شكايت دختر جوان بعد از 6 ماه
روايتهاي مختلف و ادعاي تعرض
اعتماد
پرونده تجاوز به دختر جواني كه در آذرماه سال 93 براي دادرسي به دادسراي جنايي تهران رفته بود بار ديگر از سوي ديوان براي بررسي مجدد به اين دادسرا ارجاع شد. پسر24 ساله روي صندلي متهم در دادسراي جنايي به پهناي صورت اشك ميريزد و با التماس به بازپرس پرونده ميگويد كه او دخترجوان را اذيت و آزار نداده و با رضايت خود دختر با او ارتباط داشته است. ماجرا مربوط به نهم آذرماه سال 1393 است. يعني چهار روز بعد از آشنايي ميثم و مريم. ميثم در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد: «من و مريم روز نهم آذرماه با هم آشنا شديم. من با او در خيابان آشنا شدم و به او شماره تلفنم را دادم. بعد با هم به بستنيفروشي رفتيم و آبهويج خورديم. رابطهمان به صورت تلفني ادامه داشت تا اينكه چهار روز بعد از آشنايي او را به خانهمان دعوت كردم. او هم پذيرفت. آن روز خواهرم هم در خانهمان بود. اگر من ميخواستم به او تعرض كنم حتما خواهرم ميفهميد. اما مريم ميگويد كه من به او تعرض كردهام.» مريم شش ماه بعد از اين حادثه به دادسراي جنايي تهران رفت و از ميثم به جرم آدمربايي و تعرض به عنف شكايت كرد. او در جواب بازپرس وقتي از او پرسيد چرا همان موقع كه اين اتفاق افتاد براي شكايت به دادسرا نيامدي، گفت: «من از خانوادهام ميترسيدم كه اين موضوع برملا شود. كسي هم نبود تا بتوانم با او مشورت كنم.» طبق اظهارات درج شده در پرونده، مريم درباره شب حادثه به بازپرس مديرروستا گفته: «آن روز من و ميثم در خيابان با هم آشنا شديم. او شماره تلفنش را به من داد و بعد با هم سوار يك پژوي 405 نقرهاي شديم. در راه بوديم كه ناگهان راننده مسيرش را عوض كرد و من را به بيراههاي برد. ناگهان ميثم با تهديد چاقو من را مجبور كرد كارهايي كه ميگويد را انجام دهم. بعد من را به زور در صندوق عقب ماشين انداخت و بعد از چند كيلومتر ماشين را نگه داشت. وقتي از صندوق عقب بيرون آمدم هوا تاريك شده بود. ميثم من را به بيابانهاي نزديك بزرگراه آزادگان برد و رها كرد. گفت هر ماشيني كه آمد سوار شو و برو. او حتي جايي من را پياده نكرد كه بتوانم به راحتي ماشين بگيرم. بعد با يك تاكسي به خانه آمدم در حالي كه نميتوانستم درباره اين اتفاق چيزي به كسي بگويم.» بعد از شكايت مريم (6 ماه بعد از حادثه) در دادسرا بازپرس پرونده او را به پزشكي قانوني فرستاد و پزشكي قانوني تعرض را تاييد كرد و با توجه به اين موضوع پرونده براي بررسي بيشتر به دادسراي جنايي تهران فرستاده شد. اما اينبار جرم آدمربايي هم به آن اضافه شده است. ميثم روي صندليهاي اتاق بازجويي نشسته و بيوقفه گريه ميكند و ميگويد: « مريم چند روز پيش با من تماس گرفت و گفت كه در يك صورت حاضر است شكايتش را از من پس بگيرد كه به او پول زيادي بدهم تا رضايت بدهد. » حالا بار ديگر پرونده در شعبه ششم دادسراي جنايي تهران به رياست محسن مديرروستا در حال پيگيري است.
(اسم شاكي و متهم مستعار است)