روح ميهن پرستي افراطي
محمود فاضلي
كارشناس مسائل بينالملل
در دهه اخير «ميهن پرستي كوركورانه و افراطي» در ميان بسياري از كشورهاي اروپايي افزايش قابل توجهي داشته است و خلق احزاب راست افراطي در ميان تعدادي از اين كشورها به شكل بيسابقهاي با اقبال افكار عمومي اين كشورها رو به رو شده و عملا به مانند يك پديده اجتماعي نوظهور همچون دوره رقابتهاي مليتي شديد و امپرياليستي اوايل قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفته است. در سالهاي اخير اين ميهنپرستي حس مليگرايي را بهشدت تشديد كرده و موجب گسترش تنفر از اقليتها و ساير ملتها گرديد و با نظاميگري امپرياليسم و نژادپرستي همراه شد.
نمونههاي اين احزاب افراطي دست راستي و عوامگرا (پوپوليستي - توده گرا) خصوصا در كشورهاي فرانسه، اتريش، سوييس، سوئد و تا حدودي حتي يونان كه به معناي كاهش حمايتهاي تودهاي از احزاب اصلي و سنتي شمرده ميشود، در حال حاضر تبديل به يكي از چالشهاي جدي در كشورهاي اروپايي شده است. احزابي كه در بستر اجتماعي و متاثر از مسائل اقتصادي و سياسي رشد يافتهاند، بهشدت تبليغاتشان را متوجه طبقات كمدرآمد و شهرونداني كه به دليل موقعيت اجتماعي و اقتصاديشان آسيبپذير هستند، كردهاند. اين احزاب در تبليغات خود تلاش دارند دل نگرانيهاي اين طبقات همانند نداشتن امنيت شغلي و اجتماعي، كمبود مسكن و ضرورت دولت رفاه را بازتاب دهند. اما تفاوت اصلي اين احزاب عوامگراي دست راستي، با احزاب سنتي اروپايي در راهحلهاي پيشنهادي آنها براي رفع اين نگرانيهاست.
تاكيد بر ناسيوناليسم و ارزشهاي مسيحي، اعمال محدوديت براي ورود و اقامت مهاجران و پناهجويان (به ويژه در اتريش، مجارستان و مقدونيه)، تقويت دولت رفاه براي شهروندان بومي اروپايي، شك و ترديد در قبال نقش كنوني اتحاديه اروپا و ميزان موفقيتهاي سياسي و اقتصادي اين اتحاديه و داشتن رويكرد «ضد يكپارچگي اتحاديه اروپا» و عدم تحمل تنوع فرهنگي و قوميتي از جمله وجوه مشترك اين احزاب راست افراطي و عوامگرا است. چنين گروههاي راستگراي عوامگرا، رشد مهاجران، وجود اقليتهاي قومي و مذهبي و چندپارگي و تنوع فرهنگي را تهديدي براي فرهنگ ملي آنها بهشمار ميآورند.
اما آمارهاي جديد نشان ميدهد اين روح ميهنپرستانه در روسيه كنوني رو به كاهش است. نتايج نظرسنجي و تحقيقات مركز مطالعات افكار عمومي روسيه (لوادا) نشان ميدهد روحيه ميهنپرستي از سال 2014 ميلادي در اين كشور در حال كاهش است. تا سه سال پيش شهروندان روسيه براين نظر بودند كه ارتباط با اتباع خارجي روشي ميهنپرستانه نيست اما طبق آمار اخير اين شاخص تا 52درصد كاهش يافته است. هماكنون بيشتر شهروندان روسيه داشتن تابعيت دوم و ازدواج با اتباع خارجي را حق طبيعي ميدانند. رييس بخش مشاوره و تحليل سياسي مركز مطالعات افكار عمومي روسيه معتقد است كساني كه بر طبق قوانين دولتي عمل ميكنند ميهنپرست به حساب ميآيند، اما اگر اين قوانين وجود نداشته باشند آنها در انتخاب اقدامات خود آزاد هستند. براساس قوانين روسيه، داشتن تابعيت مضاعف براي اتباع اين كشور ممنوع است. به گفته وي 77 درصد از پرسش شوندگان در اين نظرسنجي معتقدند دليل اصلي نداشتن حسميهنپرستي، عدم وجود عشق به ميهن است. اين كاهش در شرايطي است كه مقامات اين كشور از طرق مختلف تلاش دارند روح ميهنپرستانه را گسترش دهند. حتي زمينههايي فراهم كردهاند تا بيش از 200 هزار نوجوان در دانشكدههاي افسري كه تركيبي از ميهنپرستي و نبردهاي سرگرمكننده را ارايه ميكند، ثبت نام كرده تا ضمن آموزشهاي نظامي و تيراندازي در كمپهاي جنگي روحيه دفاع از كشور را آموزش ببينند.
پوتين نيز در كتاب خود كه در سال گذشته ميلادي با عنوان «افكاري درباره روسيه؛ رييسجمهور درباره مهمترينها» در مسكو منتشر كرد و بيشك نشانگر تفكرات اوست، معتقد است روسيه هماكنون دوباره در مسير قدرت گرفتن است و راه تاثيرگذار بودن در جهان را در پيش گرفته و همه تلاش خود را به كار خواهد بست كه تا ارتباط گذشته و امروز قطع نشود. به باور پوتين، ما وارثان مستقيم همه اشتراكاتي هستيم كه پيشينيان ما با آن زيستهاند و ما بايد به اين اشتراكات افتخار كنيم و همواره مراقبت آنها باشيم. اصيلترين و ريشهدارترين آنها، حس ميهنپرستي و احترام متقابل در ميان ملت است. اين ارزشها جامعه امروزي ما را تحكيم ميبخشد و نقش پايه و اساس رشد و گسترش دموكراسي و آگاهي مدني را براي استحكام بخشي به دولت و همبستگي مدني ايفا ميكند.