• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3673 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۲۴ آبان

بگو از چه چيز لذت مي‌بري تا بگويم كيستي!

احمد پورنجاتي

حق طبيعي همه انسان‌هاست كه خواست و آرزوي‌شان باشد كه هر چه بيشتر از «رضايت درون» برخوردار شوند و براي رسيدن به بالاترين درجه احساس خرسندي و بهره‌مندي از لذت آرامش روان، تلاش كنند. گمان نمي‌كنم هيچ انسان برخوردار از سلامت روان، از آشوب و ناخرسندي دروني لذت ببرد و اگر مجالي هرچند اندك و كوتاه زمان از رضايت درون برايش فراهم شود، اخم بيزاري و بدشانسي بر چهره‌اش بنشاند. پس مي‌توان «مطالبه رضايت درون» را همچون يك «ويژگي مشترك» ميان همه انسان‌ها، فارغ از همه تفاوت‌ها و گونه گوني‌هاي شخصيتي، ارزشي، رفتاري، منزلتي و زمان و مكاني‌شان در نظر گرفت. اما داستان انسان و لذت و رضايت دروني‌اش به اين سادگي‌ها هم نيست. چالش اصلي از اين پرسش آغاز مي‌شود كه آدم‌ها در هر موقعيت فردي يا اجتماعي، از چه چيز و با چه روشي به آستانه رضايت درون وارد مي‌شوند و براي سرشار شدن و رسيدن به اوج لذت دروني، از چه روش‌هايي بهره مي‌گيرند؟براي مشاركت در بحث، نمونه‌ها يا تيپ‌هايي را يادآوري مي‌كنم و از خواننده اين نوشته ياري مي‌گيرم و مي‌پرسم كه هريك از اين تيپ‌ها، از چه چيزو با چه روشي به مرحله «لذت و رضايت درون » مي‌رسند:
-پدر يا مادري برخوردار از سلامت رواني در ارتباط با فرزندشان.
-   فرزندي آسيب ديده از رفتار تحقيرآميز و خشونت‌بار والدين در ارتباط با سرنوشت خانواده‌اش و حتي جامعه.
-  چهره‌اي محبوب و مشهور، نويسنده، شاعر، هنرمند سينما و تئاتر، ورزشكار، سياستمدار و به اصطلاح رايج اين روزها: «سلبريتي» در گستره‌اي از جامعه انساني، فارغ از دليل و علت محبوبيت و شهرت وي و اينكه از نظر ديگران منطقي و موجه يا غيرمنطقي و نادرست تلقي شود؛ البته توجه دارم كه شهرت و محبوبيت، دوقلوهاي به هم چسبيده نيستند. چه بسا كسي مشهور باشد اما منفور. اما هم آن‌كه محبوب است و هم آن‌كه مشهور، هردو از لذت «رضايت درون » بي‌نياز نيستند.
-  مدير يا متصدي در يك دستگاه اداري كه فرجام كار مراجعه‌كنندگان به تصميم و امضاي او وابسته است؛ بازپرس يا بازجوي يك پرونده حقوقي يا كيفري، خواه جنايي يا امنيتي يا سياسي كه اصلي‌ترين عامل و معيارش را، تنها «موفقيت در اثبات اتهامات» مي‌داند و بس. شكستن و خرد و خمير شدن شخصيت متهم و به عجز و لابه افتادن و حتي تسليم صوري وي را نشانه مهارت و توانايي حرفه‌اي خويش مي‌داند.
-    قاضي دادگاهي كه استحكام و درستي داوري خود و رعايت عدالت را در انتخاب سنگين‌ترين درجه كيفر قانوني مي‌داند يا اصولا صدور حكم برائت را نوعي بطالت يا ضعف مي‌پندارد.
-  درويش مسلكي كه قناعت و مناعت را نه تنها در زندگي خويش بلكه همچون نسخه درمان عمومي براي درد همگان تجويز مي‌كند.
