بازارهاي فرحبخش
محمد زينالي اُناري
چراغ را خاموش كرده بودم و به فيلم طنزي كه به گرانتر شدن قيمت چايي در اوايل جنگ تحميلي پرداخته بود نگاه ميكردم. حس و حالي عجيب از آن دوران به ذهنم آمده بود. ميرفتيم به مسجدهايي كه در آنها چاي و سيگار روي زيريهاي برنجي براي پذيرايي چيده شده بود. آن زمان، سيگارِ بعد از چايي، اداي خاصي در رسم و رسوم موجود ايجاد كرده بود، حال آنكه در اين روزها، ورق به طرز عجيبي برگشته و خيلي از افراد مدعي هستند كه ضمن ترك سيگار، يا چايي يا قند لازم براي آن را نيز حذف كردهاند. چاي و سيگار، به زعم اينكه يك كالاي مصرفي لذت بخش معمولي هستند، اما نهادهاي قدرتمندي براي مصرف اين كالاها شكل ميگيرند. در طول سالهاي سال، كالاهاي ذكر شده، بهخصوص چاي از جايگاههاي عرضه خاصي براي عموم مردم برخوردار شدهاند. اگر زياد اهل مطالعه روزنامه باشيم، كيوسكها را در امر فروش مواد دخاني فعالتر از روزنامهها مييابيم، مگر اينكه در محيطهاي فرهنگي نابي فروش روزنامه از آنها پيشي بگيرد. چايياي كه مدتي هم تبليغات متنوعي را در تلويزيونها به دست گرفته بود و فروشگاههاي مواد غذايي، شانههاي بزرگي از قفسههاي خود را به اين ماده اختصاص داده بودند. هر يك از اين مواد، حتي در خانه هم اشياي خاص ديگري براي نمايش خود طلبيدهاند. فندك و زيرسيگاري، سيني و قوري از جمله اين دستگاه محسوب ميشوند. بازار ويژهاي براي سماور وجود دارد كه مدلهاي عتيقه و لوكس آن را به معرض نمايش ميگذارد. به غير اشيا، گعدهها و فضاهاي ويژهاي براي شكل دادن به رفتارهاي مردم درباره چاي و سيگار وجود دارد. آبدارخانه از مشتقات بازار چاي است كه از ديرباز در اغلب ادارات جا خوش كرده بود و گوشه آشپزخانه منزل مردم را به سماور و متعلقات چاي اختصاص ميدهد. در اغلب مسيرهاي سفر و اماكن عمومي فلاكسهاي بزرگي براي فروش چايي تدارك ديده شده است.
برخي از چايخانهها هم به مصرف چاي و مواد دخاني اختصاص داشته اما همواره كشمكشي بر سر آن وجود داشته و به ويژه درباره سيطره مصرف آن در فضاي عمومي كشاكش بسياري وجود داشت. مكانهاي خاص مصرف سيگار، از درب جلوي اتوبوس تا حيات پشتي شركت و اداره وجود داشت كه دوستداران تنفس پاك سعي داشتهاند در مورد توجيه دوديها براي استفاده عموم از امكانات تلاشهاي ارزندهاي بكنند. سرمايه داري چاي و دارو، يكي از بازارهاي بزرگ مصرف فراغتي را به خود اختصاص ميدهند. اگرچه مردم در جريان روزمره، كالاها را ردگيري نكرده و به زيربناي اقتصادي آن توجه نميكنند، اما اينكه آنها چگونه و با كدام توجيهي اين مواد را استفاده ميكنند، ناشي از عادتهايي است كه اشيا و مكانهاي مربوط به اين كالاها براي مردم ايجاد كردهاند. در هر روز كاري، چاي از استراحتگاهها، آبدارخانهها و حتي كيوسكها به رهگذران و كاركنان تعارف ميشود. در هر فيلم و داستاني هم شخصيتهاي مربوطه گاه در حال نوشيدن چاي يا پك زدن به سيگار تصور ميشوند. بازارهاي لذت، كالاهاي متنوع ديگري هم براي مصرف روزمره مردم دارد، نمونههاي بارز ديگر آن، قهوه، شيريني و ساير مصرفهاي فرحبخش هستند. اما هر يك از اين كالاها، زيربناهاي ديگري اعم از لوازم و مكان هم دارند. مصرف اين مواد، از قبل تدارك اشيا و مكانهاي مختص آن تحقق مييابد و علاقهمنداني كه براي حذف اين مواد كوشش ميكنند، سعي در محدود كردن مكانهاي آنها دارند. در سالهاي گذشته، چالشهاي زيادي درخصوص قهوهخانهها و منع مصرف قليان در آنها وجود داشته است. با اين حال، بازارهاي اين مواد با تكيه به عادتهاي مردم اعم از جماعتهاي شكلدهنده و مكانهاي مصرف اين مواد بسيار قويتر از آن هستند كه به اين زودي از بين بروند. چاي كه مانند قهوه كافيين دارد، در داخل ايران هم كشت ميشود و امروزه هر چه بيشتر تنوع مييابد. به علاوه اينكه روز به روز بر تنوع كالاهاي فرحبخش افزوده ميشود. مواد دخاني از نوع نازك تا سبك آن افزوده شده و از سويي ديگر هم مشتريها را به سلامتي خودشان هشدار ميدهند، روزي نيست كه درباره مضرات چاي اعم از پايين آوردن آهن خون و... توسط موديان سلامت سخني گفته نشود. چايهاي متنوعي در كشور وجود دارند. توليد داخل، بستهبندي خارج، سيلان، عطردار و چاي بهاره لاهيجان كه طعم زنده و طبيعي گوارايي دارد.
اخيرا چاي سبز داخلي و خارجي با بستهبندي و بدون بستهبندي هم به اين گردونه اضافه شدهاند. از طعم چاي آن ميشود فهميد كه مسيرهاي گذري شهر لاهيجان چه عطر و بويي را زوركي از شيشه ماشين وارد آن ميكند. سالها يكي از شركتهاي بستهبندي چاي رنگ و طعم آن را با مراسم عروسي تشبيه كرده و ميفروخت كه آهنگ فلكلوري هم رويش گذاشته بودند. بله رنگ، دم كردن و حتي خوردن آن هم آداب و رسومي دارد و هر چايياي را نميتوان خورد و گفته ميشود: «چاي بايد لب دوز، لب سوز و لب پر باشه.»سيگار، چاي، قهوه و... به وسيله نهادها و عادتها توزيع ميشوند و بار عقلايي يا عاطفي خود را از راه تكرار و نمايشيسازي مصرف جا مياندازند و به تدريج رفتارهاي عادي شده در جامعه را تحت نظر قرار ميگيرند. سپس در داخل همين دايره عادي شده، تنوع و تكثر را ايجاد كرده و بهانههاي مختلف براي مصرف ايجاد ميكنند. آنها به بخشي از ارگانيسم جامعه جديد افزوده شده و جدايي از خود را براي افرادي كه پيشتر به آن عادت كردهاند، دشوار ميسازند. تا جايي كه هشدارهاي پزشكي و روشنگريهاي اخلاقي نميتوانند در برابر اين پديده قدرت خاصي از خود نشان دهند. هر روز يك فرمول جديد، مانند درج تصوير سينههاي سوخته روي پاكت سيگار در ميآيد، اما زور آن به قدرت آييني شده كالاهاي فرحبخش كه براي بخشي از مردم ضررهايي دارد، نميرسد.