مداري كه موافق جان مردم است
مصطفي محدثي
شناخت نبض مردم، ذهن، احساس و زبان آنها و همچنين ترانهسرايي و مداحي بر مداري كه موافق جان مردم است باعث ميشود كه آنچه يك شاعر يا مداح ميسرايد به جان مردم سرايت و در عمق وجودشان جا خوش كند؛ اينها خاصيت شعر حبيبالله چايچيان بود. همان نقطه عطفي كه او را از ديگر شعراي آييني چند دهه اخير كه با طيفها و گونههاي مختلف و در سبك و سياقهاي گوناگون شعرهاي زيادي سرودهاند، جدا كرده و شعرهايش را آويزه گوش دل مردم كرده است. دقيقا به همين دليل است كه اگر براي هر ايراني خوانده شود، «امشب شهادتنامه عشاق»، او انتهاي شعر را طوطيوار تكرار ميكند و ميگويد «امضا ميشود» و هر ايراني اگر بشنود «آمدم اي شاه»، بدون هيچ وقفهاي ادامهاش را ميخواند و ميگويد كه «پناهم بده». حبيبالله چايچيان در اشعارش نمونههاي اينچنيني بسيار دارد و به اعتقاد من دليل اصلي اينكه اشعار او ورد زبان مردم شده است، نوع نگاه چايچيان به زندگي و مردم است. ايشان با مردم زندگي ميكرد و خودش را از مردم ميدانست. نبض مردم دستش بود و هيچگاه به آن معنا ادعاي اشرافيت شعري نداشت و نگاهش به شعرگويي مانند ديگر شعرا نبود. هميشه خودش را خادم امام حسين ميدانست و همين سير و سلوك و آشنايياش با مردم و همنشيني با آنها باعث شده بود كه اشعارش در جان مردم بنشيند و با آنها اخت شود. واقعيت اين است كه ما شعراي آييني كه به لحاظ شعر از ايشان بالاتر هستند، زياد داريم و حتي ممكن است شعرايي با مراتب علمي بالاتر از ايشان هم زياد داشته باشيم اما چيزي كه حبيبالله چايچيان را از ديگر شعراي آييني متمايز ميكرد، خلوص، مردمداري و همراهي با مردم بود كه در نهايت هم بهرهمندي از اين صفات، اقبالي اينچنيني را براي شعر ايشان رقم زد.