• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4515 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۹ آبان

به بهانه اجراي نمايش «بداهه» در سالن ناظرزاده كرماني

در تمناي بداهت و نابهنگامي

محمدحسن خدايي

 

 

اجرايي چون نمايش «بداهه» را مي‌توان در ادامه همان مسيري پي گرفت كه آروند دشت‌آراي در اجرايي چون «درباره تصويرت از من تجديد نظر كن» پيشنهاد داده بود. نوعي تعامل با تماشاگراني كه گويي دعوت شده‌اند تا به خلوت زوج‌هاي ازدواج‌كرده راه يابند و همچون سوژه‌هايي مدرن، به قضاوت و داوري بنشينند. مساله اين‌بار اما نه روابط بينافرهنگي ميان زنان ايراني و همسران اغلب اروپايي كه از قضا روايت كردن چهار دهه از زندگي يك زوج ايراني است. ساختار اپيزوديك بداهه، امكان مشاركت عده‌اي از بازيگران نام‌آشناي اين سال‌ها را مهيا كرده. كنار هم قرار گرفتن نسل‌هاي مختلف بازيگري و مواجهه آنان با «تنگنا»هاي زندگي. ده اجراگر تلاش دارند پنج اپيزود را هر شب به اجرا درآورند. اپيزود اول كه «رومانس» نام دارد را «ديبا حاتمي» و «علي شادمان» بازنمايي مي‌كنند. اپيزودي كه با عشق، جواني و انقلاب پنجاه‌وهفت گره خورده و تعين مادي و تاريخي آن دوران پرشور و سرنوشت‌ساز است. بي‌دليل نيست كه تقابل عشق و آرمان‌گرايي، راديكاليسم و رمانتيسيسم در آن مشهود است. در ايپزود دوم كه «مواجهه با واقعيت» نام گرفته، اجراگراني چون «مارين ون هولك» و «اميراحمد قزويني» حضور دارند. همان فضاي جنگ و دشواري‌هاي زيستن در يك وضعيت پساانقلابي. دوران به دنيا آمدن فرزندان، سرگرداني مرد خانواده در عزيمت به جبهه‌هاي جنگ و دفاع از سرزمين مادري يا ماندن در كنار خانواده با وجدان معذب. اپيزود دوم دور شدن از شور انقلابي دهه پنجاه و مواجهه با جنگ و الزاماتش است، نوعي حركت از رمانتيسيسم به رئاليسم. اپيزود سوم يا همان «جنگ قدرت» دوران سياسي دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات، يا همان دهه هفتاد و آغاز دهه هشتاد است. حال مي‌توان در يك فضاي پساجنگي و معطوف به ايده سازندگي، ميل‌ ورزيد و رسيدن به آرزوهاي طبقه متوسطي خويش را پي گرفت. «ستاره پسياني» و «سهيل مستجابيان»، تلاش دارند با كشف داروي ريزش مو و عرضه انبوه آن به بازار، پله‌هاي ترقي را طي كنند؛ آرزويي كه در نهايت به واقعيت مي‌پيوندد و رابطه‌ آن دو را به ‌شكل بنيادين تغيير مي‌دهد. حال مي‌توان از پس تمول مالي به امريكا مهاجرت كرد و در پي تحقق آرزوهاي دور و دراز بود. اپيزود چهارم روايت اين مهاجرت و تجربه «گم‌گشتگي‌» است. «الهام كردا» و «كاظم سياحي» اجراگران اپيزود چهارم، به مانند زوج‌هاي معنازدايي‌شده پينتر، هويت خويش را گم كرده و زيست و زبان‌شان، گرفتار انواع و اقسام اعوجاج و پس‌روي‌هاي فزاينده است. انسان‌هاي ايزوله و بي‌كنش كه مدام تلاش دارند در يك جغرافياي غريبه، نظم خود را در قبال ديگري اعمال كنند و نصيبي هم نمي‌برند. و در نهايت در اپيزود پنجم به مرحله «پذيرش» مي‌رسيم. تسليم واقعيت موجود شدن و بازگشت به سرزمين مادري. «فاطمه نقوي» و «رضا كيانيان» وضع موجود را پذيرفته و حال در دهه نود شمسي، بازنمايي زوجي را بر عهده دارند كه بيش از هر زمان گرفتار زوال عقلي و بدني هستند.

با نگاهي اجمالي به ساختار اپيزوديك نمايش بداهه و سير تطور آن در اتصال با دوران قبل و بعد از انقلاب، با توجه به كنش‌‌ورزي زوج‌ها در مواجهه با تنگناهاي زندگي زناشويي، مي‌توان موضع سياسي بداهه را نسبت به دوران معاصر، با كمي تساهل اين‌گونه صورتبندي كرد كه گويي با زمانه‌اي روبرو هستيم كه ديگر از آن آرمان‌گرايي دهه پنجاه چندان خبري نيست و خاطره و عشق رمانتيك به محاق رفته. از اين باب، كارگردان نهيب مي‌زند كه آرمان‌گرايي و تخيل‌ورزي، گوهري كمياب شده و منطق رئاليستي بازار همه‌ چيز را به انقياد خويش درآورده.

بداهه مملو است از اشيايي كه بدون نظم و اولويت كنار هم چيده شده و بنابر ضرورت، به‌كار گرفته مي‌شوند. اشيايي يادآور زندگي روزمره كه در قفسه انتهايي صحنه كنار هم چيده و به نوعي آرشيو شده‌اند. اشيايي كه با مكانيسم ازجادرفتگي، در موقعيتي گروتسك مورد استفاده قرار مي‌گيرند و گاه موقعيتي كميك مي‌آفرينند. اشيا در اينجا شبيه به آدم‌هايي هستند در جايگاهي نامربوط كه تلاش دارند زندگي بد را خوب زندگاني كنند. آروند دشت‌آراي با همكاري نغمه ثميني، تلاش دارد نقبي بزند به مناسبات زندگي زناشويي دوران معاصر. او به مثابه يك اجراگر، اتصال‌دهنده اتفاقات صحنه است با تماشاگران. گاهي سوال مي‌پرسد و گاهي توضيح مي‌دهد. اجراي پژوهش‌محور بداهه اما همچنان طبقات متوسط به بالا را خطاب مي‌كند. اجرايي كه گران توليد شده و به نسبت، گران عرضه مي‌شود. بنابراين جامعه هدف آن، چندان متكثر و دموكراتيك نيست چراكه فرودستان در آن حضور ندارند تا امكان ابراز عقيده و مشاركت يابند. فرودستاني كه مسائل‌شان چندان شبيه اين زوج نيست.

اجرا گاه يادآور يكي از همان برنامه‌هاي تلويزيوني سرگرم‌كننده‌اي مي‌شود كه مدام تماشاگران حاضر در استوديو را مورد خطاب قرار مي‌دهد تا حس مبهم و اغلب كاذب اظهارنظر و لاجرم مداخله در وضعيت را در آنان ايجاد كند. بداهه در اين تعامل با تماشگران، مهندسي‌شده و محافظه‌كار عمل مي‌كند و مخاطباني را كه قرار است اندكي تخطي كنند را متمدنانه كنترل مي‌كند. اما در عوض در بازنمايي زندگي روزمره و مواجهه با لحظات تلخ و شيرين، موفق و تماشايي ظاهر مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون