خوب و بد يك اتفاق
پسر را سوار كرد و خودش پياده راه رفت، مردم گفتند چه پسر بيادبي كه سوار خر است و پدرش در پي او روان است. هر دو از خر پياده شدند و دنبال آن ميرفتند كه مردم گفتند چه افراد ناداني كه خر دارند ولي پياده در پي آن روان هستند!! خلاصه قضيه رابطه منتقدين با دولت تدبير و اميد هم از همين نوع است. اگر در پي حل تحريمها باشد، آقايان در پي آرمان هستند. اگر تحريم را ول كند، شعارهاي انتخاباتي روحاني را به يادش ميآورند. اگر به فساد بپردازد، تورم و بيكاري را توي سر دولت ميزنند. اگر به اقتصاد بپردازد، كسري بودجه را به رخ ميكشند. خلاصه هر كاري كند اين جماعت ساز ديگري كوك ميكنند. هم رفع تحريمها را ميخواهند، البته بيهيچ سازشي! هم بهبود اقتصاد را ميخواهند با همين قيمت نفت و هم اقتصاد سالم و بيفساد را ميطلبند بدون مبارزه با دوستان سابق آنان، و هم ميخواهند براي فوت ملك عبدالله تيتر شادي و ساز و دهل بزنند و هم اينكه روابط دوستانه با كشورهاي منطقه داشته باشند. و اين وجه بد ماجرا بود. و اما اين ماجرا يك وجه زشت هم داشت. اينكه عدهاي خود را توليت آستان شهدا كنند و بگويند كه ما شهيد داديم تا فلان شود يا بهمان نشود! گويي كه شهدا پول توجيبي يا ملك طلق اين افراد بودهاند و اينان آن شهدا را تقديم كردهاند. كساني اين را ميگويند كه موقع شهادت آنان به دنيا نيامده بودند يا اصولا هيچ ربطي به شهدا ندارند، ولي الان در پي توليت انحصاري خون شهدا هستند و جالب اينكه خانوادههاي اين شهدا را هم از چنين حقي محروم كردهاند و حتي حق انتساب خانوادگي آنان را هم رعايت نميكنند. اينگونه نان ديگران را خوردن بازتابي است از فسادي كه در دولت گذشته بود؛ كساني كه بودجه كشور را به مثابه جيب خود ميدانستند و هر طور صلاح دانستند با آن رفتار كردند. امروز هم نمونه بدتر آن فساد، اين است كه برخي افراد خود را وارثان و متوليان انحصاري شهدا ميدانند و زير علم آنان سينه ميزنند، بدون اينكه اصولا ارتباطي با ماجرا داشته باشند و اين وجه زشت ماجرا بود.