• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3710 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۱۴ دي

اقتدار حاكميت در رويارويي با مردم نيست

محمدعلي ابطحي فعال سياسي

از قديم نديم‌ها وقتي بزرگ‌تري، كوچك‌تري را اذيت مي‌كرد يا دعوا و شوخي مي‌كرد، مي‌گفتند برو با هم‌قدت بگير. قد و سن و هم‌ترازي مهم بود.
 الان هم وقتي مي‌خواهند جواب كسي را بدهند و جلوي كل‌كل را بگيرند، مي‌گويند مگر من هم‌سن تو هستم. در ساير زبان‌ها هم اين محتوا با تعبيرهاي مختلفي هست. يك واقعيت بين‌المللي است. در حقيقت يك عرف اخلاقي است كه آدم‌ها در مقام رودررويي يا حتي مصاحبت بايد هم‌شاني را رعايت كنند.
اين همان چيزي است كه در فرهنگ اسلامي كفو نام دارد و هميشه و همه جا مساله كفو و هم‌شان بودن بايد مراعات شود. ده‌ها حديث در مورد ازدواج آدم‌ها با هم‌كفو هست. بزرگ‌ترين صفتي كه خدا را از ديگران متمايز مي‌كند، ‌اين است كه كفو وهم شان ندارد. ولم يكن له كفوا احد. غير خدا بايد رعايت كفويت را بكنند.
 اين فقط به روابط شخصي برنمي‌گردد. در سطح جامعه و در مقام حاكميت و سياست‌هاي حكومتي رعايت اقتدار در سايه هم‌شاني مهم‌تر و ضروري‌تر است. حكومت، هم اندازه مردم در هيچ جاي دنيا نيست. حاكميت‌ها به دليل اينكه منتخب مردم هستند ونمايندگي از كل كشور مي‌كنند در برابر مردم نقشي بالاتر از پدري دارند. اگر حاكميت با بزرگ طبعي از كنار مشكلات افراد بگذرد، نشانه قوت است ونه ضعف.
كسان زيادي در دنيا و در ايران در بين حكومتگران به اين نكته مهم توجه نمي‌كنند كه اگر هم‌قد و هم‌سن افراد جامعه خود را ندانند، قدرت بيشتري مي‌گيرند. اصلي‌ترين استدلال كساني كه خود را هم‌قد و هم‌سن آحاد جامعه مي‌دانند، حفظ اقتدار نظام است. اين تفكر ريشه كمونيستي دارد كه براي حفظ اقتدارش آنقدر قد و اندازه خود را پايين مي‌آورد كه شده بود هم‌اندازه مردم. هر چيز كه فكر مي‌كرد يا دستور مي‌داد، مردم موظف به اجراي آن بودند.

از قديم نديم‌ها وقتي بزرگ‌تري، كوچك‌تري را اذيت مي‌كرد يا دعوا و شوخي مي‌كرد، مي‌گفتند برو با هم‌قدت بگير. قد و سن و هم‌ترازي مهم بود.
 الان هم وقتي مي‌خواهند جواب كسي را بدهند و جلوي كل‌كل را بگيرند مي‌گويند مگر من هم‌سن تو هستم. در ساير زبان‌ها هم اين محتوا با تعبيرهاي مختلفي هست. يك واقعيت بين‌المللي است. در حقيقت يك عرف اخلاقي است كه آدم‌ها در مقام رودررويي يا حتي مصاحبت بايد هم‌شاني را رعايت كنند.
اين همان چيزي است كه در فرهنگ اسلامي كفو نام دارد و هميشه و همه جا مساله كفو و هم‌شان بودن بايد مراعات شود. ده‌ها حديث در مورد ازدواج آدم‌ها با هم‌كفو هست. بزرگ‌ترين صفتي كه خدا را از ديگران متمايز مي‌كند، ‌اين است كه كفو وهم شان ندارد. ولم يكن له كفوا احد. غير خدا بايد رعايت كفويت را بكنند.
 اين فقط به روابط شخصي برنمي‌گردد. در سطح جامعه و در مقام حاكميت و سياست‌هاي حكومتي رعايت اقتدار در سايه هم‌شاني مهم‌تر و ضروري‌تر است. حكومت، هم اندازه مردم در هيچ جاي دنيا نيست. حاكميت‌ها به دليل اينكه منتخب مردم هستند ونمايندگي از كل كشور مي‌كنند در برابر مردم نقشي بالاتر از پدري دارند. اگر حاكميت با بزرگ طبعي از كنار مشكلات افراد بگذرد، نشانه قوت است ونه ضعف.
كسان زيادي در دنيا و در ايران در بين حكومتگران به اين نكته مهم توجه نمي‌كنند كه اگر هم‌قد و هم‌سن افراد جامعه خود را ندانند، قدرت بيشتري مي‌گيرند. اصلي‌ترين استدلال كساني كه خود را هم‌قد و هم‌سن آحاد جامعه مي‌دانند، حفظ اقتدار نظام است. اين تفكر ريشه كمونيستي دارد كه براي حفظ اقتدارش آنقدر قد و اندازه خود را پايين مي‌آورد كه شده بود هم‌اندازه مردم. هر چيز كه فكر مي‌كرد يا دستور مي‌داد، مردم موظف به اجراي آن بودند. حتي موظف به فكركردن مثل آنها بودند. كتاب‌هاي جرج اوول در دهكده حيوانات يا ۱۹۸۴ نمونه داستاني اين طرز فكر است.
تاريخ اثبات كرد كه اين روش‌ها اقتداري براي حكومت‌هاي چپ درست نكرد. اتفاقا براي اقتدار نظام نبايد سطح خود را پايين آورد. اقتدار هر حاكميتي در اين است كه بيشتر مورد علاقه و حمايت مردم باشد. حكومتي كه داراي خصلت‌هاي پدرانه باشد وتسامح باشد و مردم حس كنند حتي در مواقع اشتباهات مي‌توانند به حكومت دلگرم باشند، دولت و حكومت مقتدر است. در حوادث زيادي بعد انقلاب پايين آمدن سطح حكومت در مسائل داخلي  آسيب‌هاي زيادي به سمعه و اهداف انقلاب زده است. طرف يك حكومت مقتدر يك ناراضي داخلي نيست كه اين فرصت به او داده شود كه در اندازه حاكميت قرار گيرد.
 اين روش بهترين هديه براي مخالفان حكومت و روش قدرتمند شدن آنهاست. در سطح محلي و كوچك اگر پهلوان يك محله نوجواني را مورد ضرب و شتم قرار دهد، مورد تشويق قرار نمي‌گيرد. سطح توان و فتوت آن پهلوان هم در ذهن مردم آن محل پايين مي‌آيد. وكسي كه مورد اذيت پهلوان قرار گرفته شان و اندازه‌اش بالا مي‌آيد. در مسائل قضايي، اجتماعي، سياسي هم دقيقا مساله همين است. همه ايران و همه دنيا، حفظ امنيت داخلي يا حضور مقتدرانه در معادلات سياسي دنيا يا مذاكرات برد - برد سياسي يا حتي از دشمني با بزرگ‌ترين قدرت دنيا، حس مقتدر بودن ايران را مشاهده مي‌كردند و ايران را مقتدر مي‌ديدند.
حس اقتدار براي اين است كه نقش ايران را در قامت يك حكومت است و با رقبا و مخالفان هم‌سطح خود يا بزرگ‌تر از خود درگير بود. اما مقاومت كردن در برابر يك زنداني اعتصاب غذا كرده يا شلاق زدن يك دستفروش و ساير موارد مشابه نه تنها نشانه اقتدار يك حكومت نيست بلكه مي‌تواند نشانه ضعف تلقي آن شود.
كشوري كه با اتكا به خودش توانسته حرف اول را در منطقه داشته باشد و دشمني‌هاي دشمنان بزرگ جهاني را خنثي كرده است، وقتي خودش را درگير اين مسائل مي‌كند، فقط اقتدارش را مي‌شكند. اين نكته را در دنياي ارتباطات بايد جدي‌تر تلقي كرد.
طبيعي است كه در مواردي مثل اعتصاب غذا يا مسائل عاطفي ديگر، جامعه دچار فوران احساسات و مهرباني شود. اين فضاي ارتباطي هم در اختيارشان هست.
به راحتي مي‌توانند آن قدر اين رفتارهاي حكومت را اطلاع‌رساني كنند كه حتي دستاوردهاي قدرت‌آفرين هم تحت‌الشعاع قرار گيرد. در مواردي مثل قدرت‌نمايي جهاني و حفاظت از امنيت داخلي، چون اطلاعاتش هم در اختيار حكومت است و طبعا حكومت هم نمي‌تواند موج‌هاي پر جمعيت مكزيكي را در فضاي رسانه‌اي ايجاد كنند، آن دستاوردها كم رنگ و اين رفتارهاي غيرضروري اقتدارشكن حكومت پر رنگ مي‌شود.
البته تصميم‌گيري به موقع كه نشانه انفعال حاكميت نباشد و نشان از تصميم‌گيري مقتدرانه حكومت باشد، اثر اجتماعي دارد. نبايد جوري شود كه نشانه عدم تصميم‌گيري به وقت و شكستن اقتدار باشد. دست‌اندركاران حكومت بايد براي مفهوم واقعي اقتدار دقت بيشتري كنند و تعريف جديدي پيدا كنند.
اقتداري كه يك قدم عقب‌نشيني نمي‌كند در برابر قدرت‌هاي جهاني مفيد است اما در مشكلات داخلي تعامل پدرانه كردن و گذشت داشتن، نشانه اقتدار است و نه نشانه ضعف.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون