نگاهي به مسير تهران- اروپا در دولت دوازدهم
دكتر سعيد خالوزاده
پژوهشگر ارشد مطالعات اروپا
پيروزي دكتر روحاني در دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري بازتاب بسيار مثبت و گستردهاي در ايران، كشورهاي منطقه و در سطح بينالمللي داشت. اين پيروزي قاطع فضاي جديدي را در صحنه بينالملل به وجود آورده و موجب گمانهزنيهاي جديد در خصوص تعاملات سازنده در سياست خارجي دولت تدبير و اميد شد. دولت دكتر روحاني از همان ابتدا نشان داد كه ميتواند ظرفيت بسيار زيادي را براي يك گفتوگو و تعامل سازنده با كشورهاي مختلف دنيا از جمله با كشورهاي اروپايي به وجود آورد. كشورهاي غربي امروزه بيشتر از هر زماني علاقهمند و مشتاق به تبادل نظر و گفتوگو با ايران بهنظر ميرسند كه اين امر بيانگر ارتقاي موقعيت منطقهاي و بينالمللي ايران است. پيروزي قاطع دكتر روحاني از طريق مشاركت پرشكوه مردم در پاي صندوقهاي راي در منطقهاي كه روز به روز از فرآيند دموكراتيك فاصله ميگيرد، موجب تحسين جهانيان شده است. پيامهاي تبريك ارسالي از سوي مقامات رسمي كشورهاي بزرگ بيانگر اهميت مناسباتي است كه در آينده بين اين كشورها با ايران صورت خواهد گرفت. متن و محتواي اين پيامها در مقايسه با پيامهاي دورههاي قبل حاكي از اراده و نگرش جديدي است كه جامعه بينالملل جهت تعامل و همكاري با ج. ا. ايران دارد. كشورهاي اروپايي اراده خود جهت تعميق و بهبود روابط را اظهار داشته و خانم فدريكا موگريني، رييس ديپلماسي اروپايي با صدور بيانيهاي رسمي علاقهمندي اتحاديه اروپايي براي دورهاي جديد از مناسبات با ايران را اعلام كرده است. برخي كشورها در كنار تمايل به گسترش همكاريهاي سياسي، اقتصادي، تجاري، فرهنگي و علمي، رايزني و همكاري با ايران جهت حل و فصل مشكلات منطقهاي را نيز مطرح ساخته كه بهنوعي تاكيد بر نقش و جايگاه برجسته ايران در تعاملات منطقهاي است و دعوت از ايران به عنوان يك بازيگر تاثيرگذار در منطقه است. فضاي جديد ايجاد شده در مناسبات خارجي، ادامه روند پويايي سياست خارجي كشور در دولت تدبير و اميد است. روندي كه با پيروزي جناب آقاي دكتر روحاني در 24 خرداد ماه 1392 به دست آمد و گفتمان جديدي در سياست خارجي كشور برقرار شد. توافقنامه 23/4/1394 وين افقهاي جديدي را در روند همكاريهاي اتحاديه اروپايي با ايران ايجاد كرد و گفتمان نويني در عرصه روبط خارجي كشور آغاز كرد كه امروزه چشمانداز جديدي از همكاريهاي ملموستر و گستردهتر را نويد ميدهد. طي سه سال گذشته ما شاهد سفرهاي مكرر سياسي، اقتصادي، تجاري و پارلماني از كشورهاي اروپايي به جمهوري اسلامي ايران بوديم. حدود 300 هيات بلندپايه سياسي، اقتصادي، تجاري و پارلماني از 28 كشور عضو اتحاديه اروپايي يا مقامات بلندپايه اين اتحاديه به ايران آمده و با مقامات ايراني مذاكره كردهاند. فضاي سياسي ناشي از اين مذاكرات چشمانداز جديدي در سياست خارجي كشور به وجود خواهد آورد و ميتواند به منزله نقطه عطفي در روابط خارجي ايران باشد. امروزه سياست خارجي كشور در يك نقطه عطف جديدي قرار دارد و بيشتر از هر زماني فعال شده و با كشورهاي مختلف روابطي جديد برقرار خواهد كرد. تهميدات و زمينهسازيهاي گستردهاي كه طي اين مذاكرات صورت گرفته در دولت دوم دكتر روحاني نتايج عملي خود را نشان خواهد داد. همكاريهاي عيني سرعت بيشتري خواهد يافت و هر يك از طرفين تلاش ميكند دستاوردهاي ملموسي از مذاكرات دو سه سال اخير به دست آورد. در هفتههاي آينده ما دوباره با موج جديدي از رفت و آمدهاي سياسي، اقتصادي با كشورهاي اروپايي مواجه خواهيم شد. توافقنامه هستهاي وين رسما بايكوت سفرهاي بلندپايه ديپلماتيك اروپايي به جمهوري اسلامي ايران و بالعكس كه تقريبا از اوايل دولت نهم شروع شد و تا خرداد 92 ادامه داشت را اعلام كرد. بعد از آن ما ديگر نه تنها مواجه با بايكوت ديدارهاي سطح بالاي سياسي با كشورهاي اروپايي نبوديم، بلكه دورهاي از روابط آغاز شد كه ميتوان گفت از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي سابقه نداشته است. اين روند در آينده ادامه خواهد يافت. با توجه به واقعگرايي حاكم در روابط بينالملل و اهميت والاي منافع ملي، بهنظر ميرسد كشورهاي اروپايي خود را آماده ازسرگيري دور جديدي از روابط و همكاريها با جمهوري اسلامي ايران در تمامي حوزهها كردهاند. از نظر كشورهاي اروپايي برجام نقشه راه و چراغ راهنماي همكاريهاي طرفين در آينده است. برجام مكانيزم اجرايي و راهبرد اصلي اتحاديه اروپايي در تنظيم روابط آينده خود با ايران است. اگر برجام در دوره اول رياست جمهوري دكتر روحاني با كشورهاي 1+5 به نتيجه رسيد، در دوره دوم دولت روحاني نتايج عملي و ملموس خود را نشان خواهد داد. از طرفي، امريكا همواره يك فاكتور عمده در سياست خارجي اتحاديه اروپايي بوده است. مناسبات فراآتلانتيك طي 70 سال گذشته و بعد از جنگ جهاني دوم از اهميت بالايي در روابط دوسوي اقيانوس برخوردار بوده است. روي كار آمدن دونالد ترامپ اين روابط را متاثر كرده و با ابهام و چالش مواجه ساخته است. امريكا همچنين طي 4 دهه گذشته يك فاكتور مهم در روابط اتحاديه اروپايي با ايران بوده است. ما تاثير امريكا در مناسبات ايران با اتحاديه اروپايي و كشورهاي عضو آن را بارها ديدهايم. امروزه ترامپ نقش جديدي در سطح بينالملل بازي ميكند؛ نقشي كه با سياستهاي پيشين امريكا متفاوت است. اتحاديه اروپايي و به خصوص كشورهاي بزرگ آن از جمله آلمان، فرانسه، ايتاليا و... تلاش دارند دولت ترامپ نقش منفي در روابط خارجي آنها و از جمله در ارتباط با ايران بازي نكند. در يك جمعبندي كلي، بهنظر ميرسد بايد نسبت به آينده همكاريها با اتحاديه اروپايي و كشورهاي عضو آن خوشبين بود. گرچه نشانههاي منفي از گوشه و كنار ديده ميشود و كشورها و گروههاي زيادي تلاش ميكنند در اين روند كارشكني كرده تا روابط طرفين عمق بيشتري نيابد، لكن با توجه به ارادهاي كه از سوي طرفين ديده ميشود و اهميتي كه نتيجه مذاكرات و ديدارهاي بيشمار چند سال اخير براي هر يك از طرفين دارد، بهنظر ميرسد بايد منتظر تحولات مثبت آتي در مناسبات ج. ا. ايران با اتحاديه اروپايي بود.