سه «ماسك طلايي» تئاتر روسيه به كمپاني رابرت ويلسون رسيد
بابك احمدي
كمپاني رابرت ويلسون چندي پيش (19 آوريل) سه جايزه از مجموع جوايز «ماسك طلايي» تئاتر روسيه را دريافت كرد. تئاتر موزيكالLa Traviata محصول اين كمپاني جوايز را براي نسخهاي دريافت كرد كه به كارگرداني تئودور كورنتزيس در خانه اپراي پرم
- perm Opera House - روي صحنه رفته بود. اين اپرا در هفت بخش، نامزد دريافت جايزه بود كه سرانجام موفق به دريافت سه جايزه شد. به اين ترتيب تئودور كورنتزيس به عنوان بهترين رهبر اركستر، نادژا پاولوا به عنوان بهترين خواننده زن و رابرت ويلسون جايزه بهترين طراح نور را دريافت كردند. وبسايت رسمي كمپاني ويلسون با انتشار اين خبر همچنين به جان تورس كه رابرت ويلسون را در زمينه طراحي نور همراهي كرد تبريك گفته و از او قدرداني كرده است. «ماسك طلايي» رويدادي معتبر در كشور روسيه به شمار ميرود كه يك بار در سال برگزار ميشود و زمينههاي گوناگون هنر تئاتر را در بر ميگيرد. مسوولان هدف از برگزاري جشنواره را بازنمايي كامل و بيطرفانه از حيات تئاتري – theatrical life - در روسيه عنوان كردهاند. اين جشن در آكادمي تئاتر استانيسلاوسكي و نميروويچ دانچكو واقع در مسكو برگزار ميشود. آكادمي موسيقي – تئاتري كه سال 1341 به واسطه همكاري مشترك دو هنرمند افسانهاي و اثرگذار قرن بيستم يعني كنستانتين استانيسلاوسكي و ولاديمير نميرويچ داوچنكو در مسكو تاسيس شد. بعد از اين بود كه تئاتر نوين به واسطه ويژگيهاي هنري مورد نظر بنيانگذاران آكادمي سر برآورد و شيوه هنري متفاوت تئاتر – اپرا و باله- مسكو شكل گرفت. هر دو اين هنرمندان تصور موجود از هنر اپرا به عنوان يك «اجراي موسيقي سنتي» يا مرسوم را رد كردند. آنها ميخواستند- يا علاقه داشتند- اين هنر به درام و كمدي نزديك و ايده اصلي پيرنگ از طريق كنش روانشناختي روي صحنه آشكار شود.
اپراي La Traviata يا زن سقوط كرده- زني كه به موجب گناه از درگاه رحمت خداوند رانده شده- منظومهاي هنري را در بر ميگيرد. منظومهاي شامل ادبيات، موسيقي و اپرا كه ليبرتوي آن توسط جوزپه وردي - Giuseppe Verdi- آهنگساز ايتاليايي در سه پرده و براساس رمان «بانوي كاميل» به قلم الكساندر دوماي پسر نوشته شد و سپس تا امروز در مهمترين سالنهاي اپراي جهان از جمله اپراي ملي پاريس، رويال اپرا هاوس انگلستان، اپراي سان ديگو در ايالات متحده امريكا و اپراي متروپوليتن اجرا شده است. رمان ابتدا در سال 1848 منتشر شد و در دوم فوريه 1852 نسخهاي- بازنويسي شده نمايشي- آن در تئاتر وود ويل پاريس به صحنه رفت كه براساس اطلاعات موجود تا به حال فقط 16 نسخه از اين اپرا در «برادوي» امريكا در معرض ديد علاقهمندان قرار گرفته است. در عالم سينما نيز هنرمندان صاحبنامي شخصيت مارگرت گوتير – زن نقش منفي رمان دوما- را به تصوير كشيدهاند؛ از جمله ميتوان به بازيگراني مثل تدا بارا (1917)، گرتا گاربو (1936) و ايزابل هاپر (1981) اشاره كرد.
حالا رابرت ويلسون و همكارانش روي يكي از محبوبترين ليبرتوهاي خلقشده دست گذاشتهاند و تماشاي تصاوير موجود از اين اجرا نشان ميدهد همهچيز يكسره از شيوه شناخته شده ويلسون در طراحي صحنه، لباس، نور و ژست اجراگران روي صحنه پيروي ميكند. همه اينها به كنار شايد يكي از دلايل انتشار چنين خبري براي دوستداران فرهنگ و هنر در ايران – فعلا منهاي اپرا- تركيب ادبيات، موسيقي، اجرا با چنين كيفيتي است؛ بلكه براي بعضي گروههايي كه ميخواهند تا حدي از نمايشنامههاي شناخته شده خارجي فاصله بگيرند ايدهاي به دست دهد. يعني متمركز شدن روي متون قابل تامل زبان فارسي و اقدام به جلبتوجه آهنگسازاني كه همچنان براساس متون كهن يا مدرن شناخته شده ايراني قطعهاي خلق نكردهاند. يكي از شيوههايي كه ميتوان به آثار حكيم فردوسي، نظامي، خيام، سعدي، حافظ يا نويسندگان معاصرتر مانند صادق هدايت، غلامحسين ساعدي، بهرام بيضايي، هوشنگ گلشيري، عباس نعلبنديان و ديگران روي صحنه حيات دگرباره بخشيد. گرچه انگشتشمار هنرمنداني همواره چنين تلاشهايي دارند اما اينكه به صورت مدون در دستور كار چند گروه نمايشي يا ادارهكل هنرهاي نمايشي باشد، به هيچوجه چنين نيست.