درباره يكاظهارنظر در فوتبال ايران
از چـاه بـه نـاكجا ؟ !
وحيد نمازي / گردش مالي سالانه فوتبال ايران چقدر است؟ ظاهرا امسال باشگاههاي ليگ برتري موظف بودهاند بودجهشان را بر اين اساس ببندند: تيمهاي آسيايي حدود 15 ميليارد و تيمهاي ديگر 13 ميليارد كه بر همين اساس، مجموع كل بودجه ليگ برتر فوتبال ايران 216 ميليارد تومان براي يك فصل خواهد شد. اگر بودجه تيمهاي حاضر در ليگهاي پايينتر را هم به اين رقم اضافه كنيد، دستكم به عددي 300، 350 ميلياردتوماني خواهيد رسيد.
پس از تخمين بودجه، نوبت به قراردادهاي تبليغات محيطي و حق پخش و... ميرسد بنابراين سادهانگارانه نيست كه مجموع تقريبي كل گردش پول در فوتبال يك سال كشور را حدود 500 ميليارد تومان بدانيم؛ چيزي حدود 150 ميليون دلار. عدد كمي نيست. البته در مقايسه با گردش مالي صنايع ديگر، آنقدرها هم بزرگ نيست. فوتبال به خودي خود ميتواند گردش مالي بيشتري در كشور ايجاد كند و با توجه به جايگاه مردمي و فراگيرياش، پولساز، كارآفرين و سودآور باشد اما در فقدان مديريت ناكارآمد و ناهماهنگ و البته نقص يا نبود آشكار قوانين حمايتكننده، همين باري را هم كه هر سال به دوش ميكشد به سختي به منزل ميرساند.
بي هيچ ترديدي تمامي باشگاههاي ليگ برتري ما به عنوان شركتهاي تجاري (كه الزاما و بر اساس قوانين AFCبايد ثبت شده، داراي تراز سالانه مالي و دفاتر رسمي باشند) زيانده هستند و هر سال «كم» ميآورند. همين الان باشگاه كوچك نفت مسجد سليمان كه تصميم گرفته بودجهاش را بر اساس همان 13 ميليارد ببندد، بهشدت دچار مشكل شده و ديگر قادر به ادامه ليگ نيست. حتي نفت تهران بالانشين جدول هم همين حال و روز را دارد.
در پايان هر فصل، كوچكترهاي بيپول يا ميافتند و به باتلاق ليگهاي پايينتر فرو ميروند، يا توسط بزرگترها خورده ميشوند و رانتهاي آنچناني، امتياز حضورشان در ليگ برتر را دست به دست ميكنند يا در همان پايين جدول دست و پا زدن را تكرار ميكنند. بزرگترهاي «چسبيده» به دولت و شركتهاي دولتي هم مثل هميشه، به «مديريت هزينه»شان ادامه ميدهند و پول بيت المال را به پاي ستارههاي پورشهنشين ميريزند و خلاص.
حالا و به هر شكل ممكن، عزمي در كاهش تصديگري دولت بر فوتبال (درست يا نادرست) شكل گرفته كه در مهمترين اقدام خود، فروش دو باشگاه قرمز و آبي پايتخت را هدف قرارداده است. با اينكه به نفس قيمتگذاري، نوع واگذاري و سازوكارهاي آن انتقادات فراواني وارد است، اما به هر حال هدف اصلي، خارج شدن اختيار اين دو باشگاه از دست دولت است. اما به ناگاه، رييس محترم سازمان ليگ در اظهارنظري عجيب ميگويد: «معتقدم بايد اين باشگاهها به پيكان و سايپا واگذار شود و اين دو باشگاه صنعتي عهدهدار سرخابيها شوند. حتي صحبتهايي با وزير صنايع در اين زمينه صورت گرفته. ديديم كه باشگاههاي خصوصي مثل استيلآذين و استقلال اهواز، گهر دورود و نفت مسجدسليمان دچار چه وضعيتي شدند و اكنون ميخواهيم با همان روش اشتباه اين دو باشگاه سرخابي را به بخش خصوصي كه شناختي از عقبه آن نداريم واگذار كنيم؟»
دقت كنيد؛ سايپا و پيكانِ دولتي. مذاكره با وزير صنايع و... بيشك جناب مهدي تاج كه سالها تجربه مديريت در باشگاههاي فوتبال، فدراسيون و تعامل بين هر دو اركان مهم فوتبال را در كارنامه دارند، خوب ميدانند كه وزارت صنايع و معادن، خود جزيي از اركان دولت بوده و از بودجه عمومي كشور (مستقيم يا غيرمستقيم) به پيكان و سايپا پولرساني ميكند. گرچه ورود بخشِ خصوصي بيتجربه و بيپشتوانه به عرصه مالكيت و مديريت سرخابيها مهلك است، اما آيا خود پيكان و سايپا مشكلي در تامين هزينههايشان ندارند؟ آيا صنعت اتومبيلسازي كشور كه اين دو كارخانه بزرگ در راس آن هستند با مشكل كمبود بودجه و زيان انباشته روبهرو نيست؟ آيا خود ايرانخودرو و سايپا نيز با مشكلات خصوصيسازي، دعواهاي مديريتي، ادعاهاي مالكيت شركتهاي اقماري سرمايهگذاري خصولتي (دولتي خصوصينما) و... دست به گريبان نبودهاند؟
به فرض كه وزارت صنايع وارد گود شد و از طريق شركتهاي خصوصي وابسته به خودش (عجب پارادوكسي!) سرخابيها را خريد، آيا در اين صورت فقط به درج نام محصولات يا شركتهايش روي پيراهن پرسپوليس و استقلال اكتفا خواهد كرد؟ آيا بايد دوباره شاهد خلق شترگاوپلنگهايي با نامهاي عجيب «پرسپوليس سايپا» و «استقلال ايرانخودرو» باشيم؟ تجربه ناموفق و شكستخورده اوايل دهه 80 با نام «ابومسلم ايرانخودرو» كه رفتهرفته به نابودي قطب خراساني فوتبال ايران منتهي شد را به ياد نداريد؟
كاش به جاي ارايه طرحهاي اينچنيني كه بيشك «فكري» در طرح كردنش بوده و حتما از سوي ارايهكنندهاش قابل دفاع هم هست، دنبال رفع مشكلات قانوني حمايت دولت از بخش خصوصي باشيم كه براي ورود به فوتبال، در انتظار رفع مشكلاتي نشسته كه در نهايت به نابودي سرمايههايش منجر ميشود وگرنه، گرفتن سرخابيها از دست وزارت ورزش و سپردنش به دست وزارت صنايع، تنها دايه را تغيير ميدهد و براي اين طفل معصومهاي سرراه مانده، مادر نميشود...