شادمهر راستين: اين همه سال خاطره رهايم نميكند
انتظار شنيدن هر خبري را داشتم ولي اين خبر...
آنچه در همين لحظه از علي معلم و مرور خاطرات دهها ساله با او از مقابل چشمهايم ميگذرد يادآور روزگار و دوراني در دهه 60 است كه تعداد انگشت شماري مجله سينمايي منتشر ميشد. در زمانهاي كه همين معدود مجله به هر كسي اجازه صحبت و اظهار درباره سينما ميدادند، علي معلم گروهي جوان از نويسندگان سينمايي را سر كار آورد و به آنها اعتماد كرد. افرادي مانند كامبيز كاهه، مازيار اسلامي، امير پوريا و چهرههايي كه نسل امروز همچنان ثمرههاي آن اطمينان را ميبينند. شايد هر كسي جز علي معلم بود از موقيعتي كه داشت در جهت تحكيم هرچه بيشتر خودش در عرصه سينما استفاده ميكرد ولي علي معلم استانداردي داشت كه به او اجازه نميداد از مسير مشخص خودش خارج شود. همواره منتقد سادهانگاري در چرخه صنعت سينما بود و مسائل را به دستاندركاران اين عرصه گوشزد ميكرد.
در اين لحظه منطق و احساسم در هم تنيده است و خيلي سخت بتوان درباره فردي مثل علي معلم نوشت. خاطرههاي زيادي از جشنوارههاي فيلم فجر و ايستادن در صف تماشاي فيلمهاي تاركوفسكي و كارگردانان صاحبنام آن دوران به ياد ميآورم. فراموش نميكنم دفتر خيابان جمالزاده چطور به پاتوق جوانان علاقهمند به سينما بدل شده بود و هرجا كه علي معلم حضور داشت اين امكان براي جوانها به وجود ميآمد. عباس كيارستمي و علي معلم چهرههايي بودند كه هيچكس انتظار شنيدن چنين خبري در مورد آنها را نداشت. لحظه شماري ميكنم اين سال مار به پايان برسد كه گويا قصد دارد تا آخرين لحظه از ميان هنرمندان قرباني بگيرد. اميدوارم هرچه زودتر اين سال به پايان برسد.