ارمنستان؛ سرزمين شاد
فريدون مجلسي
هفته گذشته فرصتي دست داد تا براي سفري تفريحي و استراحت از ارمنستان ديدار كنم. سرزمين زيبايي كه در كارهاي ادبي خود بارها از آن نام بردهام و كنجكاو بودم آنجا را ببينم. سفر هوايي از تهران به ايروان مانند سفري داخلي است و نيازي به ويزا هم ندارد. مدت پرواز يك ساعت و بيست دقيقه يعني از سفر تهران به شيراز نزديكتر است. در هتلي مشرف به ميدان جمهوري اقامت داشتيم كه مركز فرهنگي و سياسي شهر تلقي ميشود. ميداني از لحاظ بزرگي و تعداد خيابانهايي كه به آن وارد ميشود يادآور ميدان اِتوال پاريس و از لحاظ قرينهسازي ساختمانهاي پيراموني يادآور ميدان حسنآباد تهران در ابعادي بسيار بزرگتر و معماري اصيل و زيباست. در آن سوي ميدان كاخ نخستوزيري و بانك مركزي و در سمت ديگر موزه هنري بسيار ديدني ايروان قرار دارد. ميدان بزرگي است با استخر و فوارههايي كه با رقص متناسب با نوسانهاي نت موسيقي كه در طول روز نواخته ميشود. ساختمانهاي پيراموني با الهام از معماري تاريخي ارمنستان با گنبدهاي مخروطي ساخته شده كه نمونههايي از آن در كليسا و دير باستاني سنت استپانوس در نزديكي شهر جلفا در آذربايجانشرقي و كليساي جامع سنت سركيس خيابان كريمخان زند تهران ديده ميشود، در فراز يكي از ساختمانها سازهاي شبيه مدلي از پارتنون يا معبد آتنا بر فراز تپه آكروپوليس با آن ستونها و پيشاني مثلثي ساخته شده كه در واقع مدلي از معبد باستاني گارني در نزديكي ايروان است كه 300 سال پيش از ميلاد به سبك معماري هلني ساخته شده و زماني به معبد ميترايي تبديل شد و در قرن چهارم ميلادي هنگامي كه تيرداد سوم اشكاني پادشاه ارمنستان نخستين پادشاهي بود كه به مسيحيت گرويد آن معبد رنگ مسيحي به خود گرفت. خيابانهاي ايروان از لحاظ عادت به درختكاري با چنارهاي كهن شباهت ديگري با چنارستان تهران دارد، از برخي جهات نيز يادآور پاريسي كوچك و فرودست است.معمولا كشورهايي كه به استقلال دست مييابند، تلاش ميكنند براي خودشان هويت تاريخي بيافرينند. ارمنستان نيازي به هويتسازي ندارد. هويت تاريخي بسيار باستانيتر از ديگران دارد. موزههاي ايروان آثاري از آن هويت ويژه را در دل خود دارند. موزه هنري ايران با تابلوها و مجسمههاي تاريخي از موزههاي خوب جهاني است. با وجود تفاوتهاي زباني و مذهبي، به هيچوجه احساس بيگانگي نداشتم. در اين باره ايرانيان ديگر نيز چنين احساسي داشتند. قطعا سه هزار سال زندگي ايرانيان و ارامنه در كنار هم و اغلب آميخته با يكديگر بيتاثير نبوده است. دوستان و همسايگان ارمني ما در شهر و مدرسه شاهد اين مدعا هستند. البته بعد از استقلال نوبت اول ارمنستان بعد از جنگ جهاني اول تفكيك جمعيتي مهمي ميان جمعيت بومي آذري و ارامنه هم در ارمنستان و هم در جمهوري آذربايجان رخ داد و بسياري از آذريها كه خود را ايراني ميدانستند به ايران كوچ كردند. بعد از فروپاشي شوروي و استقلال قطعي ارمنستان، كوشش بسيار براي پديدآوري نمادها و مظاهر پديد آورنده يك دولت- ملت منسجم صورت گرفت. تقريبا در شمال ايروان از دامنه تا فراز تپهاي معروف به هزارپله بناي عظيمي در چندين طبقه ساختهاند كه پلههاي برقي مرحله به مرحله بازديدكنندگان را تا اوج سازه سنگي عظيم ميبرد و در اوج تپه به بناي يادبودي از مظاهر ارمني ميرسد و در نزديك آن موزه شارل آزناور (آزناوُريان)، به نام آن هنرمند خواننده فقيد معروف فرانسوي-ارمني قرار دارد كه در دست تكميل است. وقتي از آخرين طبقه خارج ميشويد، بر آن فراز ناگهان كوهستان باشكوه آرارات بزرگ و كوچك را در مقابل خود ميبينيد. آرارات در تركيه و در كنار ارمنستان قرار دارد و ايروان در واقع در دامنه آن است. با ديدن عظمت آرارات ميتوان به اهميت نوستالژيك آن براي ارامنه پي برد. در مجموعه هزارپله تعداد بسيار زيادي از تنديسهاي مدرن موزهاي ساخت بزرگترين هنرمندان جهاني را به حمايت مالي يكي از ارامنه ثروتمند از فضاي پارك بزرگ كف سازه تا طبقات مختلف تا اوج آن نصب كردهاند كه يادآور موزه رُدن در پاريس است كه آثار بسياري از رُدن نامدار را گرد آورده است. اصولا ايروان شهر مجسمههاست!
يكي از آثار جالب مسجد و مدرسه كبود ايروان است كه در سال 1765 به دستور والي گمارده كريمخان زند ساخته شده و داراي بنا و صحن بسيار بزرگ و حجرههاي جانبي مانند تركيب مساجد و مدارس قديم اصفهان است. اين بناي آجري قرمز با بندكشي سفيد در سالهاي اخير با همكاري سفارت ايران و بنياد مستضعفان ترميم شده كه هنوز هم جا دارد با خريد املاك نه چندان متناسب جانبي به صورت مجموعه فرهنگي و حتي تجاري متناسب با سابقه همزيستي قديمي ايران- ارمنستان درآيد. ايروان شهر بسيار شاد و زندهاي است. شهر شادي است و شايد همين شادي است كه گردشگران ايراني بيشماري را با هواپيما و اتومبيل و اتوبوس به سوي خود جلب ميكند. بهطوري كه با زبان فارسي شكسته بسته ميتوان تماس و ارتباط برقرار كرد. بگذريم از اينكه همه جا بر فروشگاهها و رستورانها و صرافيها آگهيهاي فارسي به چشم ميخورد. حتي با همراه داشتن كارت بانك ايراني ميتوانيد در صرافيها پول خود را تبديل كنيد. با وجود اينكه ارزش پول ايران، به دليل ارزاني نسبي ارمنستان هزينهها براي ايرانيان قابل تحمل است، ظاهرا براي كساني كه از امكانات سكونتي خانگي و بوتيك هتلها و مسافرخانهها استفاده ميكنند، از سفر كيش ارزانتر تمام ميشود. شب بعد در سالن دوم كنسرت و آواز محلي ارمني اجرا ميشد كه بسياري از نواها و تمهاي آن خصوصا يادآور آهنگهايي بود كه برخي توسط ويگن فقيد و خوانندگان ديگر در ايران رواج يافته و آشنا به نظر ميرسيد. مخاطبان اين برنامه از طبقات عموميتر بودند و هنگام اجراي آهنگهاي ريتمدار بعضا ناسيوناليستي تعداد زيادي از تماشاگران جوان برميخاستند و دست در دست يا در كمر يكديگر مانند رقصهاي نوروزي كردي ميرقصيدند.
ارمنستان هنوز نتوانسته است، مساله قرهداغ را با جمهوري آذربايجان حل كند. احساسات تند ناسيوناليستي ميتواند آينده اين كشور زيبا را به مخاطره بيندازد. هماكنون نيز با وجود ارامنه ثروتمند در سراسر جهان تمايل به سرمايهگذاري در آن كشور در حدي كه بايد باشد نيست، زيرا سرمايهگذاران حاضر نيستند در سرزميني كه در لبه تيغ جنگ قرار دارد، سرمايهگذاري كنند. در نقشه ارمنستان كه ديدم، نواحي اشغالي قرهداغ و حواشي آذربايجاني آن را به حساب خودشان نگذاشتهاند، اما در نقشه كشور خودخوانده ناگورني قرهداغ گذاشتهاند. بايد بدانند كه جمهوري آذربايجان با جمعيت و وسعتي سه برابر ارمنستان و ثروت متكي به نفت بسيار بيشتر، نميتواند زير بار اشغال دايمي 20 درصد خاك خود توسط ارمنستان برود. از طرفي عدم رعايت حق خودمختاري ناگورنو قرهباغ در آغاز استقلال آذربايجان هم حقوقي براي ارامنه آن منطقه ايجاد ميكند. با توجه به اينكه ميان بخش نخجوان جدا مانده و جمهوري آذربايجان راه دستيابي مستقيم وجود ندارد، بهترين راه اين است كه جمهوري آذربايجان حقوق ارامنه منطقه خودمختار ناگورني قرهباغ را به رسميت بشناسد و ارمنستان سرزمينهاي اشغالي مازاد بر آن را مسترد دارد و متقابلا آذربايجان يك راه دستيابي با ناگورني قرهباغ را در اختيار ارمنستان بگذارد و يك راه دستيابي مستقيم به نخجوان از ارمنستان بگيرد. با چنين راهحلي ارمنستان از اين تزلزل نجات مييابد و زمينههاي توسعه اقتصادي بسيار مناسبي در دو كشور فراهم ميآيد كه به سود همسايگان و از جمله ايران هم خواهد بود. فكر ميكنم پيش از آنكه غريبهها دست به كار شوند، اين وظيفه ايران است كه به حكم رابطه فرهنگي و تاريخي در هر دو كشور حامي و پيگير و ميانجي حل و فصل اين مشكل خطرناك ميان دو همسايه ويژه خود بشود.