تئاتر آييني يا ديني، مساله اين است
بابك احمدي
هرسال همزمان با ورود به روزهاي سوگواري دهه اول و دوم ماه محرم در گوشه و كنار پايتخت و ديگر شهرهاي كشور شاهد برپايي مجالس تعزيه هستيم. جمع زيادي از كارشناسان و علاقهمندان هنر نمايش همواره بر اين نكته تاكيد ميكنند كه اجراي اين آثار نبايد فقط در يك زمان محدود باشد، بلكه بايد در تمام سال جريان داشته باشد. به اين دليل كه حداقل در كلام، همه بر حفظ سنتهاي نمايشي به عنوان ميراث ملي تاكيد دارند. اما در روزهايي كه شعار ديپلماسي فرهنگي يا توجه به ارز آوري صنعت گردشگري مطرح است جا دارد مسوولان گوشهچشمي هم به اشتياق هنرمندان و گردشگران خارجي براي تماشاي نمايشهاي سنتي ايراني داشته باشند. اتفاقي كه متاسفانه هيچگاه رخ نداده است.
نسل قديم هنرمندان تئاتر ايران همواره توجه ويژهاي به شيوههاي سنتي نمايشهاي ايراني داشتهاند و در اين ميان نام بهرام بيضايي ميدرخشد. اين نمايشنامهنويس، كارگردان و پژوهشگر دههها قبل حاصل كوشش خود را در قالب «نمايش در ايران» منتشر كرد و آرزو داشت امكان ادامه كار فراهم باشد كه نشد. اما داود فتحعليبيگي يكي ديگر از علاقهمندان پيگير نمايشهاي آييني و سنتي با بيان اينكه «اجراي تعزيه در سالهاي اخير از نظر كمي پيشرفتهايي داشته ولي وضعيت در زمينه كيفي اصلا خوب نيست» در همين باره گفت: «يكي از دلايل مهم پسرفت ما از دست رفتن پيشكسوتهاي اين عرصه، كمكار شدن اساتيد اين رشته و فقدان آموزش است.»
گرچه به گفته اين مدرس نمايشهاي سنتي «گاهي تك و توك اتفاقهايي ميافتد» ولي به هيچوجه نميتوان منتظر نتايج دلگرمكننده بود. از سويي كمتوجهي مسوولان به شيوه اجرايي نمايشهاي سنتي ايراني موجب شده تعاريف دقيق و درستي از اينگونهها شكل نگيرد. برهمين مبنا هر از گاهي چند نفري دور هم جمع ميشوند و نمايشي روي صحنه ميبرند و عنوان آييني يا ديني به آن ميدهند.
فتحعليبيگي منشا كاستيهاي پيش آمده را در نهادهاي دانشگاهي جستوجو ميكند و ميگويد: «وزارت علوم و وزير علوم بايد درباره اين ماجرا پاسخ بدهند كه چرا وقتي رشته تئاتر به شيوه غربي در دانشگاه وجود دارد، از نمايشهاي سنتي ايراني مثل تعزيه در دانشگاه خبري نيست.» مدير سابق كانون تعزيه اداره كل هنرهاي نمايشي افزود: «يك زماني مطالعات ما اندك بود، ولي در سالهاي اخير كاستيها در اين زمينه تا حد زيادي برطرف شده و امروز درشرايطي قرار گرفتهايم كه ميتوانيم رشته دانشگاهي نمايشهاي سنتي ايراني را فعال كنيم.»
اين هنرمند آموزش تئاتر در دانشگاهها را از كار افتاده و نيازمند طرح تحول و بازنگري ميداند. او ميگويد: «وضعيت آموزش به گونهاي است كه تئاتر وارداتي غربي هم امروز نيازمند بازنگري است چون دانشگاهها در بهترين حالت كارشناس تحويل ميدهند نه بازيگر و كارگردان.» فتحعليبيگي با طرح اين پرسش كه چرا با وجود تاكيد همه بر افت كيفي آموزش در دانشگاهها و نياز فعلي جامعه جوان هيچ تحولي اتفاق نميافتد؟ بيان كرد: «پايههاي تئاتر نوين در كشور ما با الگوي فرنگي شكل گرفته است ولي امروز ديگر اساتيدي داريم كه ميتوانند پيشنهادهاي تازه داشته باشند. چرا نبايد تئاتر شرق را بشناسيم؟ و فقط تاريخ و شيوه اجرايي تئاتر غربي آموزش داده ميشود؟»اين پيشكسوت نمايشهاي آييني تاكيد دارد «در قلمرو هنر نمايش هم بايد مثل ديگر حوزهها به توانايي و ظرفيتهاي موجود خودمان بازگشت داشته باشيم.» او افزود: «امروز ديگر در حدي هستيم كه كلاسهاي آموزشي نمايش سنتي و ايراني را داير كنيم. پس چه زماني بايد اين اتفاق بيفتد. اين درست كه ما نمايش به شيوه غربي نداشتهايم ولي از ياد نبريم آنها هم نمايش به شيوه ما نداشتهاند.»
