پرنده كمياب
مرتضي ميرحسيني
تولد سارتر: ويل دورانت در تفسيرهاي زندگي از «پرنده كميابي» نام ميبرد كه «پروبال شگفتانگيزي ندارد» اما «پروازهاي هيجانانگيز و گوناگوني» از خودش نشان داده است: ژان پل سارتر كه «دنيا او را نخست رماننويس شناخت، آنگاه فيلسوف و سپس نمايشنامهنويس و دست آخر فردي فعال در سياست». باز به قول دورانت «دنيا اگر نه برتري او را ولي اهميت او را در اين زمينهها جز مورد آخري پذيرفته بود». سارتر بيست و يكم ژوئن 1905 در پاريس متولد شد، سي و دو ساله بود كه با رمان «تهوع» نام و اعتباري براي خود دست و پا كرد و طعم تحسين را چشيد. بعدها آثار ديگري از خود عرضه كرد كه «هستي و نيستي»، «مگسها»، «دستهاي آلوده»، و «راههاي آزادي» شماري از مهمترين آنها محسوب ميشوند. هر يك از اين آثار، حواشي جالبي هم داشتند. مثل هستي و نيستي كه زمان اشغال فرانسه در جنگ دوم جهاني منتشر شد، آن هم در شرايطي كه سارتر با نهضت ملي مقاومت كشورش همكاري ميكرد و چندي پيش از زندان نازيها گريخته بود. سال 1964 نام سارتر به عنوان برنده جايزه ادبي نوبل اعلام شد، اما او براي حفظ وجهه روشنفكري و هويت مستقل خود كه بيشتر از هر چيز ديگري به آن پايبند بود از پذيرش اين جايزه امتناع كرد و گفت: «نميتوانم هيچگونه امتيازي از قدرتهاي عظيم فرهنگي، چه از شرق و چه از غرب بپذيرم.» تا مدتي آزردگي كميته نوبل را ناديده گرفت، اما ميگويند كه چند سال بعد وجه نقدي جايزه خود را از آنها مطالبه كرد. البته درخواستش را با اين توجيه كه موعد آن سپري شده است، رد كردند و چيزي به او ندادند. سارتر در آن مقطع امريكا را بزرگترين تهديد جهان تلقي ميكرد و به بلوك شرق گرايش داشت و حتي با حكومت شوروي و برخي برنامههاي فرهنگي آن همدلي نشان ميداد، اما بعد از برخي رويدادها، مثل تهاجم شوروي به چكسلواكي- كه به پايان «بهار پراگ» و سركوب آزادي در اين كشور منجر شد- جبههگيريها و اظهارنظرهاي خود را تعديل كرد. او تا بهار 1980 عمر كرد و هر سال عده زيادي را، هم به شمار مريدانش و هم به جمع دشمنان خود افزود. ازدواج او با سيمون دوبوار با همه شايعات راست و دروغي كه درباره اين دو چهره مطرح زمانه وجود داشت دوام يافت، هرچند شايد حق با دورانت بود كه ميگفت: «به نظر نميرسد كه سارتر هرگز به زني عميقا عشق ورزيده باشد.»