• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3683 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۹ آذر

نگاهي به كتاب «سِفر سرگرداني» نوشته سعيده امين‌زاده

روايت پرومته مدرن

سعيد كاويانپور

سفر سرگرداني قصه‌اي آشناست. عالم و آدم با چنين ماجرايي درگير بوده و هستند. حكايت درد و رنجي ازلي ابدي است كه از نياز نوع بشر نشات مي‌گيرد. احتياج به همدم مشكل امروز و ديروز نيست. از ابتداي آفرينش با آدم عجين بوده و پيشاني‌نوشت كتاب هم به همين مضمون اشاره دارد: من ناخداي عشقم و بر درياي عميق كشتي مي‌رانم. اميد ندارم كه در جهان به بندري برسم و هرگز بتوانم جايي لنگر بندازم.گفته‌هاي چهار قرن قبل دن‌كيشوت، زبان حال امروز آذر است. زن بي‌پناهي كه از همه مايوس شده، خانواده‌اش از هم پاشيده، پدر و مادر از كودكي تنهاش گذاشته‌اند و جدا زندگي مي‌كنند. چه در زندگي مشترك، چه بعد طلاق، به هر مردي پناه آورده فقط خيانت ديده. از آنهاست كه هر بلايي سرش آورده‌اند، خم‌تر شده و هيچ‌وقت قد راست نكرده توي دهن طرف بزند. حين بازي، روي صحنه تئاتر ياد مي‌گيرد خشمش را بيرون بريزد. توي عالم نمايش نيست و نابود مي‌كند و به دنياي واقعي هم تسري مي‌دهد.
آذر، مده‌آ را زندگي كرده. از تلخكامي‌هاش تجربه دارد، دردش را مي‌فهمد. احساس نزديكي دو قهرمان كمك كرده وجه اسطوره‌اي رمان كمتر تحميلي به نظر برسد و در حال داستاني تنيده شود. آذر پرومته مدرني است كه شبيه فرانكنشتاين همدم خودش را خلق مي‌كند. مده‌آيي كه به دنيا آمده، نيمي‌اش از آذر است و باقي از آدم يا هيولاهايي كه در تمامي اين قرن‌ها به او جان داده‌اند. قهرمان اسطوره‌اي اين داستان تصور خيالي بي‌كنشي نيست كه در حد گفت‌وگوي ذهني بماند. رفته‌رفته عنان خالقش را به دست مي‌گيرد و دنياي واقعي را دگرگون مي‌كند. عين قاتلي زنجيره‌اي، از تك‌تك آدم‌هايي كه به آذر زخم زده‌اند، انتقام مي‌گيرد.
نقطه عطف سفر سرگرداني، بازتابي از وجه اسطوره‌اي است. قهرمان با مرگ عزيزش به مكاشفه مي‌رسد؛ شبيه مده‌آ (بعد از از دست دادن فرزندانش) عذاب وجدان مي‌گيرد. آذر خودش را مقصر مرگ برادر مي‌داند. از مده‌آ فاصله مي‌گيرد و چشمش به حقيقت باز مي‌شود. اطرافش را مي‌بيند. همدمي دارد كه برعكس همه آدم‌هاي زندگي‌اش توفان نبوده و ويراني به جا نگذاشته. اعتراف مي‌كند، مرتضي مثل نسيم بود. چيزي ازت نمي‌گرفت. تنهات نمي‌گذاشت. هم بود و هم نبود و اين هردو كيفيتش با هم آرامت مي‌كرد. لحظه‌اي بود و بعدش نبود.
ارتباط دنياي اسطوره و حال داستان در ابتدا تبادلي دوسويه است. به تدريج مده‌آ قوت مي‌گيرد، به سايه قهرمان بدل مي‌شود و تحت تاثير باورهاي اسطورهاي كينه‌كشي آذر را توجيه مي‌كند. بعد مكاشفه اما حال داستان است كه بر دنياي اسطوره تاثير مي‌گذارد. آذر با شناخت خودش به فهم جديدي از اسطوره دست پيدا مي‌كند و پرومته‌وار به كمك آفريده‌اش مي‌آيد. در آخرين فرصت، در آستانه نمايش عمومي تئاتر، كارگردان را مجاب مي‌كند نمايشنامه را تغيير بدهد و باور آذر را روي صحنه ببرد: مده‌آيي از كرده‌اش پشيمان بوده، از همين رو سوار كشتي خورشيد شده. به جايي مي‌رود كه نور هست و قرار است پاك شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون