همنشين قانون و همكلام واژهها
اگر همين حالا نام حميد مصدق را در گوگل سرچ كنيد، حداقل بيست صفحه شعر و آثار اين شاعر خود را نشان ميدهد و احتمالا اكثريت اين صفحات هم با شعر معروف «سيب» آغاز ميشوند. حميد مصدق براي ما ايرانيها به وجهه شاعرانه و ادبياش معروف است. او را شاعري عاشقپيشه ميدانيم كه شعرهايش جنسي از لطافت دارد و دوستدارانش از نسل قديمي شروع ميشوند و به نسل تازه ميرسند. مصدق شاعري بسيار موفق است كه به دليل آشنايي همگاني ما با نام و اشعارش، رسيدن به اين موفقيت چندان به چشم نميآيد، اما وقتي زندگينامه اين شاعر را ميخوانيم، چهرهاي ديگر از او براي ما آشكار ميشود؛ چهره مردي حقوقدان، اهل پژوهش و تحقيق و البته روزنامهنگار. مصدق در محفل نويسندگان و شاعراني جاي ميگيرد كه همه از دنياي حقوق و ارتباطات به دنياي ادبيات و شعر گره خوردند. دوستان دوران مدرسهاش، منوچهر بديعي، هوشنگ گلشيري، محمد حقوقي و بهرام صادقي بودند. نامهايي كه خود چهرههايي بزرگ در عالم ادبيات هستند و در كنار اين نامهاي بزرگ ادبي در رشتههاي ديگر هم فعال بودند. مصدق هم از دوستانش جدا نبوده و تا آخر عمر در كنار ادبيات و دنياي شعر، وكيل و روزنامهنگار باقي مانده و دو زندگي موازي را در امتداد هم ادامه داده است. حميد مصدق از دنيايي با خشكي و نثر منظم و اتوكشيده قوانين و نظريهها، پل ارتباطي با دنياي همنشيني زيباي واژهها برقرار كرده است و چهره انساني را به تصوير كشيده كه ميتواند هم شاعر باشد و هم راوي قانون.