نامه -13
ريموند چندلر از هيچكاك متنفر بود
بهار سرلك
روزنامهنگار
استاد وحشت، آلفرد هيچكاك سال 1950 ريموند چندلر را براي نگارش فيلمنامه پروژه بعدياش «بيگانگان در قطار» استخدام ميكند. ريموند چندلر كه سالها قبل و طي دوره ركود اقتصادي شغلش را از دست داد و به نوشتن ادبيات پليسي روي آورد حالا يكي از پايهگذاران مكتب ادبيات پليسينويسي هارد بويل (Hard-boiled) به شمار ميرود. بنابراين همكاري اين دو شاهكاري را مهمان سينماها ميكرد. چندلر كارنامه سينمايي خوبي هم داشت و با بيلي وايلدر فيلمنامه «غرامت مضاعف» را نوشتند كه اين فيلم نامزد جايزه اسكار بهترين فيلمنامه شد.
اما «بيگانگان در قطار» هرگز به ثمر نرسيد؛ يا حداقل با فيلمنامه چندلر. چرا كه فيلمساز اسطورهاي ژانر وحشت و نويسنده ادبيات پليسي به هيچوجه با هم ديگر كنار نيامدند؛ چندلر همكاري سختگير بود و همين ويژگي باعث ميشد رفتار هيچكاك او را بيتاب كند. هيچكاك از جلسههاي طولاني و صحبتهاي درهم و برهم و گهگاه بيهدف كه حتي اغلب تا ساعتها حرفي از فيلم و پروژه نميشد، لذت ميبرد اما چندلر دلمشغولي كار را داشت و ميخواست زودتر حرفها زده شود تا نوشتن فيلمنامه را شروع كند. او اين جلسهها را «وراجيهاي افتضاحي كه هرچند بخش دردناك كار به شمار ميروند اما از آنها راه گريزي نيست» ميدانست. روابط شخصي اين دو آنقدر تيره و تار شد كه بالاخره چندلر آشكارا به هيچكاك حمله ميكرد؛ يك بار وقتي چندلر ميديد كه هيچكاك سعي در پياده شدن از ليموزينش دارد، با صدايي كه اطرفيانش بشنوند گفت: «ببين اين حرومزاده چاق چطوري داره از ماشينش پياده ميشه!» فقط كافي بود اين جمله به گوش هيچكاك برسد تا اين پروژه، آخرين همكاري آنها باشد. چندلر نخستين پيشنويس را تكميل كرد و بعد دومين پيشنويس را. و در اين مدت هيچكاك هيچ حرفي درباره فيلمنامه با او نزد. اما بالاخره كارگردان با چندلر تماس گرفت، فقط براي اينكه خبر بدهد او را از اين پروژه كنار گذاشته است!
شايد تجربه فيلمنامهنويسي «بيگانگان در قطار» آخرين حضور چندلر در هاليوود را رقم زده باشد اما او آخرين حرفهايش را درباره اين پروژه نزده بود. بنابراين دست به قلم شد و نامهاي براي هيچكاك نوشت: «ميتوانم بفهمم تصميمت در مورد مسائلي كه برايت مهم بود، تغيير ميكند چرا كه برخي از اين تغييرها ممكن است نتيجه اعمال نفوذ فرد ديگري روي تو باشد. چيزي كه نميتوانم بفهمم اين است كه اجازه دادي فيلمنامهاي كه بالاخره جاني گرفته بود و روح داشت به انبوهي از كليشههاي بياساس با يك عده شخصيت بيچهره تبديل شود و ديالوگهايش از آن دست باشد كه هر نويسندهاي ياد گرفته از آنها اجتناب كند_ ديالوگهايي كه هر چيزي را دو بار ميگويند و چيزي براي اكت بازيگر و حركت دوربين باقي نميگذارند.»
اما چندلر و هيچكاك فقط در يك مورد با يكديگر همعقيده بودند، گرچه اين موضوع خيلي دير پيش آمد و تقريبا موعد اكران فيلم نزديك بود؛ اين دو به اين نتيجه رسيده بودند از آنجايي كه هيچ ردپايي از چندلر در نسخه نهايي فيلمنامه باقي نمانده بنابراين اسم او نبايد در تيتراژ فيلم نوشته شود. چندلر در اين نامه درباره آوردن اسمش در تيتراژ مينويسد: «صرفنظر از اينكه اسم من در تيتراژ بيايد يا نيايد، نگران نيستم كسي فكر كند اين چيزها را من نوشتهام. آنها خيلي خوب ميدانند من اين فيلمنامه را ننوشتم. اين موضوع كه فيلمنامهاي بهتر توليد كرده باشيد نبايد براي من كمترين اهميتي داشته باشد، باور كن. نبايد اهميت داشته باشد. اگر ميخواستي داستانت مثل شيري باشد كه خامهاش را گرفتهاند، براي چي سراغ من آمدي؟ چه پول هدردادني! چه وقت هدر دادني! جواب من اين نيست كه خوب دستمزد گرفتهام. به هيچكس نميتوان براي هدر دادن وقت، پول كافي داد.»
اما كمپاني برادران وارنر كه ريموند چندلر را اعتباري براي محصولش ميدانست با پافشاري اسم او را در تيتراژ و به عنوان يكي از فيلمنامهنويسان آورد.