تلگرام ندارم؛ پس نيستم؟
ابراهيم عمران
روزگاران نه چندان دور و همين شايد دو يا سه دهه پيشتر، اگر پديدهاي هم در جامعه رواج مييافت؛ حال شايد دليل جامعهشناسانه و روانشناسانه آن هنوز مكشوف نشده باشد كه چرا همگنان و همنوعان و همنسلان، خرده و ايراد نميگرفتند اگر فلان و بهمان «رونق بازار» را نميداشتي و اين رواج داشتن هر امري ميتوانست باشد. بر فرض مثال در فقره ويديو، عدهاي خاص توانايي آن داشتند تا اين دستگاه پر خاطره دهه شصت را ابتياع كنند و ديگراني كه اين امكان برايشان ميسور نميبود، هيچگاه مورد طعنه يا نيشخند طرف داراي مقابل قرار نميگرفتند. يا كمي بعدتر از آن در دهه ديگر كه كمي از دوره رياضت، كاسته شد و به مدد تصميمهاي اقتصادي، حال با تمامي كاستيها در اجرا، وضع و احوال جامعه رو به بهبود اقتصادي حركت ميكرد و خودرو و كالاي لوكس جزو جدا ناشدني زندگيها شد و بازار ايران تحت سيطره آنها قرار گرفت باز هم اگر چيزي نميداشتي حرجي و خردهاي وارد نميشد و شايد زهر خندي هم... كه البته همه اينها جدا از داستان چشم و همچشميهاي مرسوم بود.
هر چند اگر پيشمقدمه باشد اين چند خط، شايد زياد از حد جلوه كند و از اصل مطلب دور شويم. اما مراد از چنين بالا و پايين كردن واژهها چيست؟ همگان ميدانيم كه اين روزها، تلگرام، خان و باش و سر آمد همه فضاهاي مجازي است كه اطلاق مجازي ديگر بر آن درست نيست و بايد گفت فضايي واقعيتر از آن موجود نيست؛ هرچند شايد موافقان يا مخالفان سرسختي داشته باشد.
ولي نكتهاي كه اين يادداشت بر آن استوار است و دليل اصلي نوشتن؛ استفاده نكردن عدهاي از اين «خوان نعمت» است كه جداي از افرادي كه به هر حال در چنين مديومي نيستند حال از جنبه سواد يا كمي آن؛ هستند افرادي كه در زمره كاربلدان اجتماع قرار دارند و از فوايد يا مضرات آن بهدور... ولي نكته آن است اگر به طرف مقابل بگويي كه تلگرام نداري، انگار با كارشناسان يونسكو طرفي كه شرايط سواد در دهه حاضر را تبيين كردند! و جدا از چند مشخصه اصلي جهاني، اين تلگرام جان! نيز جزو آنهاست و با نگاه حقبهجانبي، وانمود و ميفهمانند كه از مرحله تمدن دور و به زعم آنان پرتي... صحبت از اين فضاها زياد شده و تكرار گفته جز اندوه واژگان، ثمري ندارد ولي بايد با صداي رسا و از جانب آناني كه به دلايل گوناگون مشتاقي و مهجوري براي در كانال بودن و زخمزبان شنيدن و گفتن، وقت به هدر دادن ندارند، شايد درنگاه ميليونها استفادهكننده، جايي در دنياي لحظهها و ثانيهها نداشته باشند ولي دقايق و ساعتهايي به مراتب كاملتر و پوياتر دارند. هرچند اين نمونه خواني براي همه دارندگان و استفادهكنندگان، به يك شكل معنا نميدهد و هستند والا مقاماني كه در اين دايره نامهرباني قرار ندارند و كردارشان هماره سرلوحه است و نيك... .