پرويز بيگي حبيبآبادي: گويي چند روح بود در يك جسم
درگذشت اين هنرمند را به خانواده ايشان و جامعه ادبي تسليت ميگويم. از سال 58 كه با ايشان آشنا شدم، از همان زمان او را داراي نبوغي خاص ديدم. او هم در پژوهش و تحقيق و هم در حوزه شعر، تسلطي ويژه داشت. همچنانكه به اشعار گذشته و متون نثر فارسي به خوبي آشنايي و تسلط داشت. يادم هست روزي او را ديدم كه گفت شب قبل سيزده غزل سرودهام همه به رديف «آينه» و برخي از آنها را برايم خواند. او شاعري بود تاثيرگذار و جريانساز كه حتي كتاب مشهورش «كفشهاي مكاشفه» به ديگر كشورهاي فارسي زبان اطراف هم رفت و مورد استقبال قرار گرفت.
از سوي ديگر شطحياتش هم بسيار جالب توجه بود و كارهايش از تازگي و طراوت خاصي برخوردار بود. پيش از بيمارياش، جلسات دورهمي با شاعران را برپا ميكرد چون معتقد بود در اين گردهماييها و گفتوگوها، شعر هر يك از شاعران ارتقا خواهد يافت اما ناگهان دچار بيماري شد و ديگر فرصتي براي برگزاري اين برنامهها پيش نيامد. به ياد دارم كه همسرش درباره او ميگفت در پوست خود نميگنجيد و گويي چند روح بود در يك جسم و عادات شاعرانه بسيار
شگفتي داشت.