سيستم فرسوده آموزش اعتمادبهنفس بچهها را از بين ميبرد
سعيد منصور افشار
فعال فرهنگي و رسانهاي
انقلاب اينترنت آغاز شده، روش توسعه اقتصادي در اغلب كشورها تغيير كرده، دهكده جهاني مارشال مك لوهان عينيت يافته، دانش روانشناسي مرزهاي جديدي را در نورديده و روشهاي آموزشي دو، سه دهه پيش به موزه سپرده شده است. در اين ميان آيا زمان آن نرسيده است كه سيستم آموزشي كهنه و نخنما شده آموزش و پرورش و آموزش عالي سنتگراي كشور ما هم تكاني بخورد و بهروز شود؟! ديگر وقت آن رسيده كه به جاي مشق شب و تشويق و ترويج حفظيات و تعيين هدفي موهوم با عنوان «قبولي در كنكور دانشگاه»، روشهاي آموزشي و تربيت كودكان و نوجوانان را تغيير و نوسازي كنيم، با بهرهگيري از سيستمهاي نوين آموزش و پرورش دانشآموزاني بار آوريم كه قدرت «تفكر و تصميمگيري» داشته باشند، «مسووليتپذيري» را بياموزند، بدانند كه اين كشور و كره زمين متعلق به آنهاست و بايد در «حفظ محيط زيست»شان بكوشند، «حقوق مدني و شهروندي» را ياد بگيرند.
به جرات ميتوان گفت كه سيستم فرسوده كنوني آموزش و پرورش كشور مهمترين كاري كه انجام ميدهد، از بين بردن اعتماد به نفس، خلاقيت و عزت نفس فرزندان اين ملت است. در اين سيستم موارد مهمي كه دانشآموزان نميآموزند، مسووليتپذيري، شيوه زندگي، نگاه به گذشته و خواندن تاريخ و برنامهريزي براي آينده خود و كشورشان است. خروجي اين روش كهنه آموزشي، فارغالتحصيلاني با عدم توانايي در ايجاد ارتباطات اجتماعي سالم، رفع مشكلات شخصي، عدم برخورد درست و مديريت شده با ناملايمات زندگي، عدم مشاركت در برنامهها و فعاليتهاي اجتماعي و حفاظت از محيط زيست و پيرامون خود است.
نتيجه اين ميشود كه دانشآموز ايراني، حتي از عمل كردن به حداقل وظيفه خود هم گريزان است، مانند نظافت كردن و جمع كردن آشغالهاي كلاس خود قبل از ترك محل (كاري كه در ژاپن امري معمولي است). كتابهاي درسي بهروز نيستند، روش آموزش و علم معلمان بهروز نيست، درسهايي كه سر كلاس تدريس ميشود كاربردي نيست و بيشتر وقت دانشآموزان با پرداختن به حفظيات و تلاش براي نمره گرفتن و معدل بالا داشتن به هر قيمت تلف ميشود تا شايد لبخندي بر لبان والدين نشيند و بالاخره سوژهاي باشد براي صحبتهاي مرسوم رفت و آمدهاي خانوادگي. به غير از ضعف سيستم آموزش و پرورش، نگرش و فرهنگ نازل والدين هم بيتاثير نيست. والدين به صورتي بيهوده و كليشهاي تلاش ميكنند كه فرزندانشان را در قالب باورهاي رسوب شده در ذهنيات خود جاسازي كنند و رشد دهند. پدر و مادر از كودكي كلمات دكتر و مهندس را در ذهن كودكشان جا مياندازند. دانشآموزي كه با اين پيشزمينه فكري از خانه به مدرسه ميآيد و فراموش ميكند كه كشوري كه ميخواهد به رشد و توسعه برسد، به جز پزشك و مهندس، به آموزگار و استاد دانشگاه، كارگر ماهر، تكنيسين آموزش ديده، افسر درجهدار پليس و ارتش، قاضي و وكيل، تعميركار راديو و تلويزيون، مدير بانك و بيمه، تعميركار خودرو و تاسيسات ساختمان و دهها شغل ديگر نياز دارد. چشم و هم چشمي، بلاي جان والدين اين نسل شده است و در اين ميان، عدهاي هم از آب گلآلود ماهي ميگيرند و با انتشار كتابها و تشكيل كلاسهاي مختلف تقويتي، آمادگي كنكور و تست و غيره كسب و كار سودآوري براي خود راه مياندازند. نظام آموزشي ما به اين پرسش، پاسخ نميدهد كه چرا بايد ارزش يك دانشآموز به عنوان يك «انسان» با نمره درسهاي به دردنخور و معدلش سنجيده و ساير بخشهاي استعدادهايش ناديده گرفته شود؟ اين سيستم فرسوده آموزش و پرورش طوري دختر و پسر و كودك و نوجوان اين ديار را بار ميآورد كه او هويت خود را در نمرات كلاساش جستوجو ميكند، بيآنكه بداند همين دروس حفظ شده پس از مدتي كوتاه فراموش خواهد شد. وقت آن است و البته دير هم شده است كه تغيير را شروع كنيم، اصل تغيير پذيرفتن انتخاب نيست، ضرورت است.
جهاني كه در آن زندگي ميكنيم پر است از الگوهاي موفق آموزشي، از ژاپن و چين و مالزي گرفته تا دانمارك و فنلاند و كانادا؛ استفاده از تجربه ديگران، كار عقلاست.
منبع: سايت عصر ايران