ادامه از صفحه اول
رييسجمهور: تغيير در روش يا مقصد؟
هرچند البته باور اين براي من سخت است كه راديكالهاي جريان اقتدار، كه قدرت اصلي در دست آنهاست، حاضر شده باشند ميانهروهاي خود را به قدرت برسانند، چه رسد به ميانهروهاي طرف مقابل. شيوه آنها چنان بوده است كه وقتي كسي از هسته سخت آنها فاصله گرفت، خيلي فرق نميكند كه اين فاصله تا پاستور باشد يا تا بهارستان. باري، اگر از اين نظر، واقعا، به درجات اندكي هم تغيير رويه داده باشند، به گمانم احتمالا بيشتر نشانهاي خوب است تا نشانهاي بد. در نگاه پاكدينان سياسي، يعني نيكاني كه سياست را از منظر اخلاق رصد ميكنند، اهل معامله بودن چيز خوشايندي نيست. باري، هرچند بعضي معاملات و معاملهگريهاي سياسي دور از خفت و حتي خيانت نيست، گاهي هم خدمت بدون معامله ممكن نيست. اينكه «رقيب آزارها فرمود و جاي آشتي نگذاشت» درست، ولي وقتي آه سحرخيزان هم سوي گردون نشد، چه بايد كرد؟ تلاش عقلاي ما در سي سال گذشته اين بوده است كه جريان اقتدار را از ساحت ايدئولوژي وارد ساحت سياست كنند؛ كه در اين، برخلاف آن، دشمنيها ابدي نيست. من كماكان به شدني بودن اين فقره خوشبين نيستم؛ اما اگر مواجهه فعلي قدرتهاي جهاني با حاكميت ايران بهانهاي براي تغيير اندكي در قواعد رقابت داخلي به دست داده باشد، شايد بهتر باشد در مورد آن كمي از بدبيني بكاهيم.
زيان عدول از وعدههاي انتخاباتي
در تاريخ چهار دهه پس از انقلاب چون از همين زاويه به فراز و فرودها بنگريم درسهاي جدي و عبرتآموزي به دست ميآوريم. آنان كه تصور كردند با سياست و رندي و زيركي ميتوانند همهچيز را به نفع خويش رقم زنند وقتي بيدار شدند كه حتي از سرمايههاي اندوختهشده خود چيزي نيافتند. درمقابل كساني كه بر اصول اخلاقي و ميثاق خويش با مردم استوار ماندند فشارهاي زيادي را تحمل كردند و تيرهاي سهمگين تبليغ و تهمت را به جان خريدند ولي روز به روز بر محبوبيتشان اضافه شد و به اشاره شان مردم احترام گذاشتند و عمل كردند. اين روزها نشانههاي تغيير در گفتمان و عملكرد رياست محترم جمهور به چشم ميخورد و حداقل براي برخي از سياسيون نگراني آفريده است. نزديكان رسمي آقاي دكترروحاني و كمرنگ شدن نقش برخي از استوانههاي دولت به همراه كابينهاي كه به مجلس معرفي شد، از نظر معيارهاي اصلاحطلبانه افت قابل ملاحظهاي را نشان ميدهد. وقتي اين رويكرد در كنار عملكرد و سخنان اخير ايشان توامان ديده شود جديت تغيير بيشتر خودنمايي ميكند و اسباب تامل را فراهم ميآورد. اينكه اهداف و مصالح احتمالي رييسجمهور محترم از تفاوتهاي بروز داده شده چيست و چه نتايجي داشته و خواهد داشت به خودشان و آينده سياسيشان مربوط است ولي دور شدن از وعدهها و برنامههاي اعلامي و عدول از قولهايي كه در تجمعهاي انتخاباتي به مردم داده شد چيزي نيست كه بشود آن را به سليقه ايشان مرتبط دانست و از وقوع احتمالياش بيمي به دل راه نداد. آيا هنگامي كه مردم خواستهاي را در همه ميتينگهاي انتخاباتي به صراحت بيان كردند به مرور زمان فراموش ميكنند؟ سرخوردگي ناشي از كمرنگ شدن وعدهها و شعارهاي انتخاباتي چه از سوي نمايندگان محترم مجلس باشد و چه از ناحيه رييس قوه مجريه حاصل شود آسيب بزرگي است كه كل جامعه را تحت تاثير قرار خواهد داد و حتي رقيب هم از آن ضربه خواهد خورد. فردا كه دوباره انتخاباتي روي دهد بازگرداندن اعتماد حداقل بخشي از مردم بسيار مشكل خواهد بود و دود فراموشي زمينههاي رايآوري به چشم همه خواهد رفت. مسلما نمايندگان محترمي كه در ليست اميد به مجلس راه يافتند نيز بايد بر راه خود استوار بمانند والا ناگفته پيدا است كه زندگي سياسيشان برسر همين ماجرا به اتمام خواهد رسيد. همه ما از صدر تا ذيل نياز به اعتماد و اطمينان مردم داريم و قطعا هيچ زد و بند سياسي و خود زيركبيني در هيچ شرايطي كسي را از پشتيباني مردم بينياز نخواهد كرد.
*نماينده مجلس