حقوق شهروندي، شعار نيست
منشور بايد نوشته شود كه محقق گردد؛ وگرنه صرف گردآوري حقوقي كه بهصورت پراكنده در اسناد قانوني مختلف بوده هنر نيست.
4. مردم انتظار دارند حقوقشان محترم شمرده شود. منشور حقوق شهروندي را آنگاه دوست داشتني ميدانند كه در وضعيت دسترسي به حقوق اساسي و نيازهاي اوليه آنها تغييري با رنگ بهبود حاصل كند. انتظار دارند دولت با آنها صادق باشد. راستگو و شفاف رفتار كند. رسانه ملي انعكاس حرف خودشان و تريبون درد دلشان باشد. بودجه عمومي براي زيست شايسته آنها و تامين اجتماعي و خدماتدرماني مناسب هزينه شود. انتظار دارند اگر دستگير شدند با آنها بدرفتاري نشود. دادگاه رفتند زود به حقشان برسند. قدرت عليه آرامش و آزادي آنها بهكار گرفته نشود. ادارات دولتي به درخواستهايشان سريع رسيدگي كند. مديران عمومي خود را خادم آنها بدانند و نه فرماندگي و گردنكشي كنند؛ گرفتن حقوقهاي نجومي در وضعيت عسرت اقتصادي مردم نمك بر زخم آنهاست. چرخيدن چرخ اقتصاد و رونق فضاي كسب و كار و داشتن اشتغال براي همه مساله اصلي است. مردم انتظار دارند دولت به زندگي ملموس آنها متوجه باشد و حركتي براي بهتر زندگي كردن آنها بكند. تورم را دزدي از سفره نحيف خود ميدانند و دولت تورم باره را نميبخشند. ارزش پول ملي را اگر دولتي تحقير كرد از ياد نميبرند و به بدي ياد ميكنند.
5. نه يك منشور و بلكه اگر روزي هزار منشور هم به دست دولت منتشر بشود اما حاصلي در حوزه خصوصي و حريم عمومي مردم در پي نداشته باشد چه فايده دارد؟! مردم نياز دارند دولت را نقد كنند. با صداي رسا اگر ظلمي در قبال خود احساس كردند بيواهمه هشدار دهند. نميخواهند دولت در زندگي خصوصي آنها مداخله كند. نميخواهند تبعيض ناروا نسبت به قوميتها و اقليتها و گروههاي خاص اعمال شود. تحمل نميكنند مديران به سمت اشرافيگري و رانتبازي از كيسه عمومي بروند. دوست دارند حق تجمع و فعاليت مدني و تحزب داشته باشند و از دولت مداخلهگر محدودكننده و ترساننده وجدانا ادبار دارند. ميخواهند ايراني از پاسپورتش تا تبعه خارج از كشورش تا اعتبار نام و عنوان ميهن و تبار كهنش، سرافراز و عزيز باشد و دوست ندارند دولتي به اسم اين مردم، كيان و شرف و عزت و منابع و هويت آنها را زير سوال ببرد يا با ديپلماسي منفعلانه يا غيرصلحآميز و تنشآفرين منافع اقتصادي و مدني مردم را تهديد كند.
6. مردم ميخواهند دولت نه مخرب محيط زيست كه حامي سر سخت منابع برگشتناپذير و مواهب الهي باشد. بيتوجهي و گاهي تقصير نسبت به خشك شدن تالاب و درياچه و رودخانه يا آلوده كردن آبها و بيخيالي در برابر آلودگي هوا و بيتدبيري در راستاي ابتناي طرحهاي توسعه به ملاحظات محيط زيستي را نميبخشند. وقتي كه ريزگردهاي جنوب نفس مردم را ميگيرد مردم ميطلبند كه دولت اين را با تار و پود وجود خود حس كند. درد كمآبي كارون و خشكي درياچه اروميه و بيآبي زايندهرود و تاراج تالاب گاوخوني و هويزه و مصايب ميانكاله و مخاطره پارك ملي گلستان، طاقتسوز دولت باشد. تصرف حريم درياها و رودخانهها و زمينخواري و جنگلخواري رنج مردم است و ميخواهند دولت اين را درد خود بداند و برايش قد علم كند.
7. از درد سر پناه كپر نشين سيستان و مدرسههاي محروم كاه گلي بلوچستان و فقر كودكان كار دروازه غار همين بيخ گوش تهران تا خجالت مرد عايلهمند بيكار شده فلان كارخانه توليدي تا فقدان اشتغال متناسب با آمايش آموزش عالي براي تحصيلكردهها تا دردهاي توليدكننده و صادركننده اين كشور تا فرار سرمايهگذاران تا مهاجرت مغزها همه و همه ذكر روز و شب دولت باشد. درد پيدا نشدن دارو براي بيماريهاي خاص و سنگيني هزينههاي درمان، ورد هماره دولت باشد. مردم از دولت رفاه ميخواهند. سخنراني و شعار نميخواهند. ژست و ادعا و منتگذاري و صدقهپردازي نميخواهند.
8. باور كنيد منشور حقوق شهروندي سودايي جز اين امور نبايد داشته باشد. اشتباه است كسي فكر كند منشور شهروندي حركتي فانتزي است. ميخواهد به مردم گوشزد كند بايد مطالبه كنيد. من در برابر شما فقط مسوولم. همين. امين شما براي اعمال قدرت به نفع شما هستم و اذن ندادهايد كه به ضرر شما و براي انحصار و خودكامگي و تبعيض كاربست كنم. ديدن تبعيض براي مردم سخت است. حس اعتماد عمومي در شايسته سالاري نسبت به توزيع فرصتها و منابع عمومي يك حق مسلم است. حكمران بايد با لسان خدمتگزاري و فروتني با مردم سخن بگويد و با نگاه كرامت بار به مردم بنگرد و امنيت را از آنها دريغ نكند و خشونت و غلبه را فقط براي دشمنان مردمش بهكار گيرد و خيرخواه و شفيق براي مردمانش باشد و اين جان كلام منشور حقوق شهروندي است.