• 1404 دوشنبه 26 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4356 -
  • 1398 پنج‌شنبه 12 ارديبهشت

دندان روي جگر بگذاريد

نازنين متين‌نيا

قبل از ظهور اينستاگرام، روزنامه‌نگارهاي حوزه سينما اهميت زيادي براي بازيگران سينما- شما بخوانيد سلبريتي‌ها- داشتند. راستش براي اين دوستان و بزرگواران مهم بود كه چهره‌شان در مجلات سينمايي ديده شود، مصاحبه داشته باشند، حرف بزنند و خلاصه كه ديده شوند، اما اينستاگرام كه آمد، جهش خاصي هم در رفتار رسانه‌اي اين دوستان پديد آمد. ناگهان با فضاي رسانه‌اي روبه‌رو شدند كه به نظر خودشان، همان كار مطبوعاتي‌ها و روزنامه‌نگارها را مي‌كرد و خب، به اين نتيجه رسيدند كه بهتر است به‌جاي وقت گذاشتن و درگيري با روزنامه‌نگارها، خودشان سكان رسانه را دست بگيرند و «از نزديك با مخاطب در تماس باشند.» اوايل دهه نود و بعد از افول استفاده از «فيس‌بوك» به دليل فيلترينگ، اينستاگرام همه امكانات لازم را دراختيار اين بزرگواران قرار مي‌داد تا مدام عكس‌هاي خود، همراه با خبر تازه‌ترين كارهاي‌شان را منتشر كنند و آن واسطه اطلاع‌رساني را بردارند. اين‌طور شد كه سلبريتي‌هاي سينمايي و تلويزيون، اولين مشتاقان اين فضا شدند. كمي بعدتر پاي ورزشكارها هم به اينستاگرام باز شد و بعد هم كار رسيد به حضور مديران و مسوولان و در سال‌هاي اخير، چرخه زايش «سلبريتي اينستاگرامي» هم راه افتاد كه حالا آن اتفاق ديگري است و فعلا منظور اين يادداشت نيست.

