• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3713 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۱۸ دي

فلسفه تحقير حماقت است

محسن آزموده

ژيل دلوز، فيلسوف معاصر فرانسوي فلسفه را تحقير حماقت مي‌خواند. تعبيري زيبا و جنجالي از فيلسوفي به معناي واقعي كلمه «فرانسوي» كه مثل بسياري از انديشمندان اين كشور، دقت فلسفي را با نثري پيچيده و صد البته زيبا و چند لايه براي بيان مقصودش، همراه مي‌كند. اين تعبير نيز غير از كوبندگي و صراحتي كه دارد را مي‌توان به شكل‌هاي ديگري تعبير كرد. ابتدا نگاهي به معناي سرراست اين تعبير بيندازيم. خيلي شبيه آن تعبير معروف نيچه است: فلسفيدن با پتك! دلوز با اين جمله تكليف خودش را با همه كساني كه فلسفه‌‌ورزي را با نسبي‌گرايي يا ساده‌انگاري يكي مي‌انگارند، روشن مي‌كند و اتفاقا فلسفه‌ورزي را كاري جدي و دقيق مي‌خواند كه با كسي شوخي ندارد و هر گونه حماقت و بلاهتي را تحقير مي‌كند. اين تعبير از سخن دلوز به خصوص در زمانه ما، از اين حيث اهميت دارد كه اين روزها دفاع از نسبي‌گرايي ساده‌انديشانه به الگو (مد) بدل شده و همه مدام در ستايش «چشم‌اندازهاي مختلف» و تنوع نگاه‌ها و اينكه هر حرفي از منظري درست و... سخن مي‌گويند. گويي هيچ حقيقت قابل دفاعي باقي نمانده و هر كس از هر امر مطلقي دفاع كند، به جزم‌انديشي و خشك‌مغزي متهم مي‌شود! دلوز در برابر فلسفه‌ورزي با دفاع عقلاني و استدلالي از حقيقت سخن مي‌گويد و با ياوه سرايي و چرندپردازي به هر عنواني مخالفت مي‌كند.
سخن دلوز درباره فلسفه به مثابه تحقير حماقت را به‌گونه‌اي ديگر نيز مي‌توان تعبير كرد. اين تعبير به مدد شرحي كه عادل مشايخي درباره ميشل فوكو، فيلسوف فرانسوي نوشته قابل فهم است. در اين شرح به نقل از فوكو آمده است كه هدف او ارايه تاريخ عقلانيت است. بيشتر ما با ميشل فوكو آشنا هستيم. فيلسوفي كه آثاري چون تاريخ جنون، تاريخ زندان (مراقبت و تنبيه)، تاريخ كلينيك (تولد پزشكي باليني)، تاريخ جنسيت و... را نگاشته است. در وهله نخست شايد اين عناوين در ذهن ما اين تصور را القا كند كه فوكو نگارنده تاريخ نهادهاي جديد (مدرن) است و در آثارش به نهادهاي جديدي چون بيمارستان، تيمارستان، زندان و... مي‌پردازد، همچنان كه در آثار ديگرش مثل كلمات و چيزها يا تولد زيست سياست يا نظم گفتار يا ديرينه‌شناسي دانش، تاريخ انديشه‌ها را مي‌نگارد. اين در حالي است كه او خود صراحتا مي‌گويد «هدف من ارايه تاريخي از نهادها يا تاريخي از ايده‌ها نيست، بلكه ارايه تاريخي از عقلانيت است، عقلانيت آنگونه كه در نهادها و رفتار آدم‌ها عمل مي‌كند.»
شرح مذكور تاكيد مي‌كند كه اينجا باز ممكن است اين تصور غلط پديد‌ آيد كه منظور فوكو از عقلانيت، اموري ثابت و فراتاريخي كه «بسان معياري برين عمل مي‌كند» است. اين در حالي است كه فوكو به هيچ عنوان درباره عقلانيت چنين نمي‌انديشد. عقلانيتي كه او مدنظر دارد، امري تاريخي و در هم تنيده با رفتارها و نهادها و گفتار آدميان است، قواعدي پيشيني كه شكلي از گفتار و رفتار را ممكن مي‌كند و چيزها و كلمات را به نحوي ويژه پديدار مي‌كند. به همين خاطر است كه از ديد فوكو حتي با به ظاهر مضحك‌ترين و احمقانه‌ترين حرف‌ها و كردارها و نهادها نيز عقلانيتي در هم تنيده است. به عبارت دقيق‌تر كار فوكو نگارش ساده‌انگارانه آنچه متوليان نهادها يا صاحبان رفتارها و كردارها درباره خودشان مي‌گويند، نيست، همچنان كه او به تفسيري كه «تاريخ‌نگاران انديشه» يا «تاريخ‌نگاران نهادها» درباره رفتارها و نهادها مي‌نويسند، كاري ندارد. او مي‌كوشد منطق معناي نهفته در رفتارها و نهادها را رويت‌پذير كند. به همين دليل از نظر او عقلانيت «نظام قواعدي است كه ميان آن چه مي‌توان گفت و آن چه نمي‌توان گفت، ميان با معنا و مهمل، و همچنين ميان درست و نادرست مرز مي‌كشد.» به همين خاطر كسي كه مي‌خواهد تاريخ جنون را بنويسد، تنها نبايد به تاريخ شكل‌گيري نهادهايي به نام تيمارستان يا ديوانه‌خانه بسنده كند و به شرح رفتارهايي كه با ديوانگان در دوره‌هاي مختلف صورت گرفته بسنده كند يا گفتارهايي كه به اسم علم يا حقوق يا حكمت درباره ديوانگان پديد آمده يا آثار هنري‌اي كه به اين نام خلق شده را توصيف كند، بلكه بايد شرايطي را مشخص كند كه چنين نهادها و رفتارها و گفتارهايي را ممكن ساخته است.
به عبارت ديگر كار فيلسوف «بيرون كشيدن و صراحت بخشيدن انديشه نهفته در نهادها و كردارهاي كوته‌نظرانه» است و به همين معناست كه فلسفه تحقير حماقت است، زيرا با روشن كردن منطق معنا از فرط آشكار بودن نهفته اين كردارها و گفتارها، بلاهت، كوته‌نظري، حماقت و بي‌پايگي آن را نشان مي‌دهد. فلسفه با جديت و سرسختي در پي آن است كه نشان دهد جديتي كه در گفتارها و كردارها و نهادهاي بشري هست، تا چه ميزان بي‌پايه و پوچ است و «هر آنچه سخت است و استوار» چگونه «دود مي‌شود و به هوا مي‌رود.» اين پوچي و بي‌پايگي و حماقت مذكور البته به معناي آن نيست كه اين امور را بايد ناديده گرفت و به امور «برين» پرداخت، چنان كه بسياري فلسفه را چنين مي‌خوانند. بر عكس و دقيقا به همين دليل، كار فلسفه پرداختن به اين امور به ظاهر سخيف و احمقانه است، زيرا اين امور تاثيري اساسي و انكارناپذير در زندگي انسان‌ها دارند، مسائلي كه ما همه در امور هر روزه با آنها مواجه مي‌شويم و با آنها درگيريم و در اكثر مواقع بي‌آنكه بخواهيم و بدانيم، به الزامات آنها به مثابه اموري عقلاني و سنجيده تن مي‌دهيم. فلسفه كاري به ادعاهاي عقلاني موسسان اين نهادها يا عمل‌ورزان به اين رفتارها يا شارحان انديشه‌هاي ايشان ندارد، اگرچه با دقت آنها را رصد مي‌كند، فلسفه منطق اين رفتارها را با عينك خردورزي و نقادي آشكار مي‌كند و با راديولوژي اين نهادها و رفتارها و گفتارها، اسكلت معنايي آنها را آشكار مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون