مباني ديني حق مردم
در تعيين سرنوشت
علي شكوهي
يك اظهارنظر رييسجمهوري درباره نظر امام علي(ع) درباره منشأ مردمي حكومت، منجر به واكنشهاي متفاوتي از سوي افراد و نهادهايي شد و البته بهرهبرداري سياسي از آن هم در دستور كار افرادي قرار گرفت. در اين مختصر، مناسب ديدم نكاتي را درباب مباني ديني حق مردم در تعيين سرنوشت خود را مطرح كنم تا شايد نوري ولو ضعيف براي بهتر ديدن اين مقوله فراهم آورد.
براي فهم درست جايگاه مردم در حكومت حتما بايد سخن امام علي در خطبه 216 نهجالبلاغه درباره حكومت را به عنوان پايه فلسفي و كلامي اين بحث مورد توجه قرار داد. آن امام همام در اين خطبه، مبناي شكلگيري حكومت و مسووليت متقابل مردم و حاكمان را بيان كردهاند. به فرموده آن حضرت، هيچ كسي در حكومت داراي حق يكطرفه و يكجانبه نيست زيرا از منظر اسلامي تنها خداوند است كه داراي حق يكطرفه است و مردم بايد از فرامين الهي تبعيت كنند و خداوند نيز در ازاي آن، پاداش اخروي در نظر گرفته است اما جز خداوند، ديگران نميتوانند چنين رابطه يكطرفهاي را ايجاد كنند بلكه بايد رابطه دوجانبه حق – تكليف شكل بگيرد تا نظام اجتماعي و حكومتي پديد آيد. در واقع امام علي تاكيد دارند كه مردم و حاكمان در قبال يكديگر هم حقوقي دارند و هم تكاليفي و تعهد دوجانبه از همين واقعيت ايجاد ميشود كه هيچكسي داراي حق يكجانبه بدون اداي تكاليفي خاص نيست.
در جمهوري اسلامي همين مبنا مورد توجه قرار گرفته است. در قانون اساسي جمهوري اسلامي (اصل پنجاه و ششم) چنين آمده است: «حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچكس نميتواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروه خاصي قرار دهد و ملت اين حق خداداد را از طريقي كه در اصول بعد ميآيد اعمال ميكند».
علماي ما براي اثبات اين امر كه انسانها و مردم داراي حق تعيين سرنوشت هستند به مباحث مختلف قرآني و روايي استناد كردهاند و معارف متعددي را مبنا قرار دادهاند. برخي از اين مستندات چنين است:
- اصل خلافت انسان: مطابق آيات قرآن، خداوند انسان را خليفه و جانشين خود در زمين قرار داده است. متفكر شهيد سيدمحمدباقر صدر در تبيين مساله خلافت نوع بشر بر روي زمين، مقتضاي اصل «جانشيني انسان در زمين» را حاكميت سياسي او تلقي ميكند و معتقد است كه اساس حكومت مردم بر خويش و مشروعيت حكومت جامعه بشري با اين عنوان كه انسان جانشين خداست، پايهريزي شده است.
- اصل كرامت انسان: در قرآن تاكيد شده است كه خداوند به انسان كرامت داده است. كرامت نوع انسان كرامت ذاتي است كه از سوي خالق جهان به او اعطا شده است اما مقتضاي اصل كرامت و نيز تحقق اين كرامت در عالم واقع نيازمند انتخاب آگاهانه راه كمال توسط اوست. اين اصل هنگامي بهتر فهميده ميشود كه به ديگر تعاليم قرآن از جمله نفي استخفاف و خواركردن مردم از سوي حكومتهاي طاغوتي هم توجه شود.
- اصل برابري انسانها: مطابق تعاليم اسلام، خداوند انسانها را برابر خلق كرده و ملاك برتري را بر تقوا قرار داده است. پيامبر اسلام بر برابري طبيعي ميان انسانها تاكيد دارد و ميفرمايد انسانها همه چون دندانههاي شانه برابر هستند.
- اصل آزادي اراده و اختيار: يكي از امتيازات انسانها آزادي اراده توأم با مسووليت است كه به موجب آن ميتوانند سرنوشت خويش را رقم زنند و نتيجه كار خوب و بد خويش را ببينند. مسووليت خواستن از انسانها تنها با آزادي و اختيار انسان معنا مييابد.
- اصل مسووليت همگاني: دين اسلام بر مسووليت همگاني مسلمانان تاكيد دارد. اين مسووليت يكي از شاخصههاي امت اسلامي است كه براساس آن همه افراد جامعه اولا مسوول تمام اعمال نيك و بد خويشند و ثانيا تعهدات و مسووليتهاي متعددي را براي حفظ سلامت جامعه و اعضاي آن بر عهده دارند.
- اصل امر به معروف و نهي از منكر: اين اصل مبناي تنظيم مناسبات انتقادي و نظارتپذير مردم و حاكمان است. نظارت همگاني و حضور مردم در صحنه جامعه از طريق امر به معروف و نهي از منكر، تحققبخش حاكميت مردم بر سرنوشتشان است.
- اصل شورا: اصل شورا يك اصل عقلايي است كه اسلام هم بر آن تاكيد كرده است. قرآن هم مردم را تشويق به مشورت كرده و هم رهبري جامعه اسلامي را به شور و مشورت با مردم امر كرده است. مطابق اين اصل، همه مردم ميتوانند در تعيين سرنوشت خود مشاركت داشته باشند.
- اصل بيعت: حقيقت بيعت عبارت است از يك رابطه اخلاقي حقوقي و سياسي ويژه بين مردم و رهبر سياسي آنان كه مفاد آن را تعهد مردم بر اطاعت و پيروي از رهبري و تعهد متقابل رهبري بر رعايت مصالح و مدنظر قرار دادن امور اجتماعي آنان تشكيل ميدهد.
- اصل نفي سلطه و استبداد: دين اسلام با سلطه و استبداد فردي بهشدت مخالفت كرده به طوري كه در متون و روايات اسلامي استبداد به راي و اتكا به نظرات فردي بدون مشاركت همگاني بهشدت مذموم تلقي شده و چنين تفكري منتهي بر ضلالت و گمراهي معرفي شده است.
اينها برخي از مباني ديني ما است كه معتقد است خداوند انسان را بر سرنوشت خود حاكم كرده است و همين مباني در هنگام تدوين قانون اساسي مورد توجه بوده است. متاسفانه اكنون كساني سعي دارند اين اصل قانون اساسي را در زمينه حق تعيين سرنوشت ناديده بگيرند و آن اصل را از محتوايش خالي كنند در حالي كه امام خميني معتقد بود: «قانون اين است، عقل اين است، حقوق بشر اين است كه سرنوشت هر آدمي به دست خودش باشد، هر ملتي سرنوشتش به دست خودش باشد...» (صحيفه امام جلد5، صفحه 508)