بافت تاريخي شهري كه فرسوده شده است
در زير اين كتيبه فرسوده من خفتهام
الهام معيني جزني
در واپسين روزهاي منتهي به ماه بهمن در سالي كه پر از اتفاقات بهتآور بود؛ مردم ايران، صبح خود را با خبر آتش و ريزش يكي از بزرگترين مراكز تجاري نوستالژيك پايتخت آغاز كردند. آتشي كه شريفترين و مظلومترين مردمان اين سرزمين را بهكام خود كشاند و داغ بزرگي بر قلبهاي تكتك شهروندانش گذاشت و دليلي شد تا نام ايران، بازهم به صفحه اول بسياري از رسانهها بازگردد.
در سالهاي اخير و پس از روي كارآمدن دولتي كه جهان او را با برجام و روابط مسالمتآميز خارجياش ميشناختند، خيابان بلندبالاي جمهوري، رنگ گردشگران زيادي بهخود ديده بود. مسافراني كه پس از بازديد از موزهها و مراكز تاريخي اطراف آن، بهطور معمول وارد خياباني ميشدند كه قلب زندگي در آن جريان داشت. تناقضات زشت و زيبايي كه در اين محدوده كنار يكديگر قرار گرفته بودند، باعث شده بود تا جرياني از زندگي و كار و اصالت در جلوي چشم بسياري از گردشگران به نمايش درآيد.
بافتهاي تاريخي شهري، بهعلت وجود جاذبـههاي معمـاري، فرهنگي و بناهايي كه ميتوانند نمادي از شرايط اجتماعي و اقتصادي دوراني خاص باشند، علاوه بر هويتي كه براي يك شهر و مردمانش ميسازند، از مهمترين مقاصـد گردشگري نيز بهشمار ميآيند. امروزه توسعه شهرنشيني و توجه بيشتر مسوولان به فضاهاي مدرن، باعث شده كه برخي از بافتهاي تاريخي، به بافت فرسوده تبديل شده و با گذشت زمان و تداوم بيتوجهيها، بر فرسودگي آنها نيز افزوده شود.
ايمنسازي در بافتهاي تاريخي، بايد بهصورتي انجام شود كه خدشهاي بر روح كلي آنها وارد نشود. بنابراين در اساس، بايد تفكيكي ميان بافت فرسوده مسكوني و بافت تاريخي قايل شويم. از منظر گردشگري، ايمنسازي بايد در دو بعد جزيي و گسترده موردتوجه قرار گيرد. بُعد جزيي آن شامل بناهاي تاريخي و خدماتي شده كه همواره مورداستفاده گردشگران قرار ميگيرند. در مقياس گسترده نيز ضرورت بازسازي اين بافتها و جلوگيري از تخريب آنها، گامي در جهت رسيدن به اهداف توسعه پايدار خواهد بود. بهطوريكه اصليترين هدف بهسازي بافتهاي تاريخي، بايد بازگرداندن آنها به چرخه زندگي باشد. همانگونه كه متخصصان گردشگري معتقدند: «زنده ماندن يك بافت تاريخي در گرو فعاليت و مشاركت آن در زنـدگي جـاري شهري است.»تمامي اين مسائل نشاندهنده اهميت زياد و پيچيدگيهاي فراوان اداره يك شهر است كه هشدار ميدهد تصميمات شهري نه تنها اثر مستقيم بر جان و مال شهروندانش ميگذارد؛ بلكه تاثير شگرفي نيز بر خطمشيهاي اقتصادي و كلان يك كشور دارد؛ تا جايي كه مطمئنمان ميسازد: «اين كارزار، نه جولانگاه سياسياست و نه تبليغاتي».
هرچند كه ساختمان پلاسكو، انتقام سختي از ما گرفت و مصيبت جانكاهي را بر قلبهايمان گذاشت؛ اما آنچه كه باقي مانده، تلي است از خاكستر و غم از دست دادن مردمان بيگناه شهري كه حالا يكي از نخستين نمادهاي خسته و ناتوان مدرنيتهاش را نيز از دست داده است.