خاطره سه ديدار
با مديا كاشيگر
شيوا ارسطويي
نويسنده
مديا كاشيگر را سه بار در سه جلسه متفاوت ديدم و هرچه به ياد دارم مرتبط با همان ديدارها ميشود. نخستين بار در سالهاي حدود 70- 69 بود كه ايشان به ايران بازگشت و جلسهاي با حضور تعدادي از نويسندگان برگزار شد. اتفاقا همانجا متوجه شدم به تازگي يكي از آثار ماياكوفسكي – عقل شلوارپوش- به زبان فارسي ترجمه شده كه كار آقاي كاشيگر بود. بار دوم در نشستي كه هر چند وقت يك بار به بهانه نقد و بررسي كتابهاي تازه منتشر شده برگزار ميشد. خاطره خوبي كه از ايشان به ياد دارم به جلسه نقد و بررسي نخستين رمانم -او را كه ديدم زيبا شدم- مربوط است. جلسهاي كه يكي از نشستهاي به ياد ماندني نقد رمان آن روزگار شد. اين جلسه را آقاي براهني برگزار كرد و در خبرها هم آمد تعداد بسيار زيادي نويسنده و مترجم شناخته شده در آن شركت كردند. صحبتهاي آقاي كاشيگر در اين نشست نقد و بررسي يكي از بهترين سخنرانيها بود، به طوري كه همچنان عدهاي به دنبال نوار كاست صحبتها ميگردند. نكته جالب اين است كه همان روز گفتند نوار گم شده! تمام بزرگاني كه آن روزگار همچنان در قيد حيات بودند يا در ايران حضور داشتند در نشست شركت كردند و از بين همه آن خاطرهها صحبتهاي آقاي كاشيگر در ذهنم ماندگار شد. جلسه خوانش منظومه جديدشان كه منظومهاي بسيار زيبا بود به آخرين ديدار تبديل شد. روحشان شاد.