همي دانم كه رنج خود فزايم/ كه چيزي آزموده آزمايم
درسهاي «كتابچه جمع و خرج سنه ۱۳۰۴»؛ درس سوم
سيدمحمد بهشتي
كتابي كه اخيراً با عنوان «كتابچه جمع و خرج سنه ۱۳۰۴» به همت جناب بهمن بياني تصحيح و توسط انتشارات مجلس منتشر شده، بودجه دولت در دوره ناصرالدين شاه قاجار را به تفصيل بيان ميكند. اين سند دست اول، جز عرضه ارقام و آمار جالب، منبع موثقي براي فهم ابعاد فراموششده نظام سنتي اداره سرزمين ايران است. در اين سلسله يادداشتها به وارسي «كتابچه» از اين منظر پرداختهايم و از جمله نگاهي به نظام تقسيمات كشوري مياندازيم:
در «كتابچه» با هشت ايالت بعلاوه بيش از چهل ولايت مواجه ميشويم. اين ايالتها عبارتند از آذربايجان، خراسان و سيستان، فارس و بنادر [خليج فارس]، گيلان، مازندران، خوزستان، كرمان و بلوچستان، و كردستان كه همگي وسيع و يكپارچه هستند. ولي ولايتها در مقايسه با ايالتها كوچك و در قياس با يكديگر، از نظر وسعت و اهميت، تنوع زيادي دارند؛ از اصفهان و همدان گرفته تا طالقان و نطنز.
عجيب اينجاست كه شاه از يك سو براي كل ايالت ثروتمند و وسيعِ آذربايجان با شهرهاي مهم و پر رونق تبريز و اردبيل و اروميه و سلماس و... يك حاكم تعيين ميكند، و در همان حال براي ولايتِ كوچك خوانسار يا طارم نيز راساً يك حاكم برميگمارد. در نظر اول اين تقسيمات نامتناسب و نامتوازن و گيجكننده به نظر ميرسد. اما دقت بيشتر معلوم ميسازد كه ايالات آن پهنههايي هستند كه با دولتهاي خارجي هممرزند اما ولايات ميان ايالات محيط شدهاند.
سوال اين است كه چرا ولايتهاي مركزي به تفكيك ذكر ميشود ولي از ذكر ولايتهاي ايالات خبري نيست. بررسي جغرافيايي آنها نشان ميدهد ولايات مركزي در واقع شهرهايي هستند كه درون يك واحد طبيعي معروف به «فلات ايران» واقع شدهاند؛ يعني دژ مانندي سه گوش كه رشتهكوههاي زاگرس، البرز، و قهستان ـ مكران ديوارههاي رفيع آن را تشكيل داده و درونِ خود دو كويرِ لوت و مركزي را محصور كرده است. چنين به نظر ميرسد كه اين واحد طبيعي ايالتي مستقل است كه در ميانِ ايالات پيراموني محدود شده.
اين گمان با در نظر آوردن نام رسمي كشور در دورانِ قاجار كه بر روي اسكناس و تمبر و... انعكاس دارد نيز همخوان است: «ممالك محروسه پارس»؛ اين عنوان حكايت از آن ميكند كه ايالتهايي همچون آذربايجان و خراسان و... در فهم نظام اداري كشور همچون مملكتهايي با حاكم مستقل محسوب ميشدند كه تنها در مسائل كلان (امنيت و نظام و سياست خارجه) به حاكميت پادشاه مقيد بودند و اصطلاحاً تحت حراست مركز قرار داشتند. اين ممالك در همان حال ايالت پارس يا مياني را دربرگرفته و خود نيز از آن حراست ميكردند؛ چنانكه قفسه سينه از قلب. البته آن پارس به استانِ فارس فعلي معطوف نبود و به تمامِ مناطق پيرامونِ صحراي مركزِ ايران اطلاق ميشد. پادشاه در واقع با حفظ سمت شاه يا حاكم اين ايالت نيز بود و عناويني چون پادشاه به معني شاهِ اصلي يا شاهنشاه به معني شاهِ شاهان كه از دوران باستان مرسوم است، بدين اعتبار بامسمي و اصيل بود؛ عناويني كه از پس از مشروطه خالي از محتوا و بيمسمي گشت.
بر مبناي «كتابچه» ميتوان گفت كه كشور در ۱۳۰ سال پيش بر ۹ ايالت بزرگ تقسيم ميشد. اما مرزهاي اين پيكربندي برچه اساس استوار بود؟ به عنوان نمونه بررسي ماليات ايالتِ آذربايجان نشان ميدهد كه تمام شهرهاي آذرينشيني كه سراغ داريم در اين ايالت قرار گرفتهاند و خبري از يك شهر كردنشين در آن ميان نيست. بلكه همه شهرهاي كردنشين نيز در ايالت كردستان واقع هستند. همچنين از مفاهيم اعتباري مثل شرقي و غربي يا شمالي و جنوبي نيز سخني نيست. به عبارت ديگر در آن نظام تقسيمات كشوري هر كسي كه خود را اهل جايي ميداند در همان «جا» به جا آورده شده است.
يكي از ملازمات تقسيم، مرزبندي است. اين بسيار مهم است كه وقتي بحث مرزبندي در ميان است ما تا چه حد ملتزم به اصول و واقعيتهاي حاكم بر بستر باشيم؛ آن هم وقتي كه با سرزميني برخوردار از لايههاي متعدد و طيف متنوعي از موجوديتهاي تاريخي- طبيعي- فرهنگي مواجهيم.
وجب به وجب گستره ايران، بنا بر تعامل درازآهنگِ انسان و محيط و قدمت زيست، مشمول معرفت و تصرف آدمي شده است. شناخت و اثري كه از سوي ديگر موجب اهليت يافتن انسان نسبت به مكان نيز شده. به عبارت ديگر طي تاريخي طولاني همه ايران به جايي معلوم براي كساني معلوم دگرگون شده و به تبع آن ميانِ اين جايها و كسان مرزهايي پديد آمده كه تابع اصولي كهن و پايدار هستند.
اما اندكي پس از تدوين «كتابچه»، دولت نوپاي مدرن براي پيشبرد اهداف خود شروع به دستكاري در اين مرزها كرد و تبعات آن رفته رفته به اغتشاش و اختلال در آن اصول و كيستيها و كجاييها انجاميد. در يادداشت بعد به اين موضوع خواهيم پرداخت كه چطور مرزهاي تصنعي آن تعادل پايدار را ناپايدار ساخته...