انتشار شناخت نامههاي بهرام صادقي و ريچارد براتيگان
بهرام صادقي دوستدار و خواننده مشتاق رمانهاي پليسي بود؛ رمانهايي مانند آثار آگاتا كريستي يا ژرژ سيمنون كه آنها را با اشتياق به زبان اصلي ميخواند. از نظر او داستانهاي پليسي، داستان خالص داستان هستند، يعني نه ميخواهند جنبه اجتماعي به كارشان بدهند، نه ميخواهند استفاده سياسي كنند و نه قصد استفاده هنري دارند و نه درصدد خوب كردن اخلاق مردماند. هيچ نوع استفاده غيرداستاني از آنها نميشود. پس صرفا داستاناند. اينها چند خطي است از بخش اول كتاب «بهرام صادقي»، كتابي جيبي كه نشر «بنگاه» آن را منتشر كرده است و همانگونه كه از نامش برميآيد، كتابي است درباره بهرام صادقي، نويسنده نوگراي عصر ما كه تنها دو اثرش «ملكوت» و «سنگر و قمقمههاي خالي» براي ماندگارياش در ادبيات معاصر ما كافي است؛ نويسندهاي كه اصل داستان را در روايت ميدانست و كوشيد براي همين روايتگري روشهايي پيشرو مانند دستكاري در زمان روايي، توصيف شخصيت از چند منظر و... را به كار گيرد. شناختنامه «بهرام صادقي» به مراقبت مهدي نويد منتشر شده و سعيد هنرمند، ماهان معلمي، آذر نفيسي، نسيبه فضلاللهي، ليلا صمدي رندي و كيوان طهماسبيان درباره وجوه گوناگون آثار اين نويسنده، مطالبي را به نگارش درآوردهاند.
كتاب با زندگينامه بهرام صادقي و به قلم سعيد هنرمند آغاز ميشود. بيست صفحه نخستين كتاب، در بردارنده همين زندگينامه است. صفحاتي كه اطلاعاتي درباره خانواده صادقي، تحصيلش در رشته پزشكي، دوستياش با محمد حقوقي، حضورش در جلسات و برنامههاي ادبي اصفهان مانند جلسات حلقه ادبي صايب، همكارياش با فصلنامه جنگ اصفهان كه در آن نويسندگاني همچون هوشنگ گلشيري، ابوالحسن نجفي، محمد حقوقي و... علاقهاش به رمانهاي پليسي، نامهاي مخوف يا طنزآلودي كه براي داستانهايش انتخاب ميكرد و... به دست ميدهد. در فصل اول ماهان معلمي به بازخواني داستان «زنجير» پرداخته است. دومين فصل به يادداشت آذر نفيسي بر داستان «آقاي نويسنده تازهكار است» اختصاص دارد و سومين فصل هم به قلم نسيبه فضلاللهي با عنوان «خودكشي: نزاع خويشتن و ديگران در «كلاف سردرگم» نگاشته شده است. ليلا صمدي رندي نيز همين داستان را از منظر مساله «هويت» بررسي كرده است.
در بخش بعدي يادداشتي از كيوان طهماسبيان را با تيتر « داستان «اذان غروب» به مثابه تمثيلي از خواندن: يك واسازي» ميخوانيم و بخش پاياني اين شناختنامه مقالهاي را با عنوان «مرگ و خويشتن» كه بررسي مرگ آگاهي در داستان «با كمال تاسف» است ميخوانيم. مقالهاي به قلم نسيبه فضلاللهي.
همين نشر كتاب ديگري را با شكلي و شمايلي مشابه به نام «ريچارد براتيگان» منتشر كرده است. شناختنامه نويسنده امريكايي با جملاتي چنين آغاز ميشود: ريچارد كه مرد، دوستانش جمع شدند توي يكي از كافههاي مورد علاقه او، انريكو. همه جور آدم آمده بود آنجا؛ چند تا از دوست دخترهاش، يكي از زنهاي سابقش، چندتايي ايدهآليست دايمالخمر كه معلوم نبود چرا ريچارد با آنها دوست بوده و سرانجام تعدادي شاعر و نويسنده. همه از او حرف ميزدند، از او و مرگش. «چه چيز سبب مرگ ريچارد شد؟» بعضيشان ارنست همينگوي را مقصر ميدانستند، اما اكثرا الكل، زنها و... و البته ارواح را در اين امر موثر ميدانستند. اين شناختنامه نيز همچون كتاب اول به مراقبت مهدي نويد منتشر شده است و سرآغاز آن « زندگي و مرگ ريچارد براتيگان» است كه به قلم لارنس رايت نوشته شده است.
در بخشهاي بعدي اين كتاب جيبي، موضوعاتي چون « داستانهاي ريچارد براتيگان، احياي مجدد تعاليگرايي» نوشته منفرد پوتز، « تاريخ، زمان و دودمان فرهنگي در نوشتههاي ريچارد براتيگان» به قلم نايل شيلر، «لاكان و پسامدرنيسم در رمان در روياي بابل» نوشته مارك هدبورن را ميخوانيم. ديگر مواردي كه در اين اثر به آنها توجه شده، «لنگهاي رنگارنگ، زيورآلات شيشهاي كلمات: سوررئاليسم...» نوشته مري روربرگر و پگيسي.گاردنر، «بهشت بازيافته» نوشته هاروي لويت، «بازتابهايي از وادلن در صيد قزل آلا در امريكا» به قلم برد هيدن و... است. ريچارد براتيگان، شاعر و داستاننويس امريكايي است كه در سن 49 سالگي خودكشي كرد. از او 9 رمان، چند مجموعه شعر و يك مجموعه داستان كوتاه به يادگار مانده است. مشهورترين داستان او «صيد قزلآلا در امريكا» است كه به فارسي نيز ترجمه شده است. از ديگر داستانهاي اين نويسنده كه با برگردان فارسي به چاپ رسيده، ميتوان به «در روياي بابل»، «در قند هندوانه»، «پس باد همهچيز را با خود نخواهد برد»، «توبوس پير و چن داستان ديگر» و نيز مجموعه شعرهاي «كلاه كافكا»، « خانهاي جديد در امريكا»، «لطفا اين كتاب را بهكاريد»، «دري لولا شده به فراموشي» و... را ميتوان نام برد.