مهندس فلكي
سيد علي ميرفتاح
نميدانستم «روز مهندس» هم داريم. تو بگو چه روزي نداريم؟ ديدم ملت خوشذوقي كردهاند و اين طرف و آن طرف جملات قصاري در وصف مهندسها و مهندسي نوشتهاند. حتي پاي عكسهايي از بتُن و لباس كار و كارگاههاي عمراني، ابياتي از حافظ و سعدي نوشتهاند كه در آنها تعبير «مهندس» به كار رفته است. مثلا يكي زير عكس سيمان، از قول شيخ اجل نوشته بود «قصه به هر كه ميبرم فايدهاي نميدهد/ مشكل درد عشق را حل نكند مهندسي». يا رفيق خوشذوق ديگري نوشته بود «مهندسان طبيعت زجامه خانه غيب/ هزار سله برآرند مختلف الوان» ... با صرف نظر از اينكه مهندس اشعار قديمي ربطي به شغل و حرفه مهندسي امروز ندارد، اين بيت حافظ برايم تداعي شد كه «مهندس فلكي راه دير شش جهتي/ چنان ببست كه ره نيست زير دير مغاك» اين مهندس هم ربطي به مهندسان همروزگار ما ندارد اما حالا كه مناسبتش پيش آمده – با هزار ملاحظه و احتياط- عرض ميكنم خدمتتان كه اين اوضاع و احوال امروز را مهندسها برايمان ساختهاند و از اين به بعدش را هم ايشان دستاندركارند كه بسازند. منكر خدمات و زحمات ايشان نيستم، اما حقيقت اين است كه لابلاي اين خدمات و زحمات خبط و خطا هم زياد مرتكب شدهاند و بسياري از مشكلات و گرفتاريهاي ما مسبب اصلياش همينها بودهاند و هستند. بعد از انقلاب كار اصلي كشور به عهده دو طايفه بوده و خوب و بد، روحانيون و مهندسان دنياي امروز ما را ساختهاند. مجال نقد نيست و در اين باب كلا و اصولا «زياده جسارت» است، اما اينقدري كه در اينباريكه زورم به مهندسين گرامي ميرسد بايد عرض كنم، خواهش كنم، التماس كنم كه وارد حوزههاي غيرمهندسي نشوند و حتيالمقدور به علوم انساني، فلسفه، ادبيات، عرفان، دين، جامعهشناسي و از اين قبيل كار نداشته باشند. خوب يا بد در اين عرصهها هزار نكته باريكتر ز مو وجود دارد كه مهندسها يا نديدهاش ميگيرند، يا ببينند هم به آن اهميت نميدهند. يك نگاهي به شهرسازي و معماريمان بيندازيد. اين ميزان از زشتي و شلختگي و به هم ريختگي دستپخت آقايان مهندس است. چهل سال بيشتر است كه بيوقفه ميكوبند و ميسازند و بالا ميبرند و هيچ مجال چون و چرا و تامل و صبر به خودشان و به ديگري نميدهند. شب تصميم ميگيرند يك طرفه كنند، صبح نشده يك طرفه ميكنند. صبح تصميم ميگيرند عريض كنند، ظهر نشده عريضش ميكنند. صدي نود طرحهاي نوسازي را همين مهندسها ريختند و بيآنكه ذرهاي دست و دلشان بلرزد لودر انداختند و از نو ساختند. شهر تهران تجسم نيم قرن-شايد هم بيشتر- فعاليت لاينقطع مهندسهاست. اين بزرگواران به دليل ساختار ذهني كه در طول تحصيل و كار پيدا ميكنند با درنگ ميانهاي ندارند و لحظهاي بيكار نميتوانند بنشينند. جالب اينجاست كه 90 درصد فعالان سياسي- عقيدتي هم دانشجوها و تحصيلكردههاي رشتههاي فني بودهاند. هم آنها كه در طول مبارزه كشته شدند و توسط شاه اعدام شدند و هم آنها كه جان سالم به در بردند و بعد از انقلاب بر مصدر امور نشستند اكثرا مهندس بودند. به دليل اينجنيرينگ ذهني حوصله صبر و تامل نداشتند و نميتوانستند دست به كاري نزنند. من خيلي از خاطرات اين مهندسها را خواندهام. حتي حالا كه از ميانسالي عبور كردهاند و به آستانه پيري رسيدهاند همچنان اهل عملند و با نظر ميانهاي ندارند. حتي وقتي به فلسفه رو ميآورند و شروع ميكنند به خواندن و فكر كردن باز گرفتار عملند و دنبال فرصتند تا خواندههايشان را پياده كنند. نكته قابل تامل اينجاست كه فرهنگ واژگاني دو طايفه مذكور به ادبيات سياسي- اجتماعي كشور هم راه يافته. ريشهشناسي بكنيد ميبينيد كلي از تعابير امروز از حوزه يا دانشكده فني به ادبيات سياسي راه يافتهاند. حتي تعابير فلسفي رايج نيز از طريق اين دو طايفه بزرگوار به زبان ما راه يافتهاند. گويي در اين نيم قرن اخير فيلسوفان و نويسندگان- حتي روزنامهنگاران و روشنفكران- هيچ مجالي براي ظهور و بروز نداشتهاند و تمام مناصب آنها به تصرف مهندسها در آمده. يك بار آمار بگيريد ببينيد از بعد از انقلاب چه تعداد مهندس صاحبمنصب شدهاند و چه تعداد غيرمهندس... البته پزشكان را هم نبايد دست كم گرفت. آنها هم ظهور و بروزي قدرتمند داشتهاند و دارند، اما مهندسها يك چيز ديگرند... حقيقت اين است كه كسي زورش به اين هژموني قدرتمند نميرسد و نميتواند با اينها دربيفتد. در افتادن هم معني ندارد. اما به جاش ميشود در نهايت ادب و خضوع و خشوع از مهندسها خواست كه از سر بزرگواري چند عرصه نه چندان فراخ را بگذارند براي دانشآموختگان علوم انساني. با همهچيز نميشود مهندسي برخورد كرد. هر وقت تعبير «مهندسي فرهنگي» را ميشنوم حسابي ميترسم كه اندكي مجال تامل و درنگ هم در اين حوزه از بين برود و با فرهنگ هم همان معامله شود كه با صنعت و شهرسازي. حتي معني مديريت موفق هم منطبق شده است با مديريت بيدرنگ...
مهندسان عزيز، روزتان مبارك. دلتان خوش. تنتان سلامت. فقط يك كمي، زياد نه، يك كمي كنار بايستيد تا جا براي بقيه هم باز شود. به آن گروه شريكتان كه نميتوانيم جسارت كنيم.