واكنش يزداني، قاسمي و... به تولد امامعلي حبيبي
وقتي ببر مازندران از روحاني حمايت كرد
وحيد جعفري
روزنامه نگار
ديروز جمعه تولد 86 سالگي امامعلي حبيبي بود. ببر مازندران در پنجم خردادماه ١٣١٠ در روستاي درزيكلاي بابل مازندران ديده به جهان گشود. حبيبي از نامداران كشتي آزاد ايران و جهان است كه نام و تصويرش در تالار افتخارات اتحاديه جهاني كشتي به ثبت رسيده. شب گذشته بسياري از كشتيگيران از جمله حسن يزداني قهرمان المپيك 2016 ريو و مرد سال ورزش ايران، كميل قاسمي برنده مدال نقره و برنز المپيك به روز تولد يكي از بهترين كشتيگيران تاريخ واكنش نشان داده و در صفحات مجازي خود به اين پيشكسوت كشتي و از همدورهايها و دوستان جهان پهلوان تختي تبريك گفتند. حبيبي در سفري كه چندي پيش حسن روحاني، رييسجمهوري ايران براي تبليغات انتخابات رياستجمهوري به مازندران داشت در محل سخنراني روحاني حاضر شده و در زمان سخنراني درست پشتسر او نشسته و از رييسجمهور منتخب مردم حمايت كرده بود. همان زمان، وقتي كه گوينده سالن نام حبيبي را به زبان آورد ورزشگاه سيدرسول حسيني ساري تا سر حد انفجار پيش رفت تا صداي تشويق حاضرين در سالن، ببر مازندران را به سالهاي دور-كه روي تشك رقابت، پنجه در پنجه رقبا ميانداخت- ببرد.
حبيبي نخستين طلايي كشتي ايران در المپيكها كه قهرمان بازيهاي تابستاني 1956 ملبورن شد، خاطره جالبي در اين باره كه چه كسي و كجا لقب ببر مازندران را به او داد، دارد. ببر مازندران در اين باره ميگويد: «سال ۱۳۳۵ بود. من هم دعوت شدم به اردوي تيم ملي براي انتخابي بازيهاي ملبورن. يادم هست كه نه مربي داشتم و نه سرپرست كه مرا همراهي كند. خودم
تك و تنها رفتم تهران. در آنجا براي من ۱۷ كشتي گذاشتند كه من همه را يكي پس از ديگري بردم. حتي مرحوم جهانبخت توفيق را كه در آن زمان قهرمان جهان بود؛ اما قبول نكردند و گفتند بايد شما دو نفر يك بار ديگر جلوي مقامات كشوري كشتي بگيريد. هدفشان اين بود كه مرا انتخاب نكنند. خلاصه براي من و توفيق در سالن حيدرنياي فعلي كه قبلا نامش ثريا بود كشتي مجدد گذاشتند. داور وسط مان آقاي سعديان بود و سالن مملو از جمعيت. همه بچه تهران بودند. مرحوم توفيق قهرمان دنيا بود و محبوب جمعيت و من هم يك جوان گمنام. چندتايي تماشاگر هم از شهرهاي قائمشهر، ساري، بابل و آمل آمده بودند كه رو حساب همزباني، مرا تشويق ميكردند. داور كه سوت شروع مسابقه را زد ظرف مدت يك دقيقه و 10 ثانيه توفيق را ضربه فني كردم. سعديان گفت ولش كن. من گفتم تا ديگر داوران نيايند من گردنش را ول نميكنم، چون ميترسم شما دوباره پشيمان شويد و بخواهيد كشتي مجدد بگذاريد. همان لحظه در بين جمعيت يك نفر مازندراني با صداي بلند فرياد زد، زنده باد ببر مازندران و از آنجا اين لقب به من داده شد. كشتي را كه بردم تازه همه اسم امامعلي حبيبي برايشان شناخته شد. من انتخابي را بردم و شدم يار ثابت تيم ملي براي المپيك. من كشتيگير وزن چهارم بودم و بايد به المپيك ملبورن ميرفتم. در آنجا استاد بلور كه انصافا خيلي به من لطف داشت، گفت: تو بايد مدال طلا بگيري. من هم به او قول دادم كه قهرمان ميشوم. در المپيك نخستين كشتي من با نفر اول دنيا يعني اندريك سوئدي بود. باور كنيد برايم اصلا مهم نبود حريفم كيست. وقتي وسط تشك رفتم ظرف مدت چهار دقيقه او را ضربه فني كردم بعد از برد اندريك ديگر حريفان را يكي پس از ديگري بردم تا به فينال رسيدم. در روز فينال به علت وزن كم كردن زياد كبدم از كار افتاد و ۴۰ درجه تب داشتم. دكتر زاهدي پزشك تيم گفت اگر من روي تشك بروم زنده برنميگردم. حريف من قهرمان دوره گذشته المپيك به نام پسيديوف از شوروي سابق بود. شايد باورتان نشود اما خدا را گواه ميگيرم انگار تب بدنم قطع شد به دكتر گفتم من كشتي ميگيرم و در همين موقع هم نوبت كشتي گرفتن من بود. وقتي روي تشك كشتي رفتم و داور سوت را به صدا درآورد يك دقيقه و چهل ثانيه طول نكشيد كه من پسيديوف را ضربه فني كردم. همين قدر يادم هست كه رفتم سمت مربيانم؛ ما نخستين طلاي تاريخ المپيك ايران را گرفته بوديم و آنجا شور و حالي بود. با همان حال مريضم رفتم روي سكو و بعدش بيهوش شدم. اينقدر حالم بد بود كه بعد از قهرماني به مدت 40 روز در بيمارستان ملبورن استراليا بستري بودم. آنها نگذاشتند به ايران برگردم تا حالم خوب شود. بعد از بهبودي كامل به ايران آمدم. در همين المپيك ملبورن بود كه خدابيامرز تختي هم بعد از من توانست مدال طلا بگيرد و جشني در كشور راه افتاد. ايران براي نخستين بار دو مدال طلاي المپيك گرفت. خود من بعد از مدال المپيك ملبورن چهار مدال ديگر از مسابقات جهاني ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱يوكوهاما ژاپن، ۱۹۶۲ توليدو امريكا و يك طلا هم در المپيك آسيايي گرفتم و بعد كشتي را كنار گذاشتم.»