خسرواني يكي از بديعترين قالبهاي شعري كلاسيك در ايران است. اين قالب داراي سه مصرع است كه غالبا هر مصرع در وزنهاي مختلف كوتاه و بلندسروده ميشوند و از لحاظ قافيه نيز يا مصرع اول با سوم هم قافيهاند يا هر سه مصرع قافيه دارند.
بسياري از بزرگان ادبيات فارسي، ريشههاي قالب خسرواني را به دوران ساساني مربوط ميدانند؛ قالبي كه با نام«باربد جهرمي»، يكي از نوازندگان و شاعران شناخته شده آن دوران گره
خورده است. خسروانيها داراي وزن هجايي يا وزن موسيقي تصنيفگون هستند و درونمايه آنها غالبا طبيعتستايي و ستايش زيباييهاست. زندهياد مهدي اخوان ثالث يكي از شاعرانياست كه به عنوان احياگر قالب خسرواني مشهوراست. سرودههاي اين شاعر در اين قالب «نوخسرواني» ناميده شدهاند.
مهدي اخوان ثالث
آب زلال و برگ گُل بر آب
ماند به مه دربركه مهتاب
وين هر دو چون لبخند او در خواب
گل از خوبي به مه گويند ماند؛ ماه با خورشيد
تو آن ابري كه عطر سايه ات چون سايه عطرت
تواند هم گل و هم ماه و هم خورشيد را پوشيد
خدايا! پر از كينه شد سينهام
چو شب رنگ درد و دريغا گفت
دل پاكروتر ز آيينهام
دلم ديگر آن شعله شاد نيست
همه خشم و خون است و درد و دريغ
سرايي در اين شهرك آباد نيست
خدايا! زمين سرد و بينور شد
بي آزرم شد، عشق از او دورشد
كهن گور شد، مسخ شد، كور شد
مگر پشت اين پرده آبگون
تو ننشستهاي بر سرير سپهر
به دست اندرت رشته چند و چون
زمين ديگر آن كودك پاك نيست
پر آلودگيهاست دامان وي
كه خاكاش به سر، گرچه جز خاك نيست
همه باغها پير و پژمردهاند
همه راهها مانده بيرهگذر
همه شمع و قنديلها مردهاند
يكي بشنو اين نعره خشم را
براي كه برپا نگهداشتي
زمين چنين بيحيا چشم را
از اين غرقه در ظلمت و گمرهي
از اين گوي سرگشته ناسپاس
چه مانده ست، جز قرنهاي تهي؟
عليرضا قاضيمقدم
شب در آغوش ماه جان ميداد
سنگ از قلب چشمه جاري بود
دامنت باد را تكان ميداد
كاش از حالم خبر ميداشت
ماهي بر ساحلي كز مرگ
زندگي را دوستتر ميداشت
ناگهان به اشتباه هفت ساله ميشويم
در سياهي سواد استحاله ميشويم
صفحه صفحه هي نوشته و مچاله ميشويم