گالري بوم در دو ماه گذشته ميزبان مجموعهاي از آثار منوچهر نيازي بود كه به مناسبت بزرگداشت اين نقاش 81 ساله به نمايش درآمد. اين نخستين بار است كه چنين مجموعه گستردهاي از آثار منوچهر نيازي در يك محل به نمايش درآمده و 50 نمونه شاخص از آثار 50 سال گذشته اين هنرمند را در معرض ديد مخاطبان قرار داده است.
منوچهر نيازي متولد 1316 در تبريز است و عشق وافر او به موسيقي كلاسيك باعث شد، فعاليت هنري خود را در اين زمينه آغاز كند. او تجربه شاگردي اساتيدي مانند اولين باغچهبان را داشته و در اپراهاي زيادي عضو گروه كر بوده است. اما در گذر زمان او به سمت نقاشي گرايش بيشتري پيدا كرد تا جايي كه فعاليت در زمينه موسيقي را كنار گذاشت و همه زندگي خود را صرف نقاشي كرد. با اين وجود، علاقه و سابقه فعاليت در موسيقي باعث شد تا نقاشيهاي او بسيار تحت تاثير موسيقي و آثار هنرمنداني مثل چايكوفسكي، باخ و اشتراوس قرار بگيرد.
هنرمند، درون آتليهاش هنرمند نميشود
نيازي درباره تاثيرات موسيقي بر كار خود ميگويد: «وقتي كه من در حالت سكوت نشستهام، اين سكوت ممكن است ايدهاي به من بدهد يا ندهد. اما وقتي به موسيقي گوش ميدهم بين من و بوم يك جنگ رخ ميدهد تا من به او حمله كنم. يعني موسيقي حسي را القا ميكند كه بر اساس آن دست من حركت ميكند. مثلا وقتي سمفوني گوش ميدهم، اين موسيقي به من حركت ميدهد و بسيار اثرگذار است. در واقع حسي كه به من القا ميشود را در لحظه روي بوم ترسيم ميكنم. وقتي كه موسيقي گوش ميكنم تمام فرمهاي اثرم به من الهام ميشود. البته از پيش كارها را اتود ميزنم و حين پرداختن به اتودها و بسط ايده اوليه، بدون شنيدن موسيقي نميتوانم كارم را پيش ببرم و به اتمام برسانم. همه چيز فرم است؛ وقتي بتهوون ميخواست سمفوني شماره پنج را بسازد، ابتداي كار مستاصل ميماند و وقتي كه صاحبخانه براي گرفتن اجاره خانه به در ميكوبد او از صداي در الهام ميگيرد و سمفوني را ميسازد. در عين حال اين «نگاه» است كه هنرمند را ميسازد. فكر ميكنيد چرا پيكاسو، براك، ماتيس موفق شدند؟ براي اينكه فرمها را ميشناسند. هنرمند در درون آتليه نميتواند هنرمند شود. بايد بيرون رفت، زندگي كرد تا بتوان فرمها را ديد و شناخت.»
اگر كار نكنم، مرده متحركم
نيازي سال 1978 ايران را ترك كرد و از دانشگاه كويين كالج نيويورك «مسترگريد» در رشته تاريخ هنر و هنرشناسي را دريافت كرد. او 23 سال در امريكا اقامت داشت و پس از آن به ايران بازگشت تا فعاليت هنرياش را در سرزمين خود ادامه دهد. آثار نيازي تنوع فراواني دارد و خود او عقيده دارد از پيكاسو آموخته كه همواره در پي كار نو و تازه باشد. نيازي در اين زمينه ميگويد: «هيچگاه از هيچكس تقليد نكردم و هميشه راه خود را رفتم. كار من از كلاسيك صرف شروع شد و آرامآرام تغيير كرد. الان ديد من به آن شكل كه طبيعت كار كنم و تنه درخت را ترسيم كنم، نيست و فقط سطر، خط و رنگ براي من مطرح است، اما در 20 سالگي اينگونه نميديدم. خود اين فضاي تهران كه تا اين حد تغيير كرده به من الهام ميدهد. در واقع نگاه من از رئال دور و بيشتر آناليز شده و در حال حاضر به آبستره نزديكتر است. 70 سال است كه نقاشي ميكنم و در اين مدت تكنيكهاي مختلف را كار كردم. پيكاسو را الگوي خودم قرار دادم تا همه سبكها را تجربه كنم و خود را محدود به يك شيوه خاص نكنم. من نقاشي نيستم كه درجا بزنم و با انتخاب يك شيوه، همان را سالها ادامه بدهم چون اين نوع كار كردن از نظر من خستهكننده است. اين روزها دردهاي جسمي اجازه نميدهد كه مدت زيادي كار كنم، اما همچنان تلاش ميكنم هر روز نقاشي كنم تا از آن انرژي بگيرم چون اگر كار نكنم يك مرده متحرك هستم.»
نيازي عقيده دارد؛ هنر در تمام زندگي انسان جريان دارد و همه چيز را ميتوان به ديده هنري نگريست. او در اين باره ميگويد: «اطراف همه ما پر از هنر است و همه مردم روزانه نقاشي ميكنند. يك شاطر با خميري كه در تنور ميگذارد، يك خياط با قيچي، شاعر با واژهها و... همه اينها در حال فعاليت هنري هستند و هر كسي به يك شكل با فرم در ارتباط است. درد و سختي است كه انسان را ميسازد و اگر درد نباشد هنرمند به وجود نميآيد. بايد زحمت كشيد و طراحي كرد. به خيابانها رفت و بررسي كرد. هر چيزي كه در اطرافتان ميبينيد يك فرم دارد كه ميتواند به كار شما بيايد. ديد هنرمند بايد وسيع باشد و به اطراف خود توجه كند، نه اينكه در را ببندد و يك كار را در تمام عمرش تكرار كند.»
من به ريشه درخت توجه ميكنم
آثار نيازي داراي كيفيت رمانتيك است و نگاهي به نقاشيهاي او آغازگر سفري در عمق ناشناختههاست. در ميان مجموعههاي منوچهر نيازي آنچه براي علاقهمندان به هنر شناخته شده است، درختاني هستند كه ريشههاي آنها تا عميقترين لايههاي زمين ريشه دواندهاند. مفهوم رمزآلود درخت، عمري است كه ذهن نيازي را به خود مشغول كرده و در جانش ريشه دوانده است.
آثار منوچهر نيازي كه به گنجينه گالري بوم اضافه شده و در معرض ديد علاقهمندان قرار گرفته است، پيش از اين جايي به نمايش در نيامده بود و به همين دليل تماشاي آنها فرصت ويژهاي براي مخاطبان فراهم كرد. اين مجموعه شامل آثاري است كه در طول سالها با رويكردهاي گوناگون به وجود آمدهاند. بخشي از آثار اين هنرمند شامل تابلوهاي انتزاعي است كه معمولا با استفاده از يك رنگ شكل گرفتهاند. گاه سطح يك تابلويي تماما با رنگ قرمز يا آبي پوشيده شده است و لكههاي رنگي كه به صورت برجسته روي بوم قرار گرفته، با قلم به يك سمت هدايت شدهاند تا خطوطي منظم را ايجاد كنند. قرار گرفتن رنگها بر زمينه سياه باعث شده است فضاي منفي ميان خطوط بتواند تركيببندي ساده و در عين حال مستحكم تابلو را شكل دهد.
