• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3178 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۱ بهمن

نگاهي به فيلم «پسرانگي» فيلم برتر سال به انتخاب انجمن منتقدان امريكا، گلدن گلوب و بفتا، 6 نامزدي در اسكار

عصاره زندگي در 165 دقيقه

علي امامي ناييني

 

 از سر گذراندن خلاصه‌اي از خاطره انگيزترين قسمت‌هاي زندگي، تكه‌هاي كوتاهي از معمولي‌ترين لحظات كه پيشتر، بيشتر تماشاگران آنها را با پوست و گوشت خود تجربه كرده‌اند. دليل تاثير‌گذاري فيلمBoyhood (پسرانگي) اين است كه بي‌واسطه با زندگي در طبيعي‌ترين شكلش روبه‌رو و در حين تماشايش با روندي ساده همراه مي‌شويم. در اين ميان با تاكيد ويژه روي حركت شتابان عقربه‌هاي ساعت، فيلم بدل به مرثيه‌اي درباره گذشت زمان و گم‌گشتگي انسان در لحظات و تصميمات مقطعي مي‌شود. نگاه بي‌تكلف فيلم به زندگي، همان مجموع لحظات، به‌ ما اجازه مي‌دهد كه بار ديگري زندگي كنيم و دوباره درباره سال‌هايي كه پشت سر گذاشته‌ايم به فكر فرو رويم يا حتي درباره آن نگران شويم. كارگردان فيلم ريچارد لينكلِيتر، 12 سال ِپيش ساخت اين پروژه را شروع مي‌كند، فيلمي غيرعادي كه حتي با وجود عملي شدن طرح اوليه‌اش باز هم ساخته شدن چنين اثري در اين بازه زماني را باورپذير نكرده است. تماشاي پسرانگي با آن سادگي و لطافتش احترام قايل شدن براي كارگرداني است كه قبلا توانايي‌اش در تبديل كردن داستان‌هاي ساده به مساله‌هاي پيچيده و انساني را اثبات كرده اما قطعا با اين فيلم چنين تجربه‌هايي را به افق جديدي رسانده است. تماشاي رشد يك پسربچه پيش‌درآمدي هيجان‌انگيز براي وارد شدن به مفاهيم انساني‌تري است كه اين فيلم غير‌مستقيم بيننده را به فكر كردن درباره آنها دعوت مي‌كند. پسر اين داستان بيشتر چهره‌اي معمولي و منفعل دارد و در بيشتر ديالوگ‌هايش از موضع‌گيري خاص قسر در مي‌رود چرا كه فيلمساز سعي داشته تا گرايش بخصوصي يا سبك زندگي منحصربه‌فردي را نشانه نرفته باشد، در يك دورنماي كلي داستان پسرانگي قابليت تعميم به هريك از بيننده‌ها را داراست، حتي براي بيننده ايراني كه زندگي نسبتا متفاوتي را در جغرافياي ديگري تجربه كرده است.
 اين فيلم مي‌تواند هر بيننده‌اي را با خودش همراه كند تا بتواند در زير لايه‌هاي زندگي امريكايي، فصل مشتركي كه در نفس خود «زندگي كردن» مشترك‌ است را آشكار كند. علاوه بر اينها در اين فيلم داستاني وجود ندارد يا داستان آنقدر ساده است كه به چشم نمي‌آيد، دعواي خواهر و برادر، ناراحتي پسربچه براي از دست دادن موهايش يا يك آخر هفته خانوادگي؛ شايد با برگ‌هايي از دفتر خاطرات تصويري يك زندگي رو به رو هستيم اما هنرمندي لينكليتر در جايي قرار دارد كه مي‌تواند جريان ساده زندگي را به تجربه‌اي عاطفي و مانوس براي بيننده بدل كند تا حدي كه زندگي پسربچه غريبه‌اي برايش اهميت يابد.
 كارگردان براي گسترش ايده‌اش در خلال سال‌ها تلاش ادامه داري را به كار بسته تا نتيجه كار همگن و يكپارچه شود. نهايتا اين تجربه غيرقابل باور سينمايي و ممارستي جسورانه در فيلمي خوش‌ساخت تقديم تماشاچي مي‌شود، در كنار تلاش‌هاي پشت صحنه براي ساخت چنين اثر ويژه‌اي، بزرگ شدن پسربچه، خواهرش و پا به سن گذاشتن والدين تصاويري است كه هرچه بهتر ذوق و تعهد بازيگران را نسبت به پيشبرد كار نشان مي‌دهد و همه اين عوامل در نهايت باعث ايجاد نوعي رضايت خاطر از موفقيت و به بار نشستن اين پروژه در دل بيننده مي‌شود. اين فيلم به خاطر نمايش مستند‌گونه سپري شدن زمان و تاثير شيميايي و غيرقابل انكار آن بر روح و كالبد انسان قابل تقدير است. همه شخصيت‌هاي اين فيلم در حال پا به سن گذاشتن هستند و از آنجايي كه مي‌دانيم تمام چين و چروك‌هايي كه بر صورت اين بازيگران نقش مي‌بندد در اثر گريم يا افكت‌هاي رايانه‌اي ايجاد نشده با حقيقت تلخ پيري رو به رو مي‌شويم. مهم‌ترين شخصيت در اين ميان را شايد بتوان مادر (با بازي خوب پاتريشيا آركت) تلقي كرد، چرا كه دوره‌هايي كه در زندگي‌اش طي مي‌كند و فرزندش قرارست بعدها به نقطه شروع او برسد ساختار كلي، روايت فيلم را تكميل مي‌كند و تصويري جامع از تماميت يك زندگي انساني كامل مي‌دهد، مخصوصا در ديالوگي كليدي اين چرخه رفت و برگشتي حيات برجسته مي‌شود آنجا كه پسر به پدرش اعتراف مي‌كند كه مادرش با اينكه مراحل مهمي از زندگي‌اش را طي كرده و زني نسبتا موفق است و از تمام بحران‌هاي زندگي جان سالم به در برده اما به اندازه خود پسر، هنوز گيج و سر در گم است.
از ويژگي‌هاي جالب توجه فيلمسازي طي 12 ‌سال، ضبط مستند‌گونه رخدادهايي است كه شايد امروز تصور آن نرود كه حتي چند سال پيش وجود نداشته‌اند، از اين رو فيلم پسرانگي رويكردي مردم‌نگارانه به خود مي‌گيرد كه به ثبت تغييرات رواني – اجتماعي جامعه در بازه‌اي محدود مي‌پردازد. جامعه امريكا حين گسترش رسانه‌هاي ارتباط جمعي يا در بحبوحه روي كار آمدن باراك اوباما به نمايش در مي‌آيد. تمام اين جريان‌ها به صورت پس زمينه‌اي زير اتفاقات روزمره در حال وقوع است و به كمك آن فيلمساز حس و حال واقعي بودن زندگي شخصيت‌ها را ملموس‌تر به تصوير مي‌كشد و به بيننده كمك مي‌كند تا حال خودش در آن سال‌ها را دوباره به خاطر آورد و كم كم با پيشرفت روايت فيلم كاملا در فضا و زمان لحظات قرار گيرد.
در آخر مي‌توان گفت اين فيلم جز تاملي بر چگونگي تجربه انسان از زيستن نيست. گذشتن از كودكي، دوران عشق‌هاي اوليه و بالاخره مستقل شدن همه تكه‌هايي از پازل پيچيده زندگي است كه در فيلمي حدودا سه ساعته به خوبي به نمايش درمي‌آيد و به خاطر اينكه بيننده توقع اتفاق محيرالوقوعي از يك انسان معمولي در يك زندگي عادي را ندارد، جايي براي تفكر و تامل را در خلال تماشاي فيلم باز مي‌كند و در آخر به اين اتفاق نظر مي‌رسيم كه شايد اتفاق بي‌نظير همان زندگي است با تمام جزيياتي كه چندان مهم به نظر نمي‌رسد. فيلم پسرانگي منتخب انجمن منتقدين امريكا با نامزدي شش جايزه اسكار و برنده شدن دو گلدن گلوب، نگاه ويژه و ژانري انقلابي در سينما بنا نهاده و بدون شك يكي از بهترين فيلم‌هاي سال است كه نديدنش از دست دادن تجربه‌اي كم نظير و كم لطفي به زحمات بي‌دريغ چندين و چند ساله گروه سازنده آن است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون