مثل غواص بدون اكسيژن در اعماق
سيدمحمدعلي ابطحي
اين روزها زندگي بدون اينترنت را تجربه ميكنيم. از كنار شرايط كه بگذريم، حتي اگر در شرايط عادي هم بوديم، اين زندگي بدون اينترنت، خيلي عجيب به نظر ميرسيد و تفاوتي در آنچه بدون اينترنت ميگذرانيم نداشت. در اين سالها كه اسمارت فونها دست همه ما بوده، خيلي از پايههاي زندگي ما بر اينترنت قرار گرفته و خودمان هم متوجه آن نشديم و ندانستيم. حال و احوال، كسب وكار، اطلاعات و اخبار، گفتوگو، عشق و نفرت، مسيريابي، خريد، كتاب خواندن، موسيقي، فيلم ديدن، سرچ كردن و خيلي چيزهاي ديگر؛ به عبارت بهتر اصلا با تمام وجودمان حلول كرده بوديم توي اينترنت. البته اينها را به صورت نظري ميدانستيم. اما توي اين چندروزه كه زندگي بدون اينترنت را تجربه ميكنيم، شايد بهتر فهميده باشيم كه اينترنت چه بوده است.به همين دليل است كه يك حالت سردرگمي، گيجي، حس در خلأ بودن به سراغمان آمده است. شايد بيشتر حس خفگي؛ درست مثل غواصي كه ناگهان زير آب هواي مخزنش تمام شده باشد. با اينكه ميداني اينترنت نداري، اما دلت نميآيد كه موبايل را كناري بگذاري. گمان ميكني عزيزي از دنيا رفته است اما دلت نميآيد از جنازهاش بگذري. شايد اين شديدترين وابستگي تاريخ بشر بايد باشد.البته از اين اينترنت همه استفاده ميكردند. در سطح جهاني هم براي پديد آورندگان اين تكنولوژي هم اينترنت مشكلاتي درست ميكرد. حتي القاعده و داعش و تروريستها در سطح جهاني از اينترنت استفاده ميكردند و هيچوقت فكر نميكردند كه اينترنت را ببندند يا بدون اينترنت چه كنند. اما من بر اين باورم اگر بررسي دقيقي انجام شود آسيبهاي اقتصادي مستقيم و غيرمستقيم قطع اينترنت كم نيست... اما حالا كه براي ملاحظات امنيتي موقتا اينترنت بسته شده است، بياييد يادي كنيم از دوران پيشااينترنت. نوع زندگي بياينترنت متفاوت است. خبر را بايد از روزنامهها بخواني. براي احوالپرسي و اطلاعرساني زنگ بزني به خانواده و دوستانت. از آنچه دوست داري عكس ميگيري ولي نميتواني ارسال كني، در نتيجه يا بايد توصيفش كني يا منتظر بماني تا كسي بيايد و از روي گوشي عكس را به او نشان دهي. مدام به موبايل نگاه ميكني، اما هيچ خبري نيست و مجبور ميشوي كنارش بگذاري، كتابي ميخواني. پرت شدن به يك دورهاي كه اينترنت نبوده است، روال زندگي را به هم ميريزد، اتفاقي كه در اين چند روز آن را تجربه ميكنيم. خلاصه اينكه زندگي بدون اينترنت سخت است و كاملا متفاوت با قبل است؛ شايد بشود گفت كه يكشبه از داخل آپارتمان مجهزي پرت شدهايم به خيمهاي در بيابان و به دنبال كبريتي ميگرديم تا شمعي بگيرانيم و پا را دراز كنيم و فارغ از همه دنيا پاي صحبت پدربزرگ بنشينيم. سخت است. متفاوت است. اما تجربه جديدي است؛ به خصوص براي كساني كه در عهد اينترنت پا به زندگي اجتماعي گذاشتهاند. خدا كند زودتر پا را از روي اينترنت بردارند.