اين خطوط كوچك، نازك و بيشكل، در تابلوهاي ديگر قد برافراشته و تبديل به درختاني سر به فلك كشيده شدهاند كه از كادر بيرون زده و تنههاي آنان مانند خطوطي منظم در كنار هم قرار گرفته و جنگلي تكرنگ و انبوه از خطوط را ايجاد كردهاند. استفاده از عناصر آشنا و طبيعي، نوع تصوير كردن درخت و استفاده از رنگ باعث شده است فضايي وهمناك و ناشناخته در تابلوها به وجود بيايد. درخت، قهرمان تابلوهاي نيازي است و در تعدادي ديگر از تابلوها با اضافه شدن رنگهاي شاد و روشن، آن فضاي متراكم و منظمِ شكل گرفته از تنه درختان به محيطي شاد تبديل شده است. اما همچنان مخاطب حس هراس از ورود به اين جنگل انبوه را با خود دارد. جنگلي كه گاه با نگاهي دقيق به آن ميتوان حضور چند انسان را در ميان درختان آن تشخيص داد و به كوچكي و ناتواني آنها در مقابل عظمت درختان پي برد.
اما نيازي توجه به طبيعت را به درخت و جنگل محدود نكرده است. او محيط شهري و روستايي را در آثار خود به تصوير كشيده و جلوه متفاوتي از اين اماكن را ترسيم كرده است. بخشي از اين آثار با الگو گرفتن از بافت متراكم خانههاي كاهگلي روستايي به وجود آمده و مجموعه «ماسوله» را شكل دادهاند. روستاي ماسوله با فرم خاص خانههاي آن و ارتباط ويژهاي كه ميان آنها وجود دارد، ميتواند ذهن هنرمند را چنان درگير فرمها كند كه راهي جز به تصوير كشيدن آنها باقي نماند. اما نيازي باز هم از واقعگرايي صرف پرهيز كرده و در مجموعه آثاري كه بر اساس ماسوله به تصوير كشيده است، آنچه ميبينيم معمولا نشاني از يك خانه به شكل طبيعي آن ندارد. سطوح رنگارنگ تابلو با خطوط تيرهاي همراه شده كه به سادگي فرم خانه كاهگلي را به ذهن متبادر ميكند و لكههاي كوچك تيره رنگ، نمادي از پنجرههاي آن هستند. در اين آثار استفاده از لكههاي رنگ روشن و شفاف، فضايي سرزنده و خيالانگيز را به وجود آورده است كه نظر هر بينندهاي را به خود جلب ميكند.
او توجه به محيط زندگي انسان را به زيباييهاي روستايي محدود نكرده و نگاهي نيز به محيط خفقانآور شهرها و تاثيرات زندگي صنعتي داشته است. در تابلوهاي مجموعه «آينده» سطوح و خطوط خاكستري در كنار هم فضايي فشرده و خفه را ايجاد كردهاند كه نشاندهنده محيط شهري، برجها و آپارتمانهاي آن است. شيوه نمايش شهر در اين آثار بسيار متفاوت از آن چيزي است كه با عنوان «منظره شهري» در آثار نقاشي شناخته ميشود. نيازي با استفاده از رنگ روغن بر ورقه روي، خطوط و سطوحي متراكم را ايجاد كرده است كه بدون شباهت داشتن با هيچ عنصر واقعي، تداعي كننده برجهاي سر به فلك كشيده هستند. مجموعه «ازدحام» نيز در ادامه اين آثار، تنها به نمايش حضور متراكم انسان در محيط پرداخته و لكههاي رنگ با شيوهاي سهل و ممتنع، فيگورهاي انساني را نمايش ميدهند.
در كنار مجموعههاي حاضر در اين نمايشگاه، تعداي از آثار كلاژ يا نقاشيهاي متنوع اين هنرمند نيز به نمايش درآمد كه مخاطبان را با تجربههاي گذراي او آشنا ميكند. نيازي از هر چه در اطراف او وجود داشته، استفاده كرده است تا لحظات خود را با هنر سپري كند.
سكههايي كه با نظم و ترتيب روي كاغذ رنگين چسبانده شده و يك تركيببندي هندسي را ايجاد كردهاند، انارهاي تكهتكه شدهاي كه روي بوم چسبانده شدهاند يا قطعات فلزي كه در كنار هم قرار گرفته و فرمي مانند يك حيوان را به وجود آوردهاند، نمونهاي از تجربيات جسته و گريخته اين هنرمند پرتلاش است كه به تمام جزييات زندگي نگاهي هنرمندانه دارد و از آنها هنر ميآفريند.