پاسخ به صادق زيباكلام
از يك «ليبرال» بعيد است!
علي شكوهي
صادق زيباكلام در پاسخ نقد بنده به بخشي از فصل آخر كتابش (تولد اسراييل) يك جوابيه متني و صوتي منتشر كرد. البته معلوم نيست كه چرا نام بنده را به عنوان نويسنده آن مطلب تغيير داد و «محسن شكوهي» را جايگزين كرد اما درباره آن جوابيه، نكاتي چند قابل طرح است.
اول- اعتراض من به اصل رويكرد زيباكلام در كتاب «تولد اسراييل» نبود كه در جاي خود بايد به آن پرداخته شود. اعتراضم به ماجراي هولوكاست هم نبود زيرا شخصا دليلي براي انكار آن ندارم و نسلكشي يهوديان در اروپا را در جريان جنگ جهاني دوم باور ميكنم. اعتراض من به اروپاييان هم نبود كه چرا هرگونه تحقيق و بررسي مستقل درباره هولوكاست را جرم ميدانند و با نويسندگان و محققان اين حيطه اگر نتيجه كارشان به انكار هولوكاست يا نقد روايت رايج بينجامد، مانند مجرمان برخورد ميكنند. اعتراض من به آقاي زيباكلام بود كه چرا برخي دولتهاي اروپايي را در مجرم دانستن منكران هولوكاست، محق ميداند و از آنان دفاع ميكند.
دوم- در همين رابطه نوشته بودم «روش توجيه و استدلال آقاي زيباكلام خيلي جالب و خلاف رويهاي است كه غالب ليبرالها به آن متوسل ميشوند. يك ليبرال معمولا آزادي را مقدم بر حقيقت ميداند و هيچ حقيقتي را در جايگاهي قرار نميدهد كه به نام دفاع از آن بشود آزادي كساني را محدود كرد. آنان آزادي را يك جريان يكطرفه ميدانند كه خودش نبايد خودش را نفي كند و بنابراين معنا ندارد كه يك ليبرال به اين دليل كه هولوكاست يك حقيقت قطعي است، نقد آن را ناشدني و حتي جرم بداند. از آن بدتر اين است كه زيباكلام همه مخالفان هولوكاست را «يهودي استيزان عوامفريب و مغرض» قلمداد ميكند و هيچ شأني براي پژوهش و تحقيق مستقل قايل نميشود. واقعا نميشود تصور كرد كه كساني بدون داشتن نگرش نژادپرستانه و صرفا از موضع يك محقق بيطرف سراغ بررسي ماجراي هولوكاست بروند و به نتايج متفاوتي برسند؟» در جوابيه آقاي زيباكلام هيچ سخني در اين باره نيامده بلكه متعصبانهتر از هر ضدليبرالي از هولوكاست سخن به ميان آمده و آن را در حد «امر مقدس» بالا برده است.
سوم- زيباكلام در جوابيه خودش سعي دارد هر منكر هولوكاست را ضديهود معرفي كند و از جمله بنده را هم با همين الفاظ نواخته است و اين در حالي است كه بنده نه وقوع هولوكاست را انكار كردم و نه ضديهود هستم. البته ما ميان يهود و صهيونيسم فرق قايليم و جريان صهيونيسم را كه بعدها به تشكيل دولت اسراييل در سرزمين فلسطين انجاميد، با قوم و مذهب يهود يكي فرض نميكنيم. انكار نميتوان كرد كه صهيونيسم به مثابه يك حزب سياسي از مظلوميت تاريخي قوم يهود بهره برد و يهوديان را به تشكيل يك دولت در ارضموعود تشويق كرد و از نفوذش در دولتهاي غربي از جمله انگليس و امريكا بهره گرفت و با حمايت همان كشورها اسراييل را ايجاد كرد و قوانيني مثل جرم دانستن انكار هولوكاست را در اروپا به تصويب رساند اما ما اين را به حساب كل مذهب و قوم يهود نميگذاريم و ضمن به رسميت شناختن يهود به مثابه يك مذهب، به مخالفت با صهيونيسم ميپردازيم. البته اگر آقاي زيباكلام مخالفت با صهيونيسم و موجوديت اسراييل را هم يهودستيزي بداند، بحثي ديگر و به گمان ما فاقد پشتوانه و منطق قابل دفاع است.
چهارم- يكي از اشكالاتي كه به منطق زيباكلام وارد است، تن ندادن ايشان به استدلالهاي مشابه در ايران است. آيا ايشان حاضر است تصميم كشورهاي اروپايي درباره جرم دانستن موضوعي مثل انكار هولوكاست از سوي محققان مستقل را ما هم در ايران به قانون تبديل كنيم يا اگر چنين قوانيني وجود دارد از آن دفاع كنيم؟ آيا ميتوان جنايتكار بودن امريكا را به هزارويك دليل و مدرك تاريخي امري مفروض تلقي كرد و هرگونه سخن مخالف را به عنوان «تلاش براي تطهير امپرياليسم» جرم دانست؟ آيا ميشود اين نگاه را به موضوع صهيونيسم و اسراييل و انرژي هستهاي و رضاشاه و مسائل ديگري كه آقاي زيباكلام در آن حوزه نظرات متفاوتي دارد، تعميم داد؟ به گمان بنده آقاي زيباكلام با قبول منطق برخي كشورهاي غربي، راهي را باز ميكند كه بيشتر به ضرر خودش تمام ميشود و از آن ميتوان براي محدود كردن صاحبان قلم بهره گرفت و آنان را به اتهام ضديهود بودن در اروپا يا مزدور امريكا و اسراييل بودن در ايران مورد محاكمه قرار داد و هيچ شأني هم براي تحقيق مستقل قايل نشد.
پنجم- زيباكلام مجددا ادعاي خودش را تكرار كرده و نوشته است: «معتقدم كه انكاركنندگان هولوكاست، ضديهود هستند. مناقشه هم نه بر سر آزاديبيان است، نه بر سر آزادي عقيده، نه بر سر آزادي تحقيق و بررسي در تاريخ، نه بر سر اينكه آيا در غرب آزادي بيان و آزادي عقيده وجود دارد يا ندارد و نه ساير اسباب و عللي است كه انكاركنندگان هولوكاست ابراز مينمايند.» فرضا برداشت ايشان درست باشد ولي آيا ميتوان به اين دليل راه هر گونه تحقيق را به روي اهل تحقيق بست؟ در دنيا جنبشي عليه صهيونيسم وجود دارد كه سردمداران آن را خود يهوديان تشكيل ميدهند. آنان معتقدند كه صهيونيستها از هولوكاست سوءاستفاده كرده و بخشي از يهوديان را به سمت تشكيل اسراييل سوق دادهاند. حال اگر همين جريان يهودي ضدصهيونيست بخواهد در اين زمينه تحقيق كند و احتمالا به نتايج خلافي برسد بايد آنان را ضديهود قلمداد كرد و كارشان را جرم دانست؟
ششم- بهتر بود زيباكلام به جاي حمله به مخالفان هولوكاست و نقد عملكرد كشورهاي اسلامي در مواجهه با فلسطينيان و توجيه اقدام كشورهاي اروپايي در زمينه وضع قوانين مخالف آزادي تحقيق، به يك سوال روشن بنده جواب ميداد كه آيا اينگونه قضاوت از يك مدعي ليبرال بودن او را دچار تناقض نميكند و آيا حاضر است همين منطق در مورد خود ايشان اعمال شود؟