حريف روسي اصلاحطلبان ايران
اكثرا شامل جوانان و روشنفكران در شهرهاى بزرگ هستند. آنها بهطور دايم در شرايط مختلف بر ضد روسيه صحبت ميكنند. اين كارشناس امور خاورميانه تصريح كرده «گروههاى مشخصى از جوانان بهترين محيط براى رشد اين دسته پروپاگانداها و تبليغات است.»
اينكه چرا خبرگزاري نيمه رسمي اسپوتنيك كه معمولا منعكسكننده ديدگاههاي سياسي وزارت دفاع روسيه و نيروهاي مسلح اين كشور است، اينگونه بيمحابا بخشي از نيروهاي سياسي داخلي ايران را مورد حملات تند و مستقيم خود قرار ميدهد؟ موضوعي است كه توجه بسياري از محافل سياسي ايران را به خود جلب كرده است. اينكه رسانههاي روسي و ايراني به تحليل وقايع داخلي دو كشور ميپردازند يا ارزيابيهاي متفاوتي از همكاريهاي نظامي و ديپلماتيكي دو كشور ارايه ميدهند، به خودي خود موضوع تعجب برانگيزي نيست. اما موضوعگيري از جنس سنتي سرخ! با بهكارگيري ادبيات تهديد همراه با خط و نشان كشيدن، موضوعي نيست كه درك چرايي آن آسان باشد، آنهم درست زماني كه شرايط ايران در حال مد سياسي بزرگي است. لحن بيسابقه يك آكادميسين مليگرا و شناخته شده روس عليه بخشي از نيروهاي سياسي داخلي در ايران و انعكاس آن در يك رسانه نيمهرسمي روس، با هر دليلي كه صورت گرفته باشد، چندان با استانداردهاي شناخته شده ذهني ايرانيان از مناسبات دو كشور سنخيتي ندارد. گرچه مشخص نيست كه ديدگاههاي خانم «النا دونايوا» تا چه ميزان منعكسكننده ديدگاههاي مقامات ارشد و تصميمگير مستقر در كرملين است، اما با توجه به فضاي تقريبا بسته رسانهاي در روسيه و جزميت سيستماتيك مسوولان رسانهها و روابط عمومي كرملين، اين موضوع اهميت چنداني ندارد. حلقه قدرت در روسيه آنقدر وسيع نيست كه تصور كنيم خانم دونايواي مليگرا و خبرگزاري اسپوتنيك بخشي از قدرت در كرملين را نمايندگي و منعكس ميكنند. به زير ضرب بردن تبليغاتي و رواني نيروهاي سياسي داخلي ايران كه اسپوتنيك و خانم دونايوا ظاهرا كليد استارت آن را با حمله به اصلاحطلبان و نيروهاي معتدل شروع كردهاند، به اندازه كافي غيرمعمول و متورم به نظر ميرسد كه نتوان به سادگي از آن عبور كرد. خصوصا با توجه به فضاي سياسي جاري در ايران و نيز التهاب طبيعي ناشي از شروع فصل انتخابات رياستجمهوري كه به خودي خود سطح آلرژي سياسي و اجتماعي در ايران را بالا برده، كوبيدن بخشي از بدنه اجتماعي و سياسي ايرانيان با تكيه بر تقسيم بنديهاي ديالكتيكي كهنه سنا و برجاي مانده از تفكيكبندي اجتماعي ماركسيست- لنينيستي، كمكي به روسها در درك تحولات اجتماعي ايران و چرايي نفرت رسوب شده طبيعي مردم ايران از روسها نميكند. هدف روسها براي تاثيرگذاري بر جهت سياسي تحولات پيش روي ايران كه با تست اوليه يك مصاحبه و كوبيدن يك جناح و طبقه اجتماعي تحول خواه و مدرن ايراني شروع شده، شايد هدفي بلندمدت با استفاده از تاكتيك عمليات تخريب رواني و تبليغاتي را دنبال ميكند! اين را هنوز نميدانيم. حتي جنبه سلبي اين تحليل هم نگرانكننده است. اما چنين حمله بيسابقه و هدفمندي با هر هدفي كه صورت گرفته (و شايد تازه آغاز يك پروسه باشد) در تحليل نهايي نميتواند روسها را از برداشت و قضاوتي كه جامعه ايراني و طبقه نوگراي آن از سابقه تاريخي مناسبات دو كشور مستندا و باورمدارانه به ياد دارد، جدا كند.