براي «كاميار شاپور»
انسان غريب دوران ما
ياشار صلاحي
رفتن «كامي» خداحافظي با دنياست. او با فشار نگاهها، حرفها و رفتارهاي تلخ همه خداحافظي كرد.
كامي خوش به حالت كه راحت شدي. دنيا كوچكترين ارزشي برايت نداشت و رهايش كردي با همه نامرديها و نامراديهايش. در دورهاي كه همهچيز فقط كپيبرداري است و هيچ صاحب خلاقيتي قدر نميبيند، چند سطر تكراري و يكي دو مطلبي كه خلاقيتي و نكتهاي داشتهاند، بدون نام پديدآورندهشان منتشر ميشوند. سايت به سايت و دست به دست منتقل ميشوند. نگاهكي شايد برانگيزند و آهي و ايكاشي درباره انساني كه عمري خلاقيتهاي خودش را كناري پنهان گذاشت، در خودش فروتر رفت و زير بار خلاقيت و آثار و خانوادهاي مورد توجه مردم، خود را از توجهات كنار كشيد و از دنيا كنارهتر گرفت. با اندك دوستاني، روزهايش را شمرد و تنهاتر و فراتر از هرروزها رفت. كنارهجويي او از نمايشهاي معمول اجتماعات هنري، حتي در نام اولين كتاب شعرش (اتاقي در حومهها) كه در سال 1356 به همت و تشويق پدرش و دوستان او چاپ شده است، ديده ميشود. با اين روحيات و تجربيات، تعجبي ندارد كه تاريخ معاصر نقاشي ايران، نتواند حتي خاطره يا تصويري از نمايشگاههاي نقاشي او به ياد بياورد و اثري از اين انسان غريب دوران ما را به نام خودش مرور كند. كامي، آينه و آينده ما بود و هست. شايد به اين خاطر است كه با اينكه او را نميديدم، دلم برايش تنگ شده است. خوش به حالش كه راحت شد از اين دنياي پوچ و كثيف.