نقدي بر آثار هاني نجم مروج «دوودلينگ آرت» 1 در ايران
رويكرد مشتاقانه به زيباييشناسي غيرتجملي
احمدرضا دالوند
طرحها و خطخطيهايش به اندازه ضربان قلب او خصوصي و به اندازه ساعت ميدان مركزي شهر عمومياند. هاني نجم با تمركز و استمراري فوقالعاده به كارش ادامه ميدهد. نه تاييد كسي و نه تكذيب كسي بر روند مستمر طراحيهايش هيچ اثري ندارد. او با ويراژ رانندگان و اگزوز اتومبيلها، با صداي قطارشهري، با هجوم مردم به ايستگاههاي اتوبوس، حتي با عبور بويناك و لجنگونه جوهاي مناطق مركزي شهر، با خيره شدن به كفشهاي رهگذران، با لمس كردن بطري يك نوشيدني، با طعم قهوه، با قوطي كبريتها، با نگاه به فرسايش يك ديوار قديمي و استخراج طراحي از آن و ... هاني نجم با همه اينها چنان درآميخته كه اگر روزي از شهر نفي بلد شود از غصه دق ميكند. حتي پرندگان هاني نجم گويي موجوداتي شهرياند نه زاده طبيعت. خروسهاي او با روشن شدن لامپ قوقولي قوقو سر ميدهند و همسايهها به او يادآور ميشوند كه چرا به جاي خروس از ساعت شماطهدار استفاده نميكند. نجم هنرمند شهر است و هر شهرداري وظيفهشناسي به يك هنرمند اينچنيني نياز دارد. او براي شهر بي و مردمانش كار ميكند، فقط براي ميل مهارنشدنياش به هنر. هاني نجم توانسته از ميان انبوه خطخطيهايش به يك سازمان بصري هوشمندانه راه پيدا كند. امروزه در دنيا روانكاوان و هنرشناسان خطخطيهاي افراد را تجزيه و تحليل كرده و علاقهمندان را به سمتي روشمند از دل خطخطيهايشان راهنمايي ميكنند. تبديل خطخطيهاي مبهم و گنگ به طرحهايي مطابق با روحيات هر فرد، همچنين با علم به اينكه خطخطي كردن راهي است به اعماق ضمير، اين طريق را تئوريزه كرده و يك هنر عمومي به نام «دوودلينگ آرت» نتيجه آن شده است. دوودلينگ همان خطخطي است اما با هدايت تركيبي از شهود و عقل. با اين توصيف هاني نجم مروج دوودلينگ آرت در ايران است.
هاني نجم به سبب كشش فراوان به سوي زندگي مردم عادي، به هنري ساده، گويا و پرهيجان سوق پيدا كرده است. او هماينك يكي از پركارترين هنرمندان اين دوران است. او بيان شگفتانگيز هنري را هر روز و هر شب ادامه ميدهد كه در ايران هنوز برايش موزه يا گالري مخصوصي ايجاد نشده است. براي همين است كه هاني نجم همچون ژان دوبوفه فرانسوي كه شباهت غريبي ميان اين دو هست هنوز اين اقبال را نيافته كه در جايگاه درخور فعاليتش قرار داده شود. هاني نجم از هر يك از اشيا و ديدنيهاي محيط اطرافش قادر است اثري مجذوب كننده بسازد. اما هرگز نميتوان رويكرد او را با هنرمندان پاپ مقايسه كرد، زيرا هنرمندان پاپ اگر از اشياي روزمره استفاده ميكنند، ميخواهند بگويند جهان صنعتي به قدر كافي نماد براي كار هنرمند توليد كرده و ديگر نيازي نيست به سياق قديم از بطري شراب مقدس و تصوير مريم و كودك استفاده شود. بسياري از آثار هاني نجم با رنگهاي شاد و روشن، مناظر شهري با همه ابعاد و گونهگونياش را نشان ميدهد. آثار هنرمنداني مانند او كمتر در محدوده جغرافيايي خاصي قابل ارزيابي است. كارهاي هاني نجم به سبب ماهيت متكثر و انسان محورشان در يك نوع برداشت جهان وطني و فرامرزي قابل ارزيابي هستند. هنگامي كه همه به نوعي گرفتار زندگي هستند، هاني به فكر پيدا كردن راهحلي براي يك ابتكار خلاقانه است، او با تكنيك خطخطي كردن، مدام نيروي نمادين نهفته ذهن ناهوشيارش را آزاد ميكند. هاني نجم، با خطخطي كردن به ذهن ناهوشيارش اجازه ميدهد كه بدون قضاوت يا تحليل نقادانه از جانب ذهن هوشيار به سطح بيايد.
دوودلينگ آرت چيست؟
نوعي تمرين خطخطي كردن است با پشتيباني عقل و نه فقط شهود . فرد ابتدا به هر طريقي كه ميتواند بايد تمركز كند. وقتي كه آرام و متمركز شديد، همچنانكه ايدهها و احساسات به ذهن شما ميآيند، صرفا آنها را به صورت خطخطي روي يك برگ كاغذ سفيد تخليه كنيد. اگرحتي با كسي در مورد ايده خود گفتوگو ميكنيد، حين گفتوگو آن را روي يك برگ كاغذ سفيد تميز خطخطي كنيد .... همينطور كه به گفت و شنود ميپردازيد، خطخطي كردن خود را ادامه دهيد. مانع از روي كاغذ آوردن خطخطيهاي خود نشويد و آنها را تفسير هم نكنيد. خطخطي كردن به دستان شما اجازه ميدهد تا تكانههاي ذهني، شما را دنبال كنند. بنابراين بهترين حالت هنگامي است كه بتوانيد به يك خلسه ملايم فرو رويد و فارغ از ذهن هوشيار خود شويد. در ادبيات، اين كار را «نوشتن اتوماتيك» مينامند. تفاوت خطخطي كردن با نوشتن اتوماتيك اين است كه نوشتن اتوماتيك، بيشتر گرايش به تمركز روي كلمات متوالي دارد. در خطخطي كردن ما ميخواهيم صرفا ذهن ناهوشيار را به يك شيوه خيالي به كارگيريم و تصاويري را كه از ناخودآگاه به سطح ميآيند، ثبت كنيم. هنگامي كه خطخطي كردنتان به پايان رسيد، براي مدتي كاغذ را كنار بگذاريد. هنگامي كه ذهنتان فارغ است و سر حال هستيد به آنچه كشيدهايد، نگاهي بيندازيد. كمكم احساسات جديد يا ايدههايي نو از آن دريافت خواهيد كرد. حتي ممكن است ساختارهايي حقيقي در خطخطيهاي خود پيدا كنيد كه در اين صورت احتمالا به طور ناخودآگاه راهحل مشكلتان را به صورت يك ساختار طراحي كردهايد. در اين مرحله خطخطيها به «دوودلينگ» ارتقا پيدا ميكنند.
وقتي دوودلينگ به عادت روزمره تبديل شود و از فرآيند گنگ و سرگشتگي خارج شود، گويي فرد نيز از سرگشتگي رها شده و كمتر دچار حالات روحي نامعلوم ميشود. كنترل بر روحيات و مديريت بر روان شخصي، از ويژگيهاي انسان آگاه دوران جديد است. نكته بسيار مهم اين است كه در مرحله «خطخطي»، فرد تحت تاثير ضمير ناهوشيار است، اما در «دوودلينگ» فرد با تسلط بيشتر بر خويشتن خويش، از منبع لايزال ضمير ناهوشيار به عنوان ماده خام بهره ميگيرد. به عبارت روشنتر، تفاوت خطخطي با دوودلينگ، در اين نكته است كه در خطخطي فرد دچار امواج آزاد ذهني ميشود، اما در «دوودلينگ» قادر ميشود امواج آزاد ذهني را به مهار و كنترل خود درآورد. دوودلينگ راهحلي تصويري است كه به هيچ تخصص و پيشزمينه آموزشي نياز ندارد. دوودلينگ ما را توانا ميكند كه در درون فرمهاي اتفاقي، به تركيب كردن، احساس كردن و تعمق كردن بپردازيم. اگر اين امكان وجود داشت كه بتوان سابقه دوودلينگ را به موازات انسان رديابي كرد، بيشك بايد به خطخطيهاي انسان اوليه روي شن و ماسه يا خاك انديشيد كه در گذر زمان ناپديد شدهاند. يا دوودلينگهاي بيشمار از ميليونها انسان، كودك، پير، جوان، شاد، غمگين، عاشق، منزوي، هنرمند، حسابدار، راننده و.... كه اغلب بر تكه كاغذي نقش بسته و يا مچاله شده و در سطل قرار گرفته و به هر نحوي ازبين رفته است. اما چند دهه است كه در غرب، روانشناسان خلاقيت اين پديده همهگير را به عنوان منبع غني احساسات بشري و راهي ارزان و ساده براي نقب زدن به درون ضمير انسان مورد توجه قرار دادهاند. به طوري كه امروزه دوودلينگ را فرآوري كرده و از آن محصولات تصويري خلق ميكنند. افراد ممكن است در ميان خطخطيهايشان شايد به اعدادي هم برخورد كنند. اعداد چيزي بيش از واحد شمارش يا محاسبات در دنياي فيزيكي هستند. در سنتهاي باستاني، اعداد به عنوان اولين اصل اساسي نظمدهنده به جهان تلقي ميشدند. اعداد نماهاي نيرومندي هستند، با مطالعه قدرت نمادين اعداد ميتوان به مفاهيم مثالي نهفته در هر عدد پي برد. حتما بسيار ديدهايد كه برخي افراد، خطخطيكنهاي فعالي هستند. اين افراد در هنگام صحبت كردن با تلفن، حضور در يك جلسه، سر كلاس، يا هر جاي ديگر، مدام در حال خطخطي كردن هستند. اين خطوط ميتوانند اطلاعات مهم و اساسي را درباره چگونگي احساس فرد در آن لحظه و يا طبق گفته «يونگ»، تعارضهاي احساسي پنهان يا احساسات بيان نشده او را آشكار كند. جالب است كه در حقيقت هيچكس غير از خودمان نميتواند خطوطي را كه ما ترسيم كردهايم، تفسير كند. با وجود اينكه به نظر ميرسد برخي نمادهاي معين، كاربرد جهاني در ژرفناي ناهوشيار مشترك ما دارند؛ ولي چگونگي تفسير اين اشكال در زندگي شخصي هر كسي براي او منحصربهفرد است. گفتني است كه ذهن ناهوشيارتان همواره در تلاش براي ارتباط برقرار كردن با شماست، اما برخي عادات يا الگوهاي فكري و نيز جزييات بياهميت دنياي مادي اين راه را مسدود ميكنند. دوودلينگ، ابتدا تحت سيطره نيمكره راست يا بخش شهودي مغز است و با كنترل و هدفمندسازي آن به مرور نيمكره چپ يا بخش استدلالي مغز نيز وارد عمل شده تا فرد بتواند در مهار اين نيروي كور و غريزي دخالت كند. در اين فرآيند است كه به تفكر مرتبط دست پيدا ميكنيم. دوودلينگ، نوعي خودشناسي است، همانقدر كهن كه مدرن و تبديل خودشناسي گنگ و غريزي به يك خودشناسي آگاهانه، ژانر «هنرعمومي» محسوب ميشود.
Doodeling Art.