نگاهي به فيلم ويلاييها
به كارگرداني منيرقيدي
اسطورههاي پنهان
محمد شريعتپناه
در شرايطي كه فيلمسازان حوزه دفاع مقدس از كمبود بودجه، امكانات و عدم حمايت براي ساخت فيلم گلايهها دارند و در شرايطي كه قصور و كوتاهي نهادها و ارگانهاي متولي ترويج فرهنگ دفاع مقدس اين ژانر ملي را به حاشيه رانده، شاهد اكران فيلمي دراين حوزه هستيم كه نشان ميدهد دوران دفاع مقدس بسان گنج تمامناشدني ملت ايران، روايات و سخنهاي نهفته فراواني در سينه دارد. منير قيدي، فيلمساز جوان كشورمان با حمايت سعيد ملكان از بخش سينماي مستقل ايران با توليد فيلم ويلاييها بخشي از ناگفتههاي آن دوران پر از حماسه و افتخار را به تصويركشيده است. فيلم برخلاف موضوعات رايج و كليشهاي در حوزه سينماي دفاع مقدس به نقش مادران و همسران رزمندگان در جنگ تحميلي ميپردازد. قهرماناني كه در خطوط مقدم نبرد با متجاوزان بعثي ديده نميشوند اما مولفه مهمي براي حضورقدرتمند رزمندگان در خطوط نبرد بودند. ويلاييها روايتگر روزهايي از زندگي سيما (طناز طباطبايي) همسر داود يكي از فرماندهان جنگ است كه برخلاف همسرش دغدغه جنگ و دفاع از كشور را ندارد و تنها به حفظ جان فرزندانش ميانديشد وقصد دارد با آنها از كشور مهاجرت كند. در مقابل او عزيز (ثريا قاسمي) مادر داود است كه اجازه نميدهد نوههايش مهاجرت كنند و اجازه خروج آنها را موكول به اجازه پسرش داود ميداند. اين تقابل سحر و عزيز تعليقي را پديد ميآورد تا مخاطب داستان پركشش فيلم ويلاييها را تا انتها دنبال كند و در جريان وضعيت زندگي خانوادههاي رزمندگان در بحبوحه جنگ تحميلي قرار گيرد. ماجراي فيلم در ويلاهايي ميگذرد كه در نزديكي مناطق جنگي است و خانوادههاي فرماندهان در آن اسكان دارند و فرماندهان هرگاه مجالي بيابند چند ساعتي براي ديدار خانواده از خطوط نبرد به اين ويلاها ميآيند. الياس (علي شادمان) راننده خودرويي است كه مايحتاج خانواده را به ويلاها ميرساند و علاوه بر آن گاهي حامل نامههايي است كه خبر شهادت يكي از فرماندهان در آن درج شده، لذا وقتي خودروي الياس نزديك ويلاها ميشود همه زنان و بچهها دچار نگراني و اضطراب شديد ميشوند و نفس در سينههايشان حبس ميشود و متوسل به دعا و ذكر ميشوند كه نامه خطاب به آنان نباشد. سرانجام نامهاي كه الياس آورده توسط خانم خيري (پريناز ايزديار) مسوول ويلاها باز ميشود و فرياد دلخراش و شيون و فغان زني كه شوهرش را در جنگ از دست داده به آسمان بلند ميشود. زنان ديگر دور او حلقه ميزنند و با گريه و ناله با او همدردي ميكنند و تلاش ميكنند تا او را قدري آرام سازند. عزيز طي نامهاي به پسرش درخواست سيما را مطرح ميكند و از او ميخواهد وضعيت بچهها را مشخص سازد. تا آمدن پاسخ نامه سيما ناچار ميشود كنار بچهها بماند و براي گذراندن اوقات با زنان ساكن در ويلاها كه همسرانشان همانند همسر او در خطوط نبرد حضور دارند در فعاليتها و برنامهها همراه شود. سيما ابتدا احساس بيگانگي نسبت به آنان دارد اما رفتهرفته درمييابد زنان آنجا به همسران و فرزندان خويش بي نهايت عشق ميورزند و در انتظار ديدن شوهران خود لحظه شماري ميكنند. رويدادهايي كه براي زنان پديد ميآيد و رفتارهايي كه مشاهده ميكند افكار و انتخاب او را تحتالشعاع قرار ميدهد و با مشاهده وضعيت زنان ويلاها حقايقي برايش روشن ميشود كه قبلا در زندگياش جاي نداشت، سيما رفتارهايي از عزيز مشاهده ميكند كه قبلا شاهد نبوده و خودش در شرايطي قرار ميگيرد كه هيچگاه تجربه نكرده است. كارگردان با توجه به شناختي كه از سينماي دفاع مقدس و رويكرد نامطلوبي كه در ذهن مخاطبان اين ژانر به دليل توليد آثار ضعيف شكل گرفته، در قالب سكانسهاي تكاندهنده درندهخويي دشمن متجاوز، مقاومت و صبوري زنان، عشق به زندگي، ميهندوستي، فداكاري و از خودگذشتگي زنان و مردان ايراني را خلاقانه به تصوير ميكشد. او جنگ را ستايش نميكند، شعارهاي گل درشت و نخنما سر نميدهد اما به شايستگي مقاومت و ايستادگي زنان كه عامل موفقيت و پيروزي رزمندگان در برابر متجاوزان بودند را روايت ميكند. آنچه فيلم ويلاييها را از ساير آثار اين ژانر متمايز ميكند؛ سوژه نو، ايفاي نقش بازيگران و كارگرداني هوشمندانه آن است. كارگردان ويژگيهايي از مادران ايران زمين را در معرض تماشا قرار ميدهد كه در فيلم مادر شاهكار علي حاتمي و نيز شيار 143 شاهد نيستيم. مادران و همسراني را مشاهده ميكنيم كه در نزديكي جغرافيايي قرار دارند كه عزيزانشان براي دفاع از وطن به خاك و خون كشيده ميشوند و آنان با صبوري اين درد جانكاه را تحمل ميكنند. فيلم ويلاييها در كنار محتوا و مضمون ارزشمند آن در بخش تدوين، ريتم و پايان آن با چالشهايي مواجه است ليكن اين موارد از زيباييهاي آن نميكاهد و به عنوان فيلم اول منير قيدي اثري قابل تحسين و ماندگار در حوزه دفاع مقدس است.