وقتي پاي پول باز ميشود
غلامرضا طريقي
نمي دانم بزرگي گفته يا همين الان به ذهن كوچك خودم رسيده است. شايد هم جايي خوانده يا شنيدهام كه نوشته يا گفتهاند: «وقتي پاي پول به جايي باز شود همهچيز غير از پول از آنجا بيرون ميرود.» اين بيرون رفتن هم البته اختياري نيست. پس بهتر است بگويم كه همهچيز غير از پول را از آنجا بيرون ميكنند.
پاي پولِ لعنتي (و البته دوست داشتني) سالهاست كه همه جا باز شده و او در آنجاها كنگر خورده و لنگر انداخته. همه جا غير از دنياي ادبيات، چون اصلا كسي حدس نميزد كه در دنياي شعر مثلا جايي براي پول وجود داشته باشد. تا بوده همه، شاعرها را در اوج فلاكت و بيپولي ديدهاند و تصور كردهاند.
فرض كنيد الان از يك ماشين مدل بالا كسي پياده شود. كسي كه كت و شلوار مشكي مرتبي پوشيده و ادكلن فلان قيمت زده. اگر به شما بگويند كه اين آقا شاعر است باور ميكنيد؟ ميبينيد كه حتي در تصور خود ما هم نميگنجد كه شاعر بتواند سوار ماشين فلان شود و لباس بهمان بپوشد. اما حالا چند سالي است كه اين قاعده دارد به هم ميريزد. تنها دليلش هم اين است كه جناب پول اراده فرموده قدرتش را به رخ شعر هم بكشد.
شايد باور نكنيد اما ما الان شاعراني داريم كه هيچ كاري جز شعر گفتن بلد نيستند يا اگر هم بلدند حس و حالش را ندارند اما با همين كار، ماشين شاسي بلند سوار ميشوند. اگر اين را باور نكرديد لابد اين يكي را هم باور نخواهيد كرد كه شاعر يا ترانه سرايي داريم كه با درآمد شاعري دارد بساز بفروشي ميكند. عرض نكردم باور نميكنيد؟ باور كنيد يا نه اين ماجراها حقيقت دارد. سروكله پول چند سالي است كه در دنياي شعر پيدا شده و همين حضور مختصر تمام معادلههاي دنياي مظلوم شعر را به هم ريخته است. آن هم چه به هم ريختني! شاعراني كه تا همين چند سال قبل قربان صدقه هم ميرفتند تا طرف مقابل حاضر شود به شعرشان گوش بدهد يا مثلا عنايتي كند و جايي سفارش چاپ كتاب او را بكند حالا سايه همديگر را با تير ميزنند. اين وضعيت را بگذاريد كنار اين حقيقت كه بطوركلي همه سايه شاعرها را با تير ميزنند، تا ببينيد و بدانيد چه وضعيت شلم شوربايي در دنياي شعر پيش آمده. لابد داريد الان به نهادها و سازمانها و موسسههاي پربودجه فكر ميكنيد. چون مطمئنيد پول فقط در اين طور جاها ميچرخد. من منكر اين نيستم اما در اين مورد خاص داريد اشتباه فكر ميكنيد چون اين روزها اختيار شعر از دست آنها هم در رفته و افتاده دست ديگراني كه در همين چند سال گذشته سروكلهشان در دنياي شعر پيدا شده.
مي دانم ميپرسيد چه كساني؟ حالا عرض ميكنم خدمتتان.