-   تيپ روان نژندي كه به علت‌هاي گوناگون دچار ساديسم (ديگرآزاري) است و در هر موقعيت ارتباطي و اجتماعي كه قرار مي‌گيرد، ناخودآگاه و حتي گاه به ظاهر از سر احساس و انجام مسووليت، ديگران را مي‌پيچاند، برايشان درد سرساز مي‌شود، در پيچيده كردن كارهاي ساده تخصص دارد. به جاي اينكه در همان بار اول مراجعه، كار را راه بيندازد تا سه بار او را پاسكاري نكند، به دلش نمي‌نشيند .
-  روزنامه‌نگاري كه عاشق افشاگري است، فارغ از اينكه سوژه چيست يا كيست و چند و چون حقيقت كدام است.
- تيپ شخصيتي بي‌سرو صدا اما دغدغه مندي كه پي‌در پي دنبال فرصت‌هايي مي‌گردد كه كار و كمكي داوطلبانه براي حل مشكلي يا كاستن ازدرد و رنج كسي باشد. آرام و قرار ندارد، حتي گاه به بهاي آشفتگي زندگي شخصي و سرزنش شدگي‌اش از سوي نزديكان و بستگان؛ آموزگار، استاد، سردبير نشريه، مديرشركت يا كارگاه، رييس اداره يا مقام حكومتي در هر رده كه اقتدار خويش را در تمكين بي‌چون و چراي طرف ديگر رابطه مي‌داند يا به قدري دچار خودشيفتگي است كه ديگري را به كلي ناديده مي‌انگارد و بسياري ديگر از اين نمونه‌ها.  به گمان اين قلم، در بررسي و علت يابي بسياري از ناهنجاري‌ها و نابساماني‌ها و شكاف‌هاي دامن گستر اجتماعي در كنار توجه به عوامل سيستمي يا كالبدي و نيز سازوكارهاي زمينه‌ساز كژروي و فساد، نبايد از نقش مهم و تاثيرگذار «سائقه » يعني محرك دروني هر انسان براي رسيدن به آن موقعيت لذت يا رضايت دروني، غافل بود. چه بسا «آدمي» موجب تباهي «عالمي» شود!كم‌نيستند سرگذشت‌هاي فاجعه بار در تاريخ ملت‌ها كه خاستگاه آن، همين عامل فردي و به ظاهر كم اهميت «سائقه يك شخص خاص براي رسيدن به رضايت دروني مورد نظرش» بوده است. سخن بي‌پيرايه اين نوشته، توجه دادن به ضرورت توجه و تاكيد بر شناخت دقيق‌تر «محرك‌هاي دروني» آدم‌هاست در روابط اجتماعي به ويژه اگر قرار باشد در موقعيت‌هايي نشانده شوند كه به نوعي بر سرنوشت جامعه اثرگذاري كنند؛ در عرصه عمومي جامعه، ما به نوعي «شخصيت كاوي و ارزش‌سنجي» در شناخت خود و ديگران نيازمنديم تا بتوانيم با چشمان باز و در روشنايي تصميم بگيريم. آري يا نه بگوييم. كف بزنيم و صلوات بفرستيم يا بي‌اعتنايي كنيم و روبگردانيم. پيشنياز اصلي چنين رويكردي اين است كه بفهميم فلاني از چه چيز به اوج « لذت و رضايت درون » مي‌رسد؟ و آن چيز آيا به لحاظ شاخص‌هاي روانشناختي و معيارهاي اخلاقي، نرمال و موجه است؟در عرصه فردي نيزهركس در هر موقعيت خانوادگي، شغلي، اجتماعي و در هر عرصه ارتباطي با ديگران، اگر مي‌خواهد گامي در راه شناسايي خود واقعي‌اش بردارد، بايد به گونه‌اي سرراست و خالي از خودفريبي، رمز و راهي را كه براي رسيدن به «لذت و رضايت درون» خود برگزيده است، واكاوي و بازشناسي كند. «كيستي »آدم‌ها را با «چيستي» رضايت درون‌شان مي‌توان شناخت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون