گذشته هرگز نميميرد وحتي نميگذرد
اسدالله امرايي
«ركوئيم براي يك راهبه» نوشته ويليام فاكنر با ترجمه شاپور بهيان در انتشارات نيلوفر منتشر شده است. شاپور بهيان مترجم و نويسندهاي گزيدهكار است و از دانش كافي براي رساندن مفاهيم دشوار فاكنر بهره دارد. فاكنر از قلههاي داستاننويسي جهان است كه بسياري از نويسندگان جهان از او تاثير گرفتهاند. ركوئيم براي يك راهبه در واقع رمان نمايشنامهاي است با پردههايي طولاني. فاكنر اين نمايشنامه را در سه پرده نوشت، كه پرده اول و دوم هركدام سه صحنه و سومي يك صحنه دارد. «خيش و تبر نبود كه وحش بوم را محو كرد؛ پنبه چنين كرد: دانههاي خرد جنبش، بيوزن و بيشمار حتي در دست يك بچه، ناتوان از اينكه حتي خان تفنگ را عقب بكشد، چه رسد به آنكه پرش كند، اما آنقدر نيرومند كه درختان صمغ و گردو را از ريشه بزند و كاري كند كه سرشاخههاي سايهگسترشان فقط در يك فصل زير تابش آتشين آن نور لايزال بِپِژمُرند و محو شوند: خان تفنگ و تبر نبود كه سرانجام خرس و گوزن و پلنگ را به پناهگاههاي جنگلي انتهاي رودخانه راند؛ پنبه چنين كرد: نه گنبد سربهفلككشيده دادگاه كه همين موج سفيد پنبه بود كه آنها را به درون كشاند.» آلبر كامو نويسنده فرانسوي از ركوئيم براي يك راهبه اقتباسي به همين نام كرده است اين نمايشنامه را كياسا ناظران ترجمه كرده كه ابتدا در انتشارات انديشهسازان منتشر شد و بعدها در نشر قطره و چاپ چهارم آن در بازار است. كياسا ناظران هم از مترجمان ادبيات فرانسه است و آثار زيادي را به فارسي ترجمه كرده. «نانسي مانيگو، قبل از آنكه دادگاه راي خود را اعلام كند، حرفي داريد كه در دفاع از خود بزنيد؟ (نانسي نه پاسخي ميدهد و نه حركتي ميكند. انگار نه انگار كه چيزي شنيده است.) -قاضي: يادآوري ميكنم كه دادگاه پس از اعلام راي، حق صحبت كردن به شما نميدهد. منم اجازه هيچ اعتراضي را نميدهم. پس اگر حرفي براي گفتن داريد، همين حالا بگوييد. آقاي استيونز، ممكنه خواهش كنم مطلبي رو كه الان گفتم براي موكلتون تكرار كنين. مايلم اين كارُ با دقت انجام بدين. چون موكل شما از شروع محاكمه، با پاسخهايي مبني بر گناهكار بودنِ خود، در روند اين پرونده ايجاد اختلال كرده، در حالي كه شما ادعا ميكردين اون بيگناهه. گويا شما موفق به تفهيم پاسخهاي مناسب به اون نشدين. مايلم شما حرفاتونُ بهتر به ايشون تفهيم كنين و ايشون بعد از اعلام حكم، رفتار مناسبي داشته باشن.»