• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4087 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۴ ارديبهشت

براي صداي خس‌خس مرد بزرگ...

پوريا رحيمي سام| از پله‌ها كه به بالا مي‌رسم نفسم به شماره افتاده. هر بار اين صداي نفس‌هاي در گوشم يادآور لحظات نفس كشيدن با لوون است. لوون را از سال‌ها قبل مي‌شناختم اما فرصت فيلم كوپال اين شانس را به من داد كه جزييات بيشتري از قلب بزرگ‌مرد بزرگ بدانم. اسفند آن سال وقتي كاظم مولايي پيشنهاد فيلم كوپال را به من داد جدا از همه آن خصوصيات منحصربه‌فرد فيلمنامه و كاظم مولايي آغشته به جنون سينمايي و هنري، لوون هفتوان از دلگرمي‌هاي سفر به سبزوار و كوپال بود. امروز اما برجسته‌ترين لحظات آن روزهايم، اضطرابي است كه هميشه از انتظار براي بيداري هر صبح لوون مي‌كشيدم. آن مواقع از خدا مي‌خواستم كه‌اي مهربان بي‌نهايت اگر مي‌شود و صلاحت است كمي لوون را لاغرتر كن همين‌گونه هم همه عاشقش هستيم؛ اما خدايا ما اين مهربان بزرگ را براي زماني طولاني پيش خودمان مي‌خواهيم. بعدها كه آن بهترين توصيف از او را خواندم كه آن قلب بزرگ در هيچ جسم ديگري جا نمي‌شد ديگر به خدا چيزي نگفتم. هرگز اين راز را هم به كسي نگفته بودم اما هرروز اين اضطراب براي اين مردِ بزرگ با من بود. لوون با دسته‌گل سرخش به سياره خودش برگشت و كوپال اين روزها بر پرده سينما لوون به چشمان‌مان هديه مي‌دهد اما من در گوشم هنوز صداي خس‌خس مرد بزرگي را مي‌شنوم كه در كنار خدا آرام خوابيده و قلبش درست اندازه آغوش خداست... من ديگر نگران نيستم...

بازيگر فيلم كوپال

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون