برخيز و اول بكش (346)
فصل سي و يكم
شورش در واحد 8200 -
«حايل» يعني «كشتن»
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
منازعه امير كه از دستور قتل غيرنظاميان سرپيچي كرده بود و بهطور آشكارا غيرقانوني شمرده شده بود فيالفور از طرف ارتش رد شد. بنا بر اظهار سرتيپ اليعازر اشترن، سرپرست مديريت منابع انساني ايدياف، رد شدن «سرپيچي» به يك دليل بود، فقط اگر يك نفر كه واقعا ماشه را فشار بدهد و خارج از اين اعتقاد كه اين دستور كشتن «غيرقانوني شمرده ميشود» باشد، آن موقع سرپيچي تلقي ميشود نه اينكه همه در اين عمليات سرپيچي دخيل باشند. پروفسور آسا كاشر، يك فيلسوف كه از طرف فرمانده 8200 براي بحث در اين مورد دعوت شد، معتقد بود كه كارهاي آمير از لحاظ اخلاقي غلط بود. او گفت، «من نميتوانستم تحت هر شرايطي بر كار كارشناس شبكه اطلاعات صحه بگذارم. موقعيتي كه بر آن شرايط غالب بود، زماني كه او در يك پايگاه دور افتاده كارشناس شبكه اطلاعات بود، براي تعيين اينكه آن دستور آشكارا غيرقانوني بود، آتوريته اخلاقي را نداشت. او كل داستان را نميدانست. او كل تصوير را نديده بود و درباره تاكتيكهاي وسيعتري كه رييس ستاد در مورد آن تصميم گرفته بود چيزي نميدانست... من خواهان پرسيدن سوال و ايجاد شك و ترديد بودم اما يك دستور در چنين لحظاتي نبايد رد شود.» امير بدون هيچگونه حكمي و بدون هيچ سر و صدايي اخراج شد و دادگاهها هم نتوانستند چنين فرصتي را براي تعيين اينكه آيا دستور قتل غيرنظاميان در هدف 7068 قانوني بود يا خير، بيابند. عمليات هدف 7068 تخطي از دستورالعملهايي بود كه توسط دپارتمان حقوقي بينالمللي دادستان كل نظامي ايدياف، ريخته شده بود - اينكه هدفي كه براي حذف تعيين شده بايد يك ارتباط مستقيم فردي با تروريسم داشته باشد. اما اين تنها دستورالعملي نبود كه اكنون بهطور مرتب نقض ميشد - بلكه بخشي از سير سقوط اخلاقي و حقوقي استانداردهاي غالب بود. همچنين دستورالعمل ديگري هم بود كه هر بار غيرنظاميان بيگناه همراه با هدف كشته ميشدند خواستار تحقيقات ميشد. در حقيقت، اين پروتكل هيچوقت پيگيري نشد. تحقيق و تفحصي كه درخصوص كشتن شحاده صورت گرفت كه درنهايت به اين جمعبندي رسيد كه هيچكس براي مرگ
12 غيرنظامي متهم نيست، يك استثنا بود و اين هم فقط پس از فشار سنگين افكار عمومي و بينالمللي بر اسراييل صورت گرفت. دستورالعمل ديگري كه اكنون بهطور مكرر نقض ميشد، ديكته ميكرد كه در زماني كه «الترناتيو دستگيري منطقي» وجود داشته باشد -زماني كه تروريست را ميتوان بدون به خطر انداختن زندگي سربازان يا غيرنظاميان بازداشت كرد- نبايد هيچ قتلي صورت گيرد.
آلون كاستيل، سربازي كه در بخش اطلاعات واحد چري خدمت ميكرد، گفت، «همه چيز خدمت نظامي من بعد از وقوع انتفاضه تغيير كرد. پيش از آن، ما تلاشهاي زيادي براي دستگيري زنده افراد تحت تعقيب ميكرديم. بعد از وقوع انتفاضه، اين خط مشي پايان يافت. روشن بود كه ما بيرون بوديم تا بكشيم.» از آن زمان دستورات عملياتي خاطرنشان ميكرد كه انتظار اين است كه فرد تحت تعقيب در لحظهاي كه شناسايي شد، كشته شود. براي مثال در عمليات دو برج، دستور عملياتي با خودش مغايرت داشت.
«1-هدف دستگيري است. 2-اگر هدف مورد شناسايي يكي از اعضاي ارشد جهاد اسلامي فلسطين، وليد عبيد، زياد مالايشا، ادهم يونس، بود، نيرو اين اختيار را دارد كه اجرا را حايل كند.» واژه «حايل» عبارت غيرمستقيم «حذف» يا «كشتن» است و بهطور مكرر به عنوان يك گريز از دستورالعملهاي دپارتمان حقوقي بينالمللي استفاده ميشود. بر همين اساس عمليات اينگونه آشكار ميشود: مالابشا «شناسايي» و «حايل» شد، يعني كشته شد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه