راه دراز پيش پاي كارگران ايراني
عبدالله وطنخواه
به دليل تعداد زياد و مشتركالمنافع بودن، كارگران نه طيف هستند نه قشر؛ بلكه آنها يك طبقه را تشكيل ميدهند. با آمار سرانگشتياي كه خود مسوولان اعلام ميكنند و ميگويند 12 ميليون كارگر تحت پوشش بيمه داريم، با احتساب خانواده كارگران حدود 40 ميليون نفر ميشويم. اگر بگوييم كه آمارهاي مسوولان غلط است اما ما حداقل نصف جمعيت كشوريم و ميشويم چهل ميليون نفر. از اين بابت كه مشتركالمنافع هستيم و عملكرد يا منافع طبقاتيمان يكي است، طبقه نام ميگيريم. خيلي از افراد اما حتي به كار بردن واژه طبقه را از ما دريغ ميكنند. دليلش هم اين است كه يك عده از آقايان به جاي اينكه روز كارگر را به ما تبريك بگويند، برايمان هفته كارگر ميتراشند. اصطلاحا سنگ بزرگ نشانه نزدن است. وقتي هفته كارگر ميتراشند، هفته را با برنامههاي مختلفي بايد پر كنند. اما هيچ كدام از اينها در رابطه با مسائل منافي صنفي كارگران كوچكترين ارتباطي ندارد. ما ايدهها و نظرها، خواستهها و مطالبات زيادي داريم اما برخي جوري برخورد ميكنند كه انگار اگر ما بگوييم پارچ آب را پر از ليوان كنيد، پارچ آب پر ميشود. چنين چيزي نيست. ما مطالبات زيادي داريم كه روي زمين مانده است. مطالباتي عادي، طبيعي و انساني. با وجود اينكه سازمان جهاني كار (ILO) وجود دارد و ما عضو آن و حتي عضو هياتمديرهاش هستيم و همچنين قسمت اقيانوسيه و آسياي آن را هم به ما سپردهاند، اما متاسفانه مسوولان حقوق بنيادين كار را اعمال نميكنند و به آن تن نميدهند. متاسفانه مسوولان ما به قوانيني كه خودشان نوشته و وضع كردهاند هم توجه و عمل نميكنند. ما چه بخواهيم چه نخواهيم راه درازي در پيش داريم و هنوز كه هنوز است، بايد فلاكت بكشيم و ذره ذره با آن مبارزه كنيم.
نايبرييس مجمع عالي نمايندگان كارگري