شايد اشاره فتحعليبيگي به ادعاهاي بعضي هنرجويان جوان است كه معتقدند تنها شيوه نمايشهاي غربي داراي ارزش بوده و نبايد به شيوهها و گونههايي مانند تعزيه توجه داشت. اين كارگردان ادامه ميدهد: «اتفاقا پيچيدگي نمايشهاي شرقي است كه كار را دشوار ميكند و نميتوان به سادگي نمايشهاي غربي با آن مواجه شد.» اما كمتوجهيها به داشتههاي ملي خسران جدي به همراه داشته كه به گفته فتحعليبيگي «هنر شبيه خواني و پيشپردهخواني به همراه بخش ديگري از اينگونهها امروز ديگر گم شدهاند.» اين پيشكسوت ميافزايد: «اگر تا همين يكي دو دهه قبل در تماشاخانهاي ته رنگي از نمايش شادي آور ايراني اجرا ميشد، امروز آن هم از بين رفته است.»
اما يكي ديگر از مشكلات موجود آنجا ظاهر ميشود كه هر از چندي و به بهانهاي تئاتري با عنوان ديني روي صحنه ميرود. فتحعليبيگي در اين باره ميگويد: «تئاتر ديني در شكل معنا ندارد، بلكه آنچه به تئاتر ديني معنا ميدهد محتوا است كه با نمايش آييني تفاوت دارد. اگر تعزيه ويژگي مذهبي هم دارد يك ويژگي برآمده از آيينهاي عزاداري است. ما حتي ميتوانيم نمايش كمدي با مضمون ديني داشته باشيم.»
قطبالدين صادقي، يكي ديگر از مدرسان و كارگردانان تئاتر كه اتفاقا مقالهاي در زمينه تئاتر ديني و آييني منتشر كرده است در اين باره ميگويد: « در فرهنگ ايراني و شرق ما يك الگوي فكري داريم كه با غرب تفاوت ميكند. جدل ازلي اهورا و اهريمن ميشود؛ رستم و افراسياب شكل ميگيرد. بعد در تعزيه به شمر و امام حسين تبديل ميشود. حتي در سياست نيز كاركرد پيدا ميكند و ميگويد «ديو چو بيرون رود فرشته درآيد.» تعزيه تكرار الگوهاي گذشته ايرانيان است كه همواره تكرار ميشود. الگوي «خير و شر» است كه بايد در تعزيه پيگيري كنيم. ملتها با اسطورههاي خود زندگي ميكنند كه الگوي وحدتبخش هستند و ما بايد از خود سوال كنيم الگوي ما چيست؟» اين پژوهشگر و كارگردان تئاتر همچنين به كتاب «زيباييشناسي» اثر هگل اشاره كرد. جايي كه به گفته صادقي «شاهكار صحبت هگل اينجاست كه ميگويد، كم هستند مللي كه اين دو را با يكديگر تلفيق كنند تا درام شكل بگيرد. هر ملتي اين لياقت را ندارد. ما- ايرانيان- ابتدا شاعران را داريم و بعد به تعزيه و درام ميرسيم؛ بالاخره درام به وجود آورديم. اين را براي افرادي ميگويم كه دنبال تاثير غرب و يونان بر تئاتر ايران ميگردند. ما به يك نوع تئاتر رسيديم كه به قول فوكو برآمده از دوران خودش است. دنبال چيزهاي عجيب نباشيم؛ تئاتر ما رستگاري است و از طريق الگوهايي كه كشف كردهايم پيش ميرود.»
صادقي صحبتهاي خود را با تاكيد براين نكته به پايان برد كه بحث در زمينه تئاتر آييني و ديني مفصل است و بايد در فضاي بيشتري به آن پرداخت. او تاكيد كرد: «مساله «زمان» در تمام نمايشهاي آييني اهميت دارد. چون اين نمايشها هر روز اجرا نميشوند و زمان مخصوص دارد. مثل تعزيه كه مشابه زمان واقعه عاشورا ظهر اجرا ميشود؛ چون اوج، آنجاست. چون در جهانبيني تشيع پيش از عاشورا يك مقدمه براي رخداد است و بعد از آن هم جريان تغيير ميكند. غروب هم به همين شكل است. غروب معناي ديگر پيدا ميكند و گروتفسكي هم همين دليل براي اجرا و تمرين در زمانهاي خاص تاكيد داشت. در نمايش آييني و ديني حتي ساعتي كه اجرا اتفاق ميافتد اهميت دارد. پيتر بروك زمان و مكان را در كار خود دخالت ميداد و من نمايش او را شش غروب تا شش صبح ديدم. بروك خيلي خوب متوجه شد زمان واقعي، نور واقعي و حتي صداي پرندگان واقعي در نتيجه كار تاثير دارد.»