اگر حافظه‌ ياري كند، بايد يادتان بيايد كه اولين چهره و شخصيتي كه اكانت شخصي‌اش را به‌صورت رسمي معرفي كرد و از آن استفاده كرد، محمدجواد ظريف بود. وزير امور خارجه در «فيس‌بوك» حضور بسيار فعالي داشت و بعدتر كه «فيس‌بوك» از رونق افتاد به «توييتر» كوچ كرد. در ميان همان چهره‌هاي سلبريتي سينمايي هم مي‌شود گفت كه صابر ابر جزو اولين چهره‌هايي بود كه در «اينستاگرام» فعاليت روزانه زيادي داشت و حتي از اين اپليكيشن براي معرفي محصولات دكوراسيون و مغازه‌ دكور خانگي‌اش استفاده كرد. آن روزگار «توييتر» براي هيچ‌كدام از اين دسته‌ها؛ نه چهره‌هاي مردم‌پسند و نه مديران، فضاي جالب و قابل رفت و آمد نبود. بي‌واسطه با مردم بودن، در همان اينستاگرام به‌كار مي‌آمد و خب، عكس گذاشتن و انتشار يك خبر، آن‌قدري هم مهم نبود كه فعاليت در اينستاگرام اهميت چنداني داشته باشد، اما قصه از جايي شروع شد كه پاي اين چهره‌ها به «توييتر» هم باز شد و اين شبكه اجتماعي روزبه‌روز تاثيرگذارتر شد. اين‌طور شد كه همه آن‌ چهره‌هايي كه فعال اينستاگرامي بودند و فكر مي‌كردند كه عصر ارتباطات بي‌واسطه با مخاطب است و از الگوي اينستاگرام هم نتيجه راضي‌كننده‌اي گرفته بودند، به «توييتر» هم آمدند. بدون اينكه در جريان باشند كه تاثيرگذاري انتشار يك پست در اين فضا، نه در جهت اهميت هميشگي آنچه مي‌نويسند و مي‌گويند، كه در فراگيري آن است. حق هم دارند كه ندانند. به رفتار رسانه‌اي اين چهره‌ها تا پيش از حضور شبكه‌هاي مجازي اگر دقت كنيد، هميشه رسانه عنصري ترسناك و روزنامه‌نگار موجودي ترسناك‌تر بوده كه فقط بايد در مواجهه با او لبخند زد و سعي كرد اطلاعاتي بروز نداد. اين ترس هميشگي باعث شده كه معدود آدم‌هايي در دايره اين چهره‌ها، از روزنامه‌نگاري و دنياي واقعي رسانه آگاهي داشته باشند و بدانند كه ارتباطات يك علم است كه در كنار تجربه كاري، مي‌تواند به رسانه‌اي تاثيرگذار تبديل شود و اهالي‌اش هم اگر دانش و تجربه را تركيب كنند، مي‌توانند بهترين واسطه ميان آنها و جامعه‌اي باشند كه عطش دانستن دارد. اين‌طور شد كه با گذشت زمان، توييتر براي چهره‌ها مهم شد و براي جمعي از آنها ابزاري براي نوشتن درباره همه‌چيز و همه‌كس. ناگهان نه تنها اين چهره‌ها احساس كردند كه مي‌توانند درباره همه‌چيز نظر بدهند كه تبديل شدند به انسان‌هايي همه‌چيزدان كه ديگر فقط در حوزه حرفه‌اي كاري خود صاحب‌نظر نيستند.در اين شرايط جالب‌ترين بحثي كه دو، سه سال اخير راه افتاده، آموزش رفتار رسانه‌اي به مردم عادي است. به مخاطب‌هاي ميليوني شبكه‌هايي مثل اينستاگرام و توييتر كه تقريبا هيچ اعتمادي به رسانه‌هاي رسمي ندارند و مدت‌هاست كه فكر مي‌كنند خودشان «شهروند خبرنگار» هستند. به مردم عادي ايراد گرفته مي‌شود كه اين تصور درست نيست، بايد فرهنگ‌سازي شود و... اما جالب‌تر اينكه آن قشري كه خود را در محدوده مردم عادي نمي‌داند و تازه به الگو بودن خود در جامعه هم معتقد است، هيچ محدوده‌اي براي رفتار رسانه‌اي خود نمي‌شناسد و از آگاهي رفتار رسانه‌اي هيچ نمي‌داند. اوضاع هم روزبه‌روز بدتر مي‌شود. يك روز يك مدير با زدن يك حرف جامعه را به التهاب مي‌اندازد و روز ديگر يك سلبريتي سينمايي حرفي مي‌زند كه تا هشتگ‌سازي و شكايت رسانه‌اي كار بالا مي‌كشد.

كمتر كسي حواسش هست اين التهاب و بازار مكاره‌ مجازي كه راه افتاده، نمايش كاملي از فقر و دانش و آگاهي رسانه‌اي جامعه ايراني است. اتفاقي كه سردمدارش همان قشر «الگو» در تعابير جامعه‌شناسي هستند و متاسفانه چون كمتر از مردم عادي تاب‌آوري انتقاد و اعتراض دارند، در اين مسير با آزمون و خطا پيش مي‌روند و مدام آجرهاي اشتباه را روي هم مي‌چينند تا اين ديوار كه در حال بالا رفتن است، كج و معوج ساخته شود و يك روزي بالاخره روي سر همه فرو بريزد.

حالا اميدوارم كه اين‌طور نشود اما، اين ‌اتفاق‌ها با اميدواري صرف درست نمي‌شود و همتي مي‌خواهد از طرف بزرگواران سلبريتي و چهره كه مدتي در خلوت خود، دودوتا چهارتا كنند و سعي كنند مدتي انگشت روي كيبورد نگذارند و دندان به جگر بگيرند و به‌جاي آن بخوانند يا دنبال تامل و آموزش از روزنامه‌نگارها و اهالي حرفه‌اي رسانه باشند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون