در حاشيه فرا رسيدن هفته كتاب
صبر بسيار ببايد
ديبا داودي
نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران كه فرا ميرسد، شهرهاي ايران خصوصا تهران تاب و تب كتاب پيدا ميكنند. از يكي دو ماه قبل رسانهها خصوصا صدا و سيما با ساخت ولهها و مستندهاي مرتبط ميكوشد مردم را ترغيب به فراموش نكردن كتاب كند. كتاب مدام تكرار ميشود. در بنرها، بيلبوردها، تبليغها و هرآنچه راهي است براي ارتباط با مخاطب. بعد نوبت به هفته كتاب ميرسد. سازمانها، نهادها و انجمنهاي مرتبط ميكوشند به مخاطب يادآوري كنند كه كتاب، يار ديرين است و محشور بودن با آن محشور بودن با آگاهي است و شوق و شايد خيال. در دو سه سال گذشته، برنامههاي ديگري هم اضافه شد. از جمله كتاب گردي كه پايه گذار آن احمد مسجد جامعي، وزير سابق ارشاد است. اقدامي بسيار ممدوح كه با استقبال مخاطب خاص و اهالي فرهنگ روبهرو شد. با نمايشگاه كتاب، هفته كتاب، تخفيف كتاب و... كتاب دوباره فرش نگاه مخاطب ميشود. از گرداگرد ميدانها تا حاشيههاي خيابانها. همه و همه يا از حسن مطالعه ميگويند يا از سطور كتاب. نتيجهاش اما سكوتي ممتد و بازارهايي بيرونق و كتابفروشيهايي خالي و كتابهايي با شمارگان سيصد جلد باقي ميماند. مگر ميشود اين حركتهاي درخشان را ناديده انگاشت و به ماهيت شان نقد منفي وارد دانست و آنها را ارج ننهاد اما از سوي ديگر نميتوان بر نتايج نداشته درازمدت شان نيز چشم نهاد. محرم كه از راه ميرسد چراغهاي شهر تاريك ميشود. دلها به عزاداري ميتپد. شهر اصلا رنگ عوض ميكند. شايد چون شهر از دلهاي مردم جدا نيست. چون اين تكاپو برخاسته از سوزي خودخواستني است. اما در مورد كتاب اين رخت نو چون فرهنگ نشده بدل به بختي نو نميشود. شهر جامه عوض ميكند، شهر مزين به شعرها و واژهها ميشود اما شور، نه. شوق، نه. اين اشتياق ناپيدا براي حركت و ماندگاري نيازي به تكاپويي مدام دارد. نياز به ديدن رخساره كتاب بر چهره ميدانها و بيلبوردهاي شهر... نه يك هفته و دو هفته كه هر روز و هرماه.