• 1404 دوشنبه 29 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4138 -
  • 1397 پنج‌شنبه 28 تير

دستور نمي‌پذيرفت

در مسير رفت و برگشت همراه بوديم و حميد در مسير از تئاتر اروپا و آلمان مي‌گفت و بيان اين مسائل علاقه من به تئاتر آلمان را به دنبال داشت. آن دوران مثل امروز سالن‌هاي متعدد وجود نداشت و به واسطه راه‌اندازي تلويزيون ثابت پاسال امكاني براي اجراي نمايش‌هاي تلويزيوني به وجود آمد. هم براي تلويزيون و هم در محلي كه همانجا مهيا شد و سمندريان نمايش «پشت درهاي بسته» اثر ژان پل سارتر را روي صحنه برد كه استقبال به دنبال داشت. تئاتري كه سمندريان كارگرداني كرد با آنچه مثلا در تئاتر «فردوسي» يا تئاتر «سعدي» روي صحنه مي‌رفت تفاوت زيادي داشت. آنها بعضا اهداف سياسي را دنبال مي‌كردند ولي سمندريان شكل ديگري از انديشيدن به واسطه تئاتر را جست‌وجو مي‌كرد. هنرمندي كه چه در منش انساني و چه در زمينه كارگرداني صداي متفاوتي بود. من با كمك حميد سمندريان و عباس مغفوريان در ايران و دوستاني مانند ركن‌الدين خسروي و ايرج زهري در آلمان براي ادامه تحصيل راهي آن كشور شدم. از ياد نبريم درباره سال‌هايي صحبت مي‌كنم كه در زمينه تئاتر فقط يك كتاب علمي به نام «فن صحنه‌سازي تئاتر» توسط اميرحسين جهانبگلو ترجمه شد و دست به دست مي‌گشت. به هرحال امكانات زيادي نداشتيم و وقتي مناسبت‌هاي خاصي پيش مي‌آمد بعضي گروه‌ها كارهايي انجام مي‌دادند اما سمندريان دوري مي‌كرد. از تئاترهاي دستوري خوش‌اش نمي‌آمد و مشاركتي نداشت. گاهي در انجمن ايران و آلمان يا سالن ارامنه نمايش روي صحنه مي‌برد. در دهه 40 وقتي سالن تئاتر «25 شهريور» افتتاح شد فضايي به وجود آمد، ولي شرط كار در «سنگلج» اجراي نمايش‌ ايراني بود. بنابراين به سختي امكان فعاليت داشت تا روزگاري كه «تئاترشهر» تاسيس شد. سمندريان در تمام اين دوران به سختي كار خود را پيش برد و به هر شكل از اجرا تن نداد. هنرمندي كه از اصول خودش دنباله‌روي مي‌كرد و پيش از هر چيز يك دوست بي‌ريا بود. همين پافشاري‌ها هم موجب شد در مواردي با مشكل مواجه شود. براي نمونه بعد از انقلاب، بارها رفت و آمد وزراي متعدد را در وزارت فرهنگ و ارشاد به نظاره نشست تا امكان اجراي نمايش «گاليله» فراهم شود، اما اين اتفاق هرگز رخ نداد. سمندريان به قدري پيگير اجراي نمايشنامه برشت بود كه آوازه‌اش همه‌جا پيچيد. اينكه يك نفر مي‌خواهد «گاليله» را به صحنه ببرد اما ممكن نمي‌شود. البته كه همه‌ ماجرا به مسوولان دولت مربوط نمي‌شد. نيروي انساني دانش‌آموخته تئاتر زياد شد و در نتيجه يك تئاتر شهر بود و يك ايران. تورم نيروي انساني از يك سو و فقدان بودجه لازم از سوي ديگر هم مشكلاتي به وجود آورد. سمندريان به ماه‌ها تمرين نياز داشت و بازيگران به سختي همراهي‌اش مي‌كردند. در نهايت هم افراد معدودي كنار خود ديد. با درگذشت سمندريان صداقتي كه سابق بر آن در تئاتر سراغ داشتيم تا حد زيادي از بين رفت. يعني دوره‌اش به پايان رسيد. وقتي آموزش تئاتر را در جامعه باربد شروع كردم، پيش از هرچيز به ما مي‌گفتند حواست باشد صحنه مقدس است، بايد حرمت اين محل را حفظ كنيد. حالا بازيگر به محض ورود به صحنه در فكر ميزان دستمزدي است كه دريافت مي‌كند. خدايش بيامرزد. مردي نيك از ميان ما رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون