• 1404 دوشنبه 22 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4326 -
  • 1397 يکشنبه 19 اسفند

گفت‌وگو با پوريا كاكاوند كارگردان فيلم «گلدن تايم»

دو نوع فيلم بيشتر وجود ندارد: فيلم خوب، فيلم بد

تينا جلالي

«گلدن تايم» به كارگرداني پوريا كاكاوند و تهيه‌كنندگي حسن فتحي اين روزها در گروه هنر و تجربه نمايش داده مي‌شود و روايت 12 اپيزود به نام 12 ماه سال است. خرده داستان‌هايي كه از فروردين شروع مي‌شود تا اسفند ادامه پيدا مي‌كند و تمامي اين داستان‌ها دو نقطه اشتراكي بين هم دارند: اول اينكه فضاي همه داستان‌ها در اتومبيل شكل مي‌گيرد و دوم داستان‌ها در لحظه‌ گلدن تايم آسمان براي كاركترها اتفاق مي‌افتد. در كنار اين المان‌ها شايد سادگي روايي و قصه گويي مهم‌ترين خصيصه فيلم «گلدن تايم» باشد.

برخلاف اغلب فيلم‌هاي روي پرده كه كوچك‌ترين نشان سينمايي ندارند «گلدن تايم» فيلمي جمع و جور است كه تنها 110 ميليون هزينه ساخت آن شده است. اين فيلم به درستي و راستي از اصول و قواعد سينمايي پيروي مي‌كند اما با كمترين توجه از سوي مسئولان سينمايي مواجه شده است.

درباره ايده شكل‌گيري اين فيلم و چگونگي ساخته شدن و همين ‌طور نحوه اكران آن گفت‌وگوي ما با پوريا كاكاوند كارگردان اين فيلم را مي‌خوانيد.

 

با وجود اينكه در كارنامه شما ساخت فيلم كوتاه هم ديده مي‌شود اما فيلم «گلدن تايم» فرصتي براي شما فراهم آورد كه به ‌صورت حرفه‌اي به سينما سرك بكشيد و از تئاتر به سينما بياييد. از اين جهت گفتم كه شما سال‌هاست به عنوان نمايشنامه‌نويس و كارگردان تئاتري فعاليت مي‌كنيد.

من از 10 سال گذشته به اين‌ طرف‌ دارم فيلم كوتاه مي‌سازم و فيلم‌نامه كوتاه مي‌نويسم. اينگونه نيست كه من از تئاتر به سينما بيايم و از سينما به تئاتر. هر دو مديوم رابه صورت همزمان تجربه مي‌كنم. هم خودم را تئاتري مي‌دانم و هم علاقه زيادي دارم كه فيلم بسازم. بعضي سوژه‌ها مرا به سمت ساخت فيلم هدايت مي‌كند و بعضي نمايشنامه‌ها هم باعث مي‌شود در تئاتر كار كنم. به همين جهت احساس نمي‌كنم از جايي به‌ جاي ديگر رفته‌ام. هر وقت ايده‌يي براي هر كدام از اين دو مديوم داشتم در آن مديوم كار كرده‌ام.

الان كه هر دو گونه را به ‌صورت حرفه‌اي تجربه كرديد، مي‌تواند بگوييد كار در كدام حيطه براي شما راحت‌تر است؟

هر دو برايم جذاب است اما مهم‌تر از كارگرداني براي من نوشتن است. در هر دو مديوم تلاش مي‌كنم، مسئوليت نوشتن را به‌ خوبي انجام دهم و در قدم بعدي روبه‌رو شدن با مخاطب است كه اهميت پيدا مي‌كند. همين ‌كه فيلمم اكران مي‌شود يا نمايش‌هايم به روي صحنه مي‌رود و مخاطبان اجراهايم را مي‌بينند و پيرامون كارهايم گفت‌وگو شكل مي‌گيرد يا به طوركلي اثرم توسط مخاطب ديده مي‌شود، برايم بسيار جذاب است و تاثير مثبتي روي من مي‌گذارد.

با بعضي از دوستان تئاتري كه صحبت مي‌كنيم، سينما برايشان جذاب‌تر است به جهت ماندگاري كه به ‌صورت دي‌وي‌دي دارد به طوري‌كه بعد از سال‌ها مي‌توان به آن رجوع كرد اما تئاتر اين قابليت را ندارد و فقط در اذهان باقي مي‌ماند.

ماندگاري اشكال مختلف دارد و هر كدام اين گونه‌ها جذابيت خاص خودشان را دارند. بله ممكن است از يك فيلم در تاريخ «دي‌وي‌دي» باقي بماند اما از تئاترهاي مهم تاريخ ايران در حال حاضر چيزي قابل رويت نباشد. بحثي كه اينجا مطرح است اين است كه از 30 سال پيش به اين ‌طرف از نمايش‌هاي بهرام بيضايي، سمندريان يا دكتر رفيعي خاطراتي در ذهن ماندگار شده كه به‌هيچ ‌عنوان پاك شدني نيست، حال ممكن است اين نمايش روي هيچ ديسكي ثبت ‌نشده باشد.

حرف شما متين است با علم به اينكه اين دو مديوم متفاوت هستند اما تكرار چندين و چندباره فيلم‌هاي ماندگار تاريخ سينماي ايران براي عده‌اي جذاب است. از اين نظر كه نمايش اين فيلم‌ها براي خالقان آثار محلي براي گفت‌وگو و بحث و تبدل نظر به وجود مي‌آورد و شايد اين نكته جذاب سينما براي برخي تلقي شود.

نظرات متفاوت است؛ اما به نظر من قياس مع‌الفارقي است، مثل اين مي‌ماند كه بگوييم از بازي فوتبال بيشتر لذت مي‌بريم يا واليبال آن‌ هم به ‌صرف اينكه هر دو با توپ‌بازي مي‌كنند.

بگذريم... از فيلم «گلد تايم» صحبت كنيم. از آنجا ‌كه از مدت‌ها قبل فيلم كوتاه مي‌ساختيد چه زماني به اين نتيجه رسيديد كه در سينماي بلند با قواعد خاص خودش هم مي‌توانيد كار كنيد و فيلم بلند بسازيد؟

راستش را بخواهيد از همان روزي كه ساخت فيلم كوتاه را شروع كردم، دوست داشتم فيلم بلند بسازم و اين اشتياق از روز اول در من وجود داشت؛ اما قبل از ساخت فيلم «گلدن تايم» به ساخت فيلم كوتاه ‌فكر مي‌كردم و اينگونه نبود كه از ابتدا تصميم به ساخت فيلم بلند داشته باشم.

يعني از ابتدا مي‌خواستيد «گلدن تايم» فيلم كوتاه باشد؟

ايده ابتدايي گلدن تايم كه ساخت 12 فيلم كوتاه در 12 ماه سال بود ابتدا براي من يك پروژه فيلم كوتاه بود ولي در روند پيشرفت ايده و فرم‌مند شدن اپيزودها به اين نتيجه رسيدم كه حال با يك فيلم بلند روبه‌رو هستم؛ بنابراين يك فيلم 12 اپيزودي ساخته شد نه 12 فيلم كوتاه؛ و اين تفاوت فقط در فرم است.

اينكه فيلمي در 12 اپيزود ساخته شود خود فكر جالبي است. از ابتدا همين تعداد اپيزود در ذهنتان بود؟

از ابتدا تصميم بود كه يك سال فيملبرداري به طول بي‌انجامد. به همين جهت از فروردين شروع كرديم و همين ‌طور ماه‌هاي بعد ادامه داديم. در اواسط كار به خاطر اينكه پول نداشتيم، خيلي وقت‌ها هوا ياري نمي‌كرد و ما به زمان «گلدن تايم» احتياج داشتيم متأسفانه اين شرايط برايمان فراهم نمي‌شد، آسمان كاملا باز و زمان 20‌دقيقه‌اي كه براي گلدن تايم مي‌خواستيم، زود تمام مي‌شد. فضاي خيابان تهران كه مي‌خواستيم همه و همه اينگونه شد كه فيلم‌برداري را از فروردين 94 شروع كرديم تا آبان 95 طول كشيد.

حال پرسش اينجاست كه اين‌همه سختي را تحمل كرديد چرا كارگردان اين فيلم از مجاري اصلي به ساخت فيلم اقدام نكرد و سختي دريافت پروانه ساخت سينمايي را طي نكرد؟ چرا به دريافت پروانه ساخت ويدئويي اكتفا كرد كه راحت‌ترين مسير ممكن است؟ حال اگر پروانه ساخت سينمايي داشتيد، ويژگي‌هاي كيفي فيلم بهتر ديده مي‌شد و توانايي كارگرداني شما هم بيشتر ظهور مي‌كرد.

از بيرون اين‌ طور تصور مي‌شود ولي در داخل پروژه مانند همه پروژه‌هاي ديگر سختي‌ها مانع فكر كردن به چيز ديگر به خصوص به شرايط اكران مي‌شود. البته يكي ديگر از دلايل اين بود كه آقاي فتحي كمي پس از كليد زدن كار به فيلم اضافه شدند.

بيشتر توضيح مي‌دهيد؟ اينكه چرا از ابتدا تهيه‌كننده نداشتيد؟

شرايط انجام پروژه به شكلي بود كه عوامل بايد يك سال وقت حضور در فيلم را داشته باشند؛ بنابراين ترجيح من اين بود اين عوامل از دايره‌ دوستانم و البته كساني كه با آنها سابقه همكاري داشتم، انتخاب مي‌شدند و حس مي‌كردم تهيه‌كننده در ابتدا مخالف اين نوع چينش گروه باشد. آقاي فتحي كه اضافه شدند كاملا به من اعتماد داشتند و ايشان هم نوع چينش گروه را پسنديدند ولي شايد اگر تهيه‌كننده‌اي در ابتداي فيلم‌برداري وجود داشت، نمي‌توانستم از عليرضا هدايي براي مديريت فيلم‌برداري استفاده كنم. نزديك به 47 بازيگر اين فيلم بچه‌هاي تئاتر هستند كه اگر تهيه‌كننده داشتم حضور بچه‌هاي تئاتر در اين فيلم را قبول نمي‌كرد. تهيه‌كننده به من مي‌گفت كه بايد از بازيگران چهره استفاده كنم... من آن زمان كه فيلم را ساختم بدون داشتن تهيه‌كننده، فيلمي كه دلم مي‌خواست را ساختم.

همين دليل شد كه فيلم به جشنواره راه پيدا نكرد؟

در فجر فيلم پذيرفته شد. «گلدن تايم» در وهله اول براي جشنواره در سال 95 در بخش هنر و تجربه قبول شد اما دوباره به ما خبر دادند كه فيلم توقيف‌ شده است. از آذر 95 تا آذر امسال كه فيلم به نمايش عمومي درآمد، پاي فيلم ايستاده‌ام. به من گفتند 50 دقيقه از فيلمت بايد حذف شود زير بار نرفتم و درنهايت تنها يك اپيزود 8 دقيقه‌اي را حذف كردم و به‌ جايش يك اپيزود ساختم.

اين‌ همه سماجت و لجبازي صرفا براي اينكه آن چيزي كه خودتان مدنظرتان است به مخاطب ارايه شود.

بله و آرزو مي‌كنم تا آخر اين روحيه را از دست ندهم. بعد شما به من مي‌گوييد براي فيلم سختي را تحمل نكرده‌ام. بعضي چيزها دست كارگردان نيست و تهيه‌كننده است كه در سينما تصميم‌گيرنده است. به عنوان نمونه به شما بگويم كه براي چند روز فيلمم در سانس‌هاي اصلي در پرديس سينمايي مگامال نمايش داده شد يك هفته نگذشته بود كه فيلم را پايين كشيدند و من هيچ كاري نتوانستم بكنم.

چرا از پرده پايين كشيدند؟

جزو قانون شوراي صنفي نمايش اين است كه اگر فيلمي در گروه هنر و تجربه با مخاطب زيادي همراه باشد، مي‌تواند در سينماها سانس‌هاي ويژه داشته باشد و فيلم «گلدن تايم»
روز اول با دو سانس شروع كرد. به ميزان استقبالي كه از فيلم شد، روزهاي بعد اين فيلم در پرديس مگامال به 6 سانس رسيد. اين براي من كارگردان خيلي جالب بود. فيلم من كلا در كل كشور در گروه هنر و تجربه تنها 6 سانس دارد اما به ناگاه پرديس مگامال روزي 6 سانس را به اين فيلم تعلق داد و حتي سانس فوق‌العاده دو نصفه ‌شب داشت اما بعد از يك هفته به بهانه پروانه ويدئويي از سانس‌هاي ويژه به اين فيلم خودداري كردند و من هيچ حرفي نمي‌توانستم بزنم. جلوي اكران فيلم را در پرديس گرفتند. به همين جهت ما مهم‌ترين پايگاه فروش را از دست داديم و از آنجا ‌كه سانس‌هاي هنر و تجربه بي‌دروپيكر و پراكنده است ما عملا مخاطبان خود را از دست داديم. هيچ‌كس نمي‌داند من براي اكران اين فيلم چه كشيدم. زمان و زمين را به هم دوختم تا فيلمم بيشتر فرصت اكران بگيرد اما نشد. با سانس‌هاي محدود كه فيلم فروشي ندارد. فيلم ما تماشاگر دارد اما سانس‌ها را گم مي‌كند.

اين حرف شما را كاملا قبول دارم براي اينكه بارها براي تماشاي فيلم اقدام كردم اما با سانس‌هاي پرت مواجه مي‌شدم كه مخاطب نداشت و سانس‌ها تشكيل نمي‌شد.

همه‌ چيز دست من نيست. كارگردان فقط موظف است فيلم خوب بسازد. من كه نبايد بار اكران فيلم را به دوش بكشم يعني اصلا بلدش نيستم. همين ‌كه پاي فيلم ايستادم و از پلان پلان فيلم صيانت كردم تا اپيزودها حذف نشود تا به كليت فيلم ضربه وارد نشود خيلي سخت بود. با تمام اين صحبت‌ها باز يك اپيزود حذف شد و من دوباره از نو اپيزود جديد ساختم. نمي‌خواهم گروه هنر و تجربه را نقد كنم چون اساسا اگر گروه هنر و تجربه نبود، فكر ساخته ‌شدن اين فيلم به ذهنم نمي‌رسيد؛ اما مي‌توانست فيلمم در شرايط بهتري با سانس‌هاي بهتري در همين گروه اكران شود.

حسن فتحي از چه زماني به فيلم اضافه شدند؟

چند اپيزود را كه ساختم با ايشان وارد گفت‌وگو شدم او اپيزودها را ديد و خوشش آمد و مسئوليت را به عهده گرفت. از اواسط كار به عنوان تهيه‌كننده در كنارمان بودند.

اشاره كرديد كه فيلم دو سال توقيف بود. چطور از محاق خارج شد؟

بايد از شوراي پروانه نمايش پرسيد. شايد دلشان سوخت؛ اما در روند صدور پروانه نمايش زحمت‌ها و دلسوزي‌هاي آقاي اسماعيل عفيفه كه در شورا هستند براي من سزاوار قدرداني است.

سرمايه ساخت فيلم چقدر بود؟

110 ميليون تومان و فيلم را طي يك سال و نيم ساختيم.

به بحث توليد فيلم برگرديم كه عكس‌هاي مربوط به صحنه‌هاي «گلدن تايم» به وفور در صفحات مجازي(اينستاگرام) ديده مي‌شود. اين پرسش به ذهنم رسيد آيا ايده اينكه در كنار داستانك‌هاي اين فيلم آسمان را در بازه زماني گلدن تايم قرار دهيد از فضاي مجازي اينستاگرام شكل گرفت؟

نمي‌دانم از چه زماني به اين فكر افتادم كه آسمان فيلم‌هايم گلدن تايم باشد اما قطعا از فضاي مجازي نبوده.

اما يك سري نقطه اشتراكاتي بين داستان‌هاي فيلم و آسمان گلدن تايمي وجود دارد. نوعي خشونت كه در بعضي موضوعات اپيزودها نهفته شده بي‌ارتباط با غروب خورشيد نيست. شخصيت‌ها در نقطه طلايي آسمان بايد مهم‌ترين تصميم زندگي خود را بگيرند وگرنه فرصت از دست مي‌رود. موافقيد؟

قطعا همين ‌طور است. مي‌توانستم تم همه فيلم‌ها شب روز يا نصفه ‌شب باشد اما خود تايم «گلدن تايم» با داستان‌ها همخوان است. اينكه در اين تايم نور خورشيد خيلي زودگذر است و اگر به آسمان خيره شوي، متوجه غروب خورشيد نمي‌شوي و خورشيد به ناگاه غروب مي‌كند. اين خشن بودن و بي‌رحمي در كنار داستان‌هاي آدم‌هاي فيلمم قرار مي‌گيرد.

اما انتقاد جدي كه به فيلم وارد است اينكه توازن روايي بين اپيزودها رعايت نشده. بعضي داستانك‌ها بي‌ارتباط با قصه‌هاي ديگر هستند و تصوير قابل قبولي ارايه نمي‌دهند. نظر شما چيست؟

ماجرا اين است كه نزديك به دو سال ساخت اين فيلم طول كشيد. قطعا وقتي فيلم را شروع كردم آن ‌كسي نبودم كه فيلم را تمام كردم. براي اينكه در اين ‌يك سال و نيم تغييرات زيادي در من حاصل شد و تجربه‌هاي زيادي كسب كردم. من تمام اين مراحل را در طول اپيزودها مي‌بينم. قطعا حال و هواي من در اپيزود اول با اپيزود آخر فرق داشت اما بپذيريم كه در تمام‌ كارهاي اپيزوديك مخاطب با تعدادي از آن ارتباط برقرارمي كند و بعضي تكه‌ها را ممكن است دوست نداشته باشد. كل فيلم را مثل اوج و فرود يك فيلم بلند در نظر بگيريد كه بعضي سكانس‌ها اوج هيجان ماجراست و بعضي صحنه‌ها از هيجان كمتري برخوردار است. بپذيريم كه طبيعت فيلم اپيزوديك اين است كه بعضي با بعضي سكانس‌ها ارتباط برقرار نكنند.

پرهيز از قاب‌بندي‌هاي زيبا و اداواصول‌هاي رايج فيلم‌هاي تجربي مهم‌ترين شاخصه فيلم «گلدن تايم» است.

فارغ از علاقه‌ شخصي من به اين نوع سينما بايد اين نكته را توجه كرد كه نوع دكوپاژ و قاب‌بندي و اصولا نوع برخورد و رفتارشناسي دوربين در اين فيلم برگرفته از نوع قصه‌گويي و فرم فيلم است.

به نكته مهمي اشاره كرديد. نويسنده اين فيلم در 12 اپيزود جداگانه داستانك‌هاي مجزا براي مخاطب تعريف مي‌كند و براي تماشاگر خود قصه مي‌گويد.

صد درصد اينگونه است براي اينكه من در وهله اول وظيفه خودم قصه تعريف كردن را براي مخاطب مي‌دانم و حالا حالاها دوست دارم براي مخاطب قصه تعريف كنم.

اشاره كرديد كه يك اپيزود فيلم را دوباره ساختيد. كدام اپيزود از 12 ماه سال بود؟

خرداد.

شايد عدو سبب خير شود... اتفاقا اپيزود خرداد با بازي سونيا سنجري و مانيا عليجاني از اپيزودهاي به‌ مراتب درخور توجهي بود و فضاسازي خوبي داشت.

در همين‌ جا بايد تأكيد كنم من مديون آرش فلاحت‌پيشه و بيتا فلاحت‌پيشه هستم كه در اپيزود حذف‌ شده فوق‌العاده بازي كردند و متأسفانه الان اين اپيزود در فيلم نيست.

و نكته ديگر اينكه برخي منتقدان بر اين باور هستند كه بعضي اپيزودها رنگ و بوي تئاتري گرفته. مي‌گويند از آنجا ‌كه شما در تئاتر كار مي‌كنيد، فيلم تئاتري شده.

اجازه بدهيد اينجا با شما مخالفت كنم. براي اينكه اساسا تعريف فيلم تئاتري براي من قابل ‌پذيرش نيست. به نظر من دو نوع فيلم بيشتر وجود ندارد. فيلم خوب، فيلم بد؛ بنابراين تئاتر روي صحنه اجرا مي‌شود و فيلم روي پرده سينما. يعني چه كه فيلم تئاتري است. يا تئاتري سينمايي؟ به مثال فوتبال و واليبالي كه گفتم برگرديم. اين دو مديوم شباهت‌هايي دارند ولي اصلا قابل‌ مقايسه نيستند. دو چيز جدا هستند. فيلم تئاتر فقط يك تعريف دارد آن ‌هم فيلمي است كه تئاتر روي صحنه را مي‌گيرد كه هيچ ارزش هنري ندارد و فقط مناسب آرشيو و آموزش است. به عنوان‌ مثال همين استنباط در مورد فيلم آقاي بيضايي «مرگ يزدگرد» هم وجود داشت كه منتقدان اشاره مي‌كردند اين فيلم تئاتر است و اين‌ يكي از دلايلي است كه قدر اين فيلم دانسته نشده درحالي‌ كه در كنار باشو غريبه كوچك از بهترين فيلم‌هاي آقاي بيضايي است.


فيلم «گلدن تايم» روز اول با دو سانس شروع كرد. ميزان استقبالي كه از فيلم شد، روزهاي بعد اين فيلم در پرديس مگامال به 6 سانس رسيد. اين براي من كارگردان خيلي جالب بود. فيلم من كلا در كل كشور در گروه هنر و تجربه تنها 6 سانس دارد اما به ناگاه پرديس مگامال روزي 6 سانس را به اين فيلم تعلق داد و حتي سانس فوق‌العاده دو نصفه ‌شب داشت اما بعد از يك هفته به بهانه پروانه ويدئويي از سانس‌هاي ويژه به اين فيلم خودداري كردند و من هيچ حرفي نمي‌توانستم بزنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون