نگاهي به فيلم« شكارچي روباه »كانديداي 5 رشته در اسكار
دوپونت به روايت ميلر
فرن اسميت - مترجم: ماهان تيرماهي/ زماني كه جان دوپونت در اوايل دهه 90 ميلادي به جرم قتل دستگير شد، نشريات آن زمان نوشتند كه او يك بيمار شيزوفرن است. وارث ميلياردر كارخانههاي مواد شيميايي كه خودش را «دالايي لاماي امريكا» نام نهاده بود، يك بار سوار بر يك تانك نظامي سروكلهاش در اطراف خانه همسايه مجاور پيدا شد تا از آنها بپرسد كه آيا مرد خانواده «جرات دارد بيايد بيرون و با او بازي كند.»
اما، با توجه به نقش دوپونت در فيلم «شكارچي روباه» كه بنت ميلر از روي داستان مهيب سرگذشت او اين فيلم را ساخته، استيو كارل در نقش جان دوپونت، در اين فيلم شخصيت چندان چشمگيري نيست. اين مرد آدم عجيبي است، اين را ميشود از راه رفتن كارل فهميد، راهرفتني توام با كرشمه كه شل و ول بودن اين آدم را نشان ميدهد و اينكه در هر حركتش، دماغ مصنوعي بزرگ و زشتش به شكل خيرهكنندهاي به چشم ميآيد. با اين وجود كارل در نقش دوپونت براي دقايقي ميخواهد جنون را به عينه به ما نشان دهد.
ميلر تماما شيفته همه جنبههاي زندگي دوپونت نبوده است. تنهايي و وضعيت پارانوياي او از يك طرف و اينكه خودش صراحتا باور داشته كه ثروتمند است چون از همه برتر است و اسمش يكي از خوششانسترين امريكاييهاست بيشتر در فيلم مورد توجه است. ميلر نشان ميدهد كه در تضاد با اين مساله، شخصيت دوپونت به نوعي نمود سرنوشتش بود- هرچند آنچه بر سر قربانياش آمد چندان در داستان مد نظر نبود.
شكارچي روباه، هم داستاني اخلاقي است و هم امروزي، يك وضعيت موهوم مشابه: يك پسر جوان فقير تا حد زيادي وسوسه ميشود، ثروت بدشگون يك نجيبزاده كه گذشتهاش او را ميآزارد. در اين سناريو نوشته مكس فراي و دو فاترمن، اين مهمان بيخبر، مارك شولتز است (كه نقشش را چنينگ تيتوم بازي ميكند) ، كشتيگير و قهرمان المپيك كه در شرايط دشواري قرار گرفت، در واقع اصلا دوران خوبي نداشت. مارك درگير جهاني پر از ساختمانهاي زشت و غذاهاي مزخرف شده، تنها راه فرار او از اين كابوس، جلسات تمرين كشتي با برادرش ديو (كه نقشش را مارك دوفالو بازي ميكند) بود. هرچند اين تمرينها چندان او را سر ذوق نميآورد، اما اين حركات خشن ظاهرا توام با عشق و علاقه بود، وقتي كه با هم كشتي ميگرفتند و كفشهايشان روي زمين صدا ميخورد.
چنان كه مارك، شخصيتي موقر اما احمق بود، تيتوم سعي ميكرد در نقش او مثل يك كشتيگير واقعي تمام بدنش را در كشتي تكان ميداد. درحالي كه بعد از جذابيتش، اين مساله «فقر» است كه او را آزار ميدهد، اما برادر بااستعدادتر او يعني مارك در اين ميان هدف خوبي است براي دوپونت تا او را روي كار بياورد. زماني كه مارك سوار بر هليكوپتر دوپونت به عمارت شكارچي روباه ميآيد، آن قلمروي خانوادگي و غم و اندوه ميلر و هارموني رنگها ناگهان نور پرحرارت خورشيد، بيشهزار سرسبز و سفيدي رنگينكماني عمارت را به چشم ميآورد. هيچكس نميتواند در برابر يك چنين تغييري مقاومت كند.
دوپونت تجهيزات ورزشي گستردهاي را فراهم كرده، او قصد دارد در اين عمارت، يك برنامه كشتي براي المپيك پياده كند و آن را «تيم شكارچي روباه» بنامد. هرچند خيلي زود معلوم ميشود كه در واقع به دنبال ديو است. اين نقش را روفالو در قالب مردي رك و راست و دوستداشتني بازي ميكند، ديو در ابتدا چندان مجذوب اين شخصيت نشد. مارك به دوپونت ميگويد: «شما نميتوانيد ديو را بخريد» بعد يك مكث طولاني بين آنها كه كارل با پوزخندي پرمعنا آن را قطع ميكند. دوپونت نميتواند ديو را بخرد، با اين همه آمدن برادر بزرگتر به اين خانواده به نوعي نشاندهنده يك ماجراي تراژيك در ادامه فيلم است. جزييات بيپايان وقايع تا اعماق وجود آن را به فيلمي ترسناك بدل ميكند چيزهايي نظير اينكه مثلا دوپونت عادت دارد تا از هر ناكجايي سربرآورد تا با داد و فرياد سوال كند و حرف بزند، تا خود را به همه نشان دهد، به طور هراسانگيزي جاهاي گرانقيمتي كه به واسطه آن همه ثروت ساخته شده، يا مثلا طرد شدن ديو از سوي برادرش مارك، وقتي مارك ميفهمد كه دوپونت از او به عنوان طعمه استفاده كرده است.
طراحي صداهاي بسيار زياد به بازيگران اين امكان را ميدهد تا با كوچكترين صدايي بخواهند حركتي انجام دهند. تيتوم، مردي كه به لحاظ فيزيكي قادر به برقراري ارتباط نيست، سخت تحت تاثير غرغرهاي درونش است. زماني كه از ديو براي نشان دادن قدرت تيم فيلم گرفته شد، از او خواسته شد كه مربياش را در قالب يك استاد توصيف كند، نفسهاي روفالو به قدر صورتش گوياي اين مساله بود.
ونسا ردگريو، كه نقش مادر دوپونت را در چند صحنه كوتاه بازي ميكند كه در واقع ميتواند در خيلي دقيق توضيح دهد كه چرا پسرش اين گونه است، ميگويد: «اين ورزش فقيرفقراست، دوست ندارم ببينم تو جزو فقيرفقرا هستي». در واقع ميلر خودش علاقه كمي به كشتي نشان ميدهد. صحنههاي كشتي فيلم خيلي زننده، وحشيانه و كوتاه است و اين مساله چندان مدنظر نيست كه در راستاي كسب امتياز براي راهيابي به المپيك چه كسي ميبرد. در انتها، كاملا مشهود است كه سازندگان فيلم نيز نسبت به سيستم طبقاتي امريكا و ديدگاههاي عاميانه امريكاييها همين ديدگاه را